دانلود و خرید کتاب باران تویی (جلد اول) ندا سعادتی‌نسب
تصویر جلد کتاب باران تویی (جلد اول)

کتاب باران تویی (جلد اول)

انتشارات:نشر عطران
امتیاز:
۲.۸از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب باران تویی (جلد اول)

کتاب باران تویی (جلد اول) نوشتهٔ ندا سعادتی‌نسب در نشر عطران چاپ شده است. این رمان، قصه پرفراز و نشیب عاشقی کردن است .قصه عشق، صبر،فداکاری و دلدادگی و نه هراحساسی که بنام عشق تلقی می شود.

درباره کتاب باران تویی (جلد اول)

اتفاقات داستان تلفیقی از واقعیت و تخیل نویسنده است و اسامی شهرها، مکان‌ها، دانشگاه‌ها و افراد، غیرواقعی است.

 گاهی باید ماند. گاهی نباید به دنبال دورترین ها رفت. ماندن جرأت می خواهد، ماندن عشق می خواهد. گاهی عشق در همین حوالی است. نزدیکِ نزدیک. گاهی عشق می‌شود زندانت و گاهی پرِپروازت و تو باید انتخاب کنی راه و مقصد را.

کتاب باران تویی (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی عاشقانه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب باران تویی (جلد اول)

همیشه وقتی از درس یا روزمرگی یا دلتنگی خسته می‌شدم برای تجدید قوا و آرامش گرفتن، پناه می‌آوردم به دریا تا حالم بهتر شود. دریا هم همیشه سخاوتمندانه دلتنگی‌ها، استرس‌ها، ناامیدی‌های مرا می‌گرفت و به‌جای آن آرامش و سبک‌بالی می‌داد، بی‌هیچ انتظاری و این همان حسن دریا بود که وسیع و مهربان و دست و دلباز است.

از چند خیابان که گذشتم ساختمان خوابگاه پیدا شد. یک ساختمان دوطبقه نه‌چندان نو با سقف شیروانی قرمز و سفید و پنجره‌های بزرگ که البته مدتی بود جلوی آنها را حصار کشیده بودند ولی باز از طبقه دوم می‌شد نمایی از دریا را دید. اینجا خانه دوم من تو شمال بود که قرار بود تا وقتی که اینجا درس می‌خواندم موقتی پذیرایم باشد.

شهری که در آن بودم، شهر بدی نبود، خیلی هم زیبا بود مثل همه شهرهای ساحلی شمال ولی گاهی خیلی دلگیر می‌شد، بخصوص بعضی روزهای بارانی‌اش که خیال تمام شدن نداشت و اجازه نمی‌داد آفتاب خودنمایی کند و این دلگیرترش می‌کرد و همین روزها بود که من بیشتر بی‌قرار می‌شدم. بی‌قرار دیدن خانواده‌ام که کیلومترها با من فاصله داشتند و من نمی‌توانستم آنها را ببینم. آن هم خانواده‌ای که من اصلاً طاقت دوری‌شان را نداشتم و نمی‌فهمیدم چطور تاب می‌آوردم این‌همه مدت دور از آنها باشم؟ یک خانواده گرم و صمیمی که خیلی به هم وابسته بودند و همیشه می‌بایست از حال هم باخبر باشند. وقتی دانشگاه اینجا قبول شدم، یک درصدم فکر نمی‌کردم که بیایم، هرکس می‌پرسید قبول شدی؟

می‌گفتم نه باید یه سال دیگه هم درس بخونم که توی همین شهر خودمون تهران قبول بشم ولی همه با اینکه دوست نداشتند جای دور بروم از اینکه رشته مورد علاقه‌ام که معماری بود قبول شده بودم، دچار تردید بودند و می‌گفتند؛ حیف است شاید یک سال بمانی ولی نتوانی رشته‌ای که دوست داری قبول بشوی، پس بهتر است این دوری را بجان بخری ولی رشته مورد علاقه‌ات را بخوانی و این حرف‌ها کم‌کم جدی شد و من الان اینجا هستم. از اینکه الان دارم رشته‌ای را که دوست دارم می‌خوانم، خوشحالم ولی گاهی دوری و دلتنگی بدجور اذیتم می‌کند. هروقت فرصتی گیر می‌آورم سریع می‌روم تهران ولی فصل امتحانات دیگر این امکان نیست، بابا هم همیشه می‌گوید نمی‌خواهد در این جاده خطرناک مدام رفت‌وآمد کنی و من گاهی برخلاف میلم، سعی می‌کنم به ماندن عادت کنم و این فرصت را تجربه‌ای برای مستقل شدن بدانم.

yari
۱۴۰۲/۰۷/۰۸

نمی بخشم اونایی رو که نظرات مسخره و مثبت الکی می نویسن بعد ما پول می دیم کتاب رو می خریم همون صفحات اولش متوجه می شیم چقدر نویسنده مبتدی و کتاب سطح پایین🤢

کاربر ۳۸۷۶۶۲۹
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

کتاب فوق العاده ایه. روان و جذاب. عاشقش شدم. منتظرم جلد دومش رو هم بخونم. رمان‌ زندگی مال تو، تو زندگی کن از این نویسنده رو هم خوندم عالی بوده.

هستی
۱۴۰۲/۰۷/۲۰

حیف پول و حیف وقت که صرف این کتابها بشه . موضوع چیپ و مزخرف. دختره هرجا پا میزاره عین برگ خزون خواستگار براش میریزه اینم کلا آدم ناکوک .. اصلا راغب نشدم جلد ۲ رو بخونم

کاربر 5685396
۱۴۰۲/۰۷/۱۷

نویسنده بی حساب و کتاب روال داستان رو جلو میبرد داستان اصلا جذبت نمیکرد

آزاده
۱۴۰۲/۰۳/۲۱

برای یک بار خوندن پیشنهاد میکنم متن روانی داشت و خوب نوشته شده بود. اما راستش خسته شدم بس که عالم و ادم فامیل و استاد و خواننده همه عاشق باران میشدن نمیدونم تنها خوشگل عالم بود یا معیار کل

- بیشتر
یاس
۱۴۰۰/۱۰/۱۹

عالی، گیرا، جذاب

حجم

۳۱۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

حجم

۳۱۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

قیمت:
۴۰,۵۰۰
تومان