دانلود و خرید کتاب دیار اجدادی فرناندو آرامبورو ترجمه علیرضا ‌شفیعی‌نسب
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب دیار اجدادی اثر فرناندو آرامبورو

کتاب دیار اجدادی

معرفی کتاب دیار اجدادی

کتاب الکترونیکی «دیار اجدادی» نوشتهٔ فرناندو آرامبورو با ترجمهٔ علیرضا ‌شفیعی‌نسب در انتشارات خوب به چاپ رسیده است. کتاب «دیار اجدادی» نوشته‌ی « فرناندو آرامبورو» در قالب داستانی نفسگیر، به زندگی زیر سایه‌ی بیش از پنج دهه جنگ و خونریزی میان حکومت اسپانیا و اتا ‌می‌پردازد. شاید پس از شنیدن یکی از مؤلفه‌های محوری این داستان، که فعالیت‌های تروریستی سازمان «اِتا» است، ناخودآگاه در ذهنمان آن را با گزارش‌های خبری مقایسه کنیم. اما کاری که آرامبورو در این کتاب انجام می‌دهد زمین تا آسمان با اخبار و گزارش‌های فجایع و جنگ‌ها و حادثه‌های تروریستی تفاوت دارد.

در دیار اجدادی، با نُه شخصیت اصلی روبه‌روییم که تک‌تکشان، بیش از کاراکترهایی در دل داستان، به انسان‌هایی زنده و واقعی می‌مانند؛ انسان‌هایی با تمام ضعف‌ها و قوت‌ها، تردیدها و امیدها، آرزوها و ناکامی‌ها. در طول صفحات این رمان، عملاً با این شخصیت‌ها زندگی می‌کنیم و همین باعث می‌شود تا مدت‌ها پس از خواندن کتاب نیز آن‌ها را در یاد داشته باشیم.

درباره کتاب دیار اجدادی

این داستان دو خانواده در شهری کوچک است که به واسطه خشونت گروه تروریستی اتا و ایدئولوژی های متضاد روبه روی یکدیگر قرار گرفته اند. بعد از آنکه پدر یکی از این دو خانواده توسط اتا کشته می شود و کاشف به عمل می آید که پسر خانواده دیگر نیز در این مأموریت حضور داشته، این دوستی عمیق که عمری پابرجا بوده، جای خود را به کینه ای خونین می دهد.

داستان به‌شکل خطی روایت نمی‌شود. بلکه هر کدام از فصلی که بدنهٔ رمان را تشکیل می‌دهند همچون قطعات پازلی‌اند که رفته‌رفته در ذهن خواننده کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و تصویری کامل می‌سازند. ماجراهای روایت‌شده در این فصل‌های کوتاه، بازه‌ای چنددهه‌ای را به تصویر می‌کشند، ولی خواننده با آغاز هر فصل خیلی زود می‌فهمد کجای این تصویر کلی و در چه مقطعی از زمان قرار دارد.

همچنین بعضی از فصل‌ها رویدادی مشترک را روایت می‌کنند، اما هر بار از زاویهٔ دیدی جدید. همین تعدد زوایای دید به خواننده نشان می‌دهد که هریک از طرفین درگیری برای آنچه می‌کنند توجیهات و دلایل خود را دارند؛ دلایلی که نمی‌توان آن‌ها را در دسته‌های ساده و شسته‌رفتهٔ سیاه و سفید قرار داد.

کتاب دیار اجدادی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به افرادی که به رمان‌های تاریخی علاقه‌مند هستند، پیشنهاد می‌کنیم این کتاب را بخوانند.

بخشی از کتاب دیار اجدادی

نِرِه‌آ هنگام سوار شدن سرش را بالا آورد و نگاهی به پنجره انداخت، چون حدس می‌زد مادرش مثل همیشه ایستاده و از پشت پرده او را دید می‌زند. بله، با آنکه مادرش، بیتوری، را از خیابان نمی‌دید، اما می‌دانست حالا سرشار از ترحم و با ابروهای درهم‌کشیده به او خیره شده و پیش خود زمزمه می‌کند طفلک، نگاهش کن، ملعبهٔ دست مردک خودخواه شده که هیچ‌وقت حتی لحظه‌ای به فکر خوشحال کردن کسی نبوده و نیست. یعنی نمی‌فهمد زنی که بعد از دوازده سال زندگی مشترک هنوز مجبور است برای شوهرش اغواگری کند، حتماً خیلی مستأصل است؟ همان بهتر که هرگز بچه‌دار نمی‌شوند.

