کتاب غزال رمیده از غزل
معرفی کتاب غزال رمیده از غزل
کتاب غزال رمیده از غزل نوشته کامران داوری نیکو است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان برای تمام علاقهمندان به ادبیات منتشر کرده است.
درباره کتاب غزال رمیده از غزل
آراز افشاری در وین موسیقی میخواند. او تنها فرزند خانواده سرشناس و بسیار ثروتمندی است که در دوران جنگ ایران و عراق برای تحصیل موسیقی به وین رفته است. او به عنوان یک دانشجوی موفق و باهوش شناخته میشود و مرحله به مرحله پیشرفت میکند. زمان انتخاب موضوع پایاننامه استاد او را به انتخاب موضوعی بومی یعنی یک نغمه فولکلور و بومی تشویق میکند. از بین ترانه ها و آوازهایی که آراز از دوران کودکیاش به خاطر دارد یکی محبوبتر از همه است اما شاه بیت این غزل را فراموش کرده بود.
از افراد پیر خانواده میپرسد اما چیزی دستگیرش نمیشود. به سراغ صفحههای قدیمی گرامافون پدربزرگ میرود ولی بیت گمشده را پیدا نمیکند. بیماری شدید پدر باعث میشود که او هر چه زودتر به ایران برگردد و این برگشت همزمان است با قبول قطعنامه ۵۹۸ در ایران. او بعد از ورود با هویت و باورهای ایرانی آشنا میشود و چیزهای تازهای یاد میگیرد. پدرش را از دست میدهد اما چیزهایی دیگری میفهمد که بزرگترین اتفاق زندگیاش را میسازد.
خواندن کتاب غزال رمیده از غزل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب غزال رمیده از غزل
اینجا مهد موسیقی است. جایی که بزرگان موسیقی دنیا در آن بالیدهاند. هر کوچه و گذرش به نام هنرمندی بزرگ نامیده شده. گوشِ شهرِ پیر، پُر است از نغمههای جادویی و نواهای نوازشگر. صدای سایش کفش بر سنگفرش هم آهنگین به نظر میرسد چه رسد به موسیقی شکوهمند و فاخری که وصفش را شنیدیم و خودش را نه!
تالار خالی است اما گویی باز پژواک نغمههای شرقی همچنان به گوش میرسد.
نوازندگان دفتر نت و ساز را داخل جعبه گذاشته و از رهبر ارکستر زمان تمرین بعدی را میپرسند.
«آراز افشاری» آهنگساز و رهبر جوان ارکستر هر چند که خسته است؛ اما با خوشرویی همه را پاسخ میگوید.
بدون استثنا همهٔ نوازندگان را با لبخند بدرقه کرده و گاه ایرادهای جزئی ایشان را گوشزد میکند.
به آرامی دستکشهای سفیدش را کنده و گره پاپیوناش را باز میکند. نفسی عمیق میکشد و با کمک بادی گاردش بارانی سورمهای را به تن کرده و با هم به سمت پارکینگ میروند.
مثل همیشه، آخرین نفر است که تالار را ترک میکند.
هنوز چند خبرنگار و چند طرفدار پروپاقرص پا به پایش میآیند. نوجوانی با سماجت از او امضا میگیرد و یک فیلمبردار از همهٔ زوایای ممکن، وقایع را ثبت میکند.
سرانجام فاصلهٔ کوتاه تالار تا پارکینگ با تاخیر بسیاری طی میشود.
آراز تن خستهاش را روی صندلی فورد آلبالویی رنگشمیاندازد و تا رسیدن به منزل، کار امروزش را مزمزه میکند!
مرور و بررسی لحظه به لحظهٔ اجرا، پس از هر کنسرت، عادت همیشگی اوست تا برای اجرای بعدی کم و کسری باقی نماند.
بادی گارد مقابل یک آپارتمان شیک و مدرن توقف میکند.
سوییچ را به آراز میدهد؛ او را تا درب ورودی مشایعت کرده و سپس آن جا را به قصد خانهٔ خود ترک میگوید.
آراز خستگی تن را به آب داغ سپرده است.
رخوتی خوشایند پوستش را نوازش میدهد و گرمی آب همهٔ خستگیها را میشوید و با خود میبرد.
رب دوشامبر حولهایاش را میپوشد. روی کاناپه نشسته و آرام آرام نسکافهاش را هم میزند؛ میچشد؛ شکر میریزد. جرعه جرعه مینوشد و تیتر روزنامهها را مرور میکند:
افزایش شاخص کل سهام بورس اروپا، زلزلهٔ هفت ریشتری در جاکارتا، جدیدترین دستآوردهای پزشکی برای پیشگیری از ایدز، هشدارِ مجدد سازمان ملل متحد به سازندگان سلاحهای شیمیایی و هستهای و بالاخره مصاحبه خودش.
حجم
۱۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
حجم
۱۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۳۶ صفحه
نظرات کاربران
تنها کتابی بود که نتونستم تا انتها بخونمش بیان ریزجزئیات و صرفا توصیف حس و حال شخص و مناظر بدون هیچ جذابیت و کشش داستانی باعث شده بود کتاب خیلی خسته کننده بشه