دانلود و خرید کتاب گرسنه چه چیز هستید؟ دیپاک چوپرا ترجمه سیما ره‌شناس
تصویر جلد کتاب گرسنه چه چیز هستید؟

کتاب گرسنه چه چیز هستید؟

نویسنده:دیپاک چوپرا
انتشارات:نشر گویا
امتیاز:
۴.۰از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گرسنه چه چیز هستید؟

کتاب گرسنه چه چیز هستید؟ اثری در زمینه سلامت روح و جسم از دیپاک چوپرا است که با ترجمه سیما ره‌شناس در نشر گویا به چاپ رسیده است. چپرا در این کتاب راه حلی دائمی و همیشگی برای کاهش وزن، سلامتی و سبکی روح پیشنهاد می‌کند.

درباره کتاب گرسنه چه چیز هستید؟

امروز راه‌های گوناگونی توسط افراد برای زندگی سالم‌تر معرفی می‌شوند از جمله گیاه‌خواری، روی‌آوردن به غذاهای دریایی و خشکبار و....

مردم رفته رفته از غذاهای صنعتی روی می گردانند و طرفدار غذاهای ارگانیک می‌شوند. اما دیباک چوپرا که عقیده دارد پیروی از یک رژیم غذایی محدودکننده باعث بازگشت چاقی و اضافه‌وزن حتی بیش از زمان قبل از رژیم می‌شود، در این کتاب راهی به شما پیشنهاد می‌کند تا از شر رژیم‌های گوناگون خلاص شوید. او راه حل خوردن آگاهانه را در این کتاب برای شما تشریح می‌کند. خوردن آگاهانه یعنی این که هنگام غذا خوردن، فقط به غذای خود توجه کنید و از انجام دادن هر کاری که حواس شما را پرت می‌کند خودداری کنید. 

بنابراین اگر چاق هستید یا احساس سنگینی می‌کنید یا سطح انرژی شما پایین است و یا دربارهٔ اندام خود تصور ناراحت‌کننده‌ای دارید و به یاد می‌آورید وقتی که جوان‌تر بودید چه احساس خوبی داشتید و چقدر بهتر به نظر می‌آمدید، این کتاب برای شما است و مطالب شگفت‌انگیز و جالبی در آن هست که از مهمترین آن‌ها این است که وزن ایده‌ال، طبیعی‌ترین وضعیتی است که شما می‌توانید در آن قرار داشته باشید. 

 خواندن کتاب گرسنه چه چیز هستید؟ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 کسانی که به دنبال بهترین راه‌حل برای بهبود سلامت جسمی رو روحی خود هستند مخاطبان این کتاب‌اند.

درباره دیباک چوپرا

دکتر دیپاک چوپرا، نویسندهٔ کتاب پرفروش بدن بی‌عُمر، ذهنِ بی‌زمان، و مقالات گوناگون در مجلهٔ نیویورک تایمز، پزشک متخصص غدد درون‌ریز است. او عضو کالج پزشکان آمریکا و عضو مؤسسهٔ آمریکایی متخصصان غدد، و پروفسور الحاقی برنامه‌های عملی در دانشکدهٔ مدیریت در دانشگاه نیو وسترن و پژوهشگر برجستهٔ دانشکدهٔ بازرگانی در دانشگاه کلمبیا می‌باشد.

چوپرا از سال ۱۹۹۷ همه ساله ساله از طرف دانشکدهٔ پزشکی دانشگاه هاروارد، بخش آموزش، پیوسته برای سخنرانی در رشتهٔ پزشکی داخلی، دعوت شده است.

بخشی از کتاب گرسنه چه چیز هستید؟

برای اینکه دریابیم شما گرسنهٔ چه چیز هستید، بایستی با نگاه به فراسوی سیستم مدارگونه‌ای که از طریق هیپوتالاموس گرسنگی را تحریک می‌کند و پیش از آن درباره‌اش صحبت کردم، ارتباط میان ذهن و بدن را دوباره برقرار کنید.

شما می‌توانید علائم سادهٔ بدن خود مثل گرسنگی را بی‌ارزش تلقی کنید در حالیکه تمام مغز درگیر آن است، در سیستم طبیعی بدن که اشتها را تنظیم می‌کند، افراد دخالتی ندارند. ما همه افرادی را می‌شناسیم که وزن‌شان از زمانِ نوجوانی هرگز تغییر نکرده است. آن‌ها جملاتی شبیه به این جملات را می‌گویند:

- بدن من به من می‌گوید چه می‌خواهد.

- اگر من یک کیلو اضافه کنم احساس ناراحتی می‌کنم.

- من ورزش می‌کنم برای اینکه احساس بسیار خوبی دارد.

این‌ها جملاتی هستند که در ارتباط ذهن ــ بدن وقتی که به‌درستی کار می‌کند، ریشه دارد. بدبختانه زمانی که ارتباط ذهن ــ بدن ناقص باشد، عادت های بد راهنمای بدن می‌شود و علائم، اشتباه فرستاده می‌شود و هنگامی که بدن با چاق‌تر شدن و عدم تعادل بیشتر و نهایتاً بیماری واکنش می‌کند، ذهن این علائم پریشانی را نادیده می‌گیرد. بگذارید ببینیم چرا این اتفاق می‌افتد.

تصور کنید سه مکالمهٔ تلفنی به یک نقطه برسد که در واقع بهم پیوستن سه منطقهٔ مغز است. هر منطقه چیزی برای گفتن به شما دارد؛ هر کدام پیام‌های تغذیه‌ای متفاوت در یک زمان می‌فرستد. هر کدام در جستجوی نوع متفاوتی از رضایتمندی است. مغز فرودین۶ وقتی که شما از نظر جسمانی احساس خوبی دارید خرسند می‌شود. سیستم لیمبیک۷ زمانی که شما از نظر عواطف احساس خوبی دارید، رضایتمند است.

مغز فرازین۸ هنگامی‌که شما تصمیم خوبی برای خود می‌گیرید، خشنود است.

معجزهٔ مغز انسان این است که تمام این قسمت‌ها می‌توانند با هم کار کنند. مغز فرودین می تواند پیام بفرستد که "من گرسنه‌ام"، که مغزِ احساسی هم می‌پذیرد زیرا خوردن، فرد را در "خلق و خوی خوبی" قرار می‌دهد. بنابراین مغز فرازین می‌تواند بگوید "بیا غذا بخوریم". این عمل تعادلی طبیعی است و به سود تمام آن سه بخش مغز عمل می‌کند. هیچکدام از آن‌ها نبایستی پیام خود را تحمیل کند و سعی نماید که با فشار آوردن به دیگر بخش‌ها و خارج کردن آن‌ها از راهشان بخواهند که شنیده شوند.

ساختار مغز شما این است که خوشحالی را در هر سطحی دریابد. برای یک نوزاد که تقریباً به طور کامل با غریزه های اساسی از مغز فرودین عمل می‌کند، هنگامی که گرسنه می‌شود، خوشحالی به معنای خوردن است؛ زمانی که خسته است، خوشحالی یعنی خوابیدن و وقتی سردش می‌شود خوشحالی بغل شدن است. اما هنگامی که بخش‌های دیگری از مغز یعنی سیستم لیمبیک و مغز فرازین شروع به رشد می‌کنند، نوع جدید خوشحالی آن‌ها به مراتب پیچیده‌تر می‌شود.

به‌عنوان یک پزشک جوان من این چیزها را از نظر دانش پزشکی میدانستم ولی شخصاً توجهی به آن‌ها نداشتم. وقتی به میز شام در گذشته نگاه می‌کنم، مرد جوان خسته‌ای را می‌بینم (با یک همسر جوان صبور) که مغزش پر از اطلاعات تکنیکی (مغز فرازین) است و صدای درونش فریاد می‌زند "من ناشاد و ناراحت‌ام" (سیستم لیمبیک). در همان موقع ابتدایی‌ترین صدا در سر من که از شکست کاری می‌ترسید و زیر فشار خرد می‌شد (مغز خزنده)۹زمینهٔ ناراحت‌کننده‌ای را بدان اضافه می‌کرد. جای تعجب نیست که در چنین لحظات تیره و تاری غذایی تعارف می‌شد که جرقه‌ای از رضایتمندی را به همراه داشت. (من خوشبخت بودم که در خانواده‌ای با پدر و مادری دوست‌داشتنی بزرگ شده بودم و خانوادهٔ جدید من، همانند بسیاری از پزشکان که می‌شناختم از هم نپاشید و من ارزش داد و ستد عشق را می‌شناختم).

شما نمی‌توانید از سه گفتگویی که تمام مدت در مغزتان است فرار کنید. صدها انتخاب از طریق مغز فرازین هر روز فیلتر می‌شود و هر یک رنگی از احساس را حمل می‌کند. این ویژگیِ منحصر به فرد انسان است. اگر شما مقداری غذا را پیش موش آزمایشگاهی بگذارید، به طور اتوماتیک آن را می‌خورد و به طور اتوماتیک هم بخش لذت در مغزش فعال می‌گردد. اما وقتی در برابر یک انسان غذا بگذارید، هر واکنشی قابل‌تصور است. بارها افراد چیزهایی شبیه این جملات می‌گویند:

- من آنقدر عصبانی‌ام که نمی‌توانم بخورم

- من این ماهی را دوست ندارم. فقط گوشت و سیب‌زمینی می‌خورم

- من الآن خیلی کار دارم.

مغز ما مرکز لذت برای غذا دارد، درست مثل موش آزمایشگاهی، اما زندگی درونی ما به طرز باورنکردنی متعالی است. احساس‌ها می‌توانند از گرسنگی چشم‌پوشی کنند، یا به طور غیرطبیعی آن را قدرت بخشند. عقاید و باورها که از مغز فرازین برمی‌خیزد می‌توانند هم در احساس و هم در گرسنگی تداخل نمایند. نوجوان آنورکسیک۱۰ که بدن بسیار لاغر خود را در آیینه می‌بیند ولی احساس می‌کند بسیار چاق است، به خاطر این است که تصویر ذهنیِ بسته‌ای دارد (من به یک جنبه از ناهنجاری ژنتیکی و روانشناختی پیچیده اشاره دارم) وقتی که شما زیاده‌خواری می‌کنید ممکن است مغز فرودین شما دیوانه شده، شما را وادار به گرسنگی غیرقابل کنترل نماید. اما مشکل دقیقاً سیستماتیک است. آمیزه‌ای است از: کنترل محرک با مغز فرودین، سعی بر یافتن راحتی با مغز احساسی، و انتخاب‌های بد با مغز فرازین، تمام این سه دخالت دارند و رقص پیوسته و مداومی را شکل می‌دهند. بدینگونه که در اینجا می‌بینید.

کاربر 1963527
۱۴۰۱/۰۳/۰۸

عالی ومفید بود

به نظر متضاد می‌آید، اما شما بایستی برای کاهش وزن خود را سرشار کنید. اگر خود را با انواع دیگر رضایتمندی سرشار نمائید، غذا دیگر مهم نخواهد بود.
کاربر ۴۶۸۹۸۹۸
ذهن، کلید کاهش وزن است. وقتی که ذهن خشنود است، بدن تقاضای غذا خوردن بیش از اندازه را متوقف می‌کند. پیوند ذهن بدن از این جهت کارآمد است که فقط یک چیز از شما می‌خواهد: رضایتمندی خود را پیدا کنید. غذا خشنودی و رضایتمندی را به تنهایی نمی‌تواند برآورد. شما می‌بایست تغذیه کنید: - بدن را با غذای سالم - قلب را با شادی، محبت و عشق - ذهن را با دانش - روان را با تعادل و خودآگاهی
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اگر شما به خاطر وزنتان ناراحت هستید، آن کیلوهای اضافی احتمالاً برخی تجربه‌های ناراحت‌کننده را نمایانگر است: لحظات افسردگی، سطح بالایی از استرس، نگرانی دربارهٔ شغل یا روابط با دیگران. اگر بدن شما تابحال داستان شما را نشان می‌دهد، راه طبیعی برای تغییر بدنتان این است که داستان خود را تغییر دهید. در تجربهٔ من، وقتی کسی اضافه‌وزن دارد، دربارهٔ خودش پیوسته چیزهای منفی می‌گوید. به خاطر بیاورید وقتی پیام درونی‌تان را تغییر دهید، فقط با خودتان صحبت نمی‌کنید. شما دارید صفحات جدیدی از کتاب زندگی خود را می‌نویسید. کلید این است که پیام‌های منفی را تغییر دهید، به طوری که به جای تقویت رفتار بد، رفتار خوب را تقویت کنید.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
می‌بایست تغذیه کنید: - بدن را با غذای سالم - قلب را با شادی، محبت و عشق - ذهن را با دانش - روان را با تعادل و خودآگاهی با آگاهی، تمام این‌ها ممکن می‌شود.
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
پس چرا خوردن به اندازه، به سمت زیاده‌خواری سرازیر می‌شود؟ پاسخ ساده اینست: عدم رضایتمندی. شما زیاده‌خواری را آغاز می‌کنید تا کمبود چیز دیگری را جبران کنید. من وقتی به زمان رزیدنسی پزشکی خود که هنوز بیست و چند سال نداشتم می‌نگرم، می‌توانم ببینم چگونه عادت‌های بد خوردن در ما رسوخ پیدا می‌کند. من از یک شیفت خسته‌کنندهٔ بیمارستان به خانه می‌آمدم تا استرس‌هایم را خارج کنم.
احسان رضاپور
خوردن به اندازه احساس خوبی می‌دهد. زیاده‌خواری در لحظه احساس خوبی دارد ولی در درازمدت نتایج بدی از آن حاصل می‌شود. به حرص و ولع تسلیم شدن بهیچ‌وجه احساس خوبی ندارد. پشیمانی، گناه و ناامیدی فوراً شروع می‌شود. اعتیاد به غذا، رنج و کاهش سلامتی و عدم اعتماد به نفس کامل را همراه می‌آورد.
احسان رضاپور
پیش از خوردن از خودتان بپرسید: -ایا من در مود یعنی حالت خلق و خوی خوبی هستم؟ - آیا این غذا یک تجربهٔ مثبت خواهد بود؟ - آیا این غذا جذاب و برانگیزاننده هست؟ - آیا من می‌توانم تمام توجهم را برای لذت بردن از آن اختصاص دهم؟ اگر پاسخ به تمام این پرسش‌ها مثبت است، بهترین انرژی را از غذایتان دریافت می‌کنید. اگر پاسخ منفی است، نخورید و زمان آن را تا هنگامی که عوامل منفی تغییر کنند به عقب بیندازید.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
چربی‌ها ذخیره می‌شوند و چربی، هورمون‌هایی را که سطح انسولین را بالا می‌برد ترشح می‌کند و باز هم کارایی تولید انرژی را کمتر می‌نماید
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
هر چه بدن شما انسولین بیشتر تولید کند، کارایی کمتری برای تولید انرژی دارد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
در طبیعت کربوئیدرات‌ها پیچیده‌اند و بیشتر طول می‌کشد تا شکسته شوند که حتی به قندخون کمک می‌کنند در حالیکه شکر سفید تصفیه شده باعث تثبیت