قبل از سوار شدن دستی به خداحافظی تکان داد. مادرش، که در طبقهٔ سوم پشت پرده مخفی شده بود، نگاهش را دزدید. آن‌سوی تمام بام‌ها گسترهٔ دریا بود و در آن دوردست، فانوس دریایی جزیرهٔ سانتا کلارا و ابرهای بی‌رمق. هواشناسی روزی آفتابی پیش‌بینی کرده بود. داد بیداد، پیر شدیم رفت. بیتوری دوباره به‌سمت خیابان نگاه کرد و تاکسی حالا از دید خارج شده بود.

به فراسوی بام‌ها خیره شد؛ به آن‌سوی جزیره و افق آبی، به آن‌سوی ابرهای دوردست، و حتی دورتر، به گذشته‌ای که برای همیشه از دست رفته بود. در جست‌وجوی صحنه‌هایی از جشن عروسی دخترش. بار دیگر نره‌آ را در کلیسای «شبان نیک» دید؛ با لباسی سفید، دسته‌گلی در دست و چهره‌ای بی‌اندازه شاد. بیتوری هنگام خروج دخترش از کلیسااین‌چنین لاغر، با چنین لبخندی، چنین چهرهٔ زیباییدچار دل‌شوره شد. شب که تنهایی به خانه برگشت، می‌خواست جلوی عکس چاتو بنشیند و ترس‌ها و نگرانی‌هایش را برای او اعتراف کند. اما سردرد داشت و، گذشته‌ازاین، چاتو هنگام بحث دربارهٔ مسائل خانوادگی، به‌خصوص دخترش، به‌شدت احساساتی می‌شد. زود اشکش سرازیر می‌شد و هرچند عکس‌ها گریه نمی‌کنند، اما خودم می‌دانم چه می‌گویم.

این کفش‌های پاشنه‌بلند برای اغوای کیکه بود. تق، تق، تق، بیتوری چند لحظه قبل، صدای کوبیدن پاشنه‌ها روی پارکت را شنیده بود. می‌دانم آخرسر، زمین را سوراخ‌سوراخ می‌کند. اما برای حفظ آرامش خانه، دخترش را سرزنش نکرد. قرار بود فقط چند دقیقه آنجا باشند. آمده بودند خداحافظی کنند و بروند. اما نفس‌های مرد، از همان ساعت نُه صبح، بوی گند ویسکی می‌داد یا شاید یکی از آن مشروباتی که می‌فروخت.

نظرات کاربران

کاربر ۳۲۸۲۳۳۰
۱۴۰۱/۰۹/۲۶

جلد سخت بودن کتاب روی نسخه الکترونیکیش تاثیر میذاره؟ :/ یا اینکه تعداد صفحاتش زیاده؟ چرا اینجوریه اخه؟ اگه قراره با این قیمت پی دی اف بخریم چاپ شدش رو بخریم که منطقی تره

منصوره یوردکان
۱۴۰۱/۰۹/۲۰

در یک کلمه فوق‌العاده

مسیح ماهری
۱۴۰۲/۰۱/۲۸

بسیار جذاب و گیرا. سبک جدیدی که نویسنده به کار برده مخاطب رو کاملا با خودش همراه می‌کنه.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
از خودت می‌پرسی: ارزشش را داشت؟ و تنها پاسخت سکوت این دیوارهاست و چهره‌ات که هر روز در آینه پیرتر و پیرتر می‌شود و پنجره‌هایی که با نماهای کوچکی از آسمان به یادت می‌آورد که آن بیرون، زندگی جاری‌ست و پرنده هست و رنگ هست، اما فقط برای دیگران. اگر از خودت بپرسی مگر چه کار بدی کردم، صدایی در سرت می‌گوید: هیچ. خودت را فدای دیار اجدادی کردی. آفرین، پسرجان، حالا دیگر تعارف را کنار بگذاریم. اگر دوباره بپرسی، جواب می‌آید: سادگی کردم و مغزم را شست‌وشو دادند.
hni

حجم

۶۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

حجم

۶۵۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۸۰۰ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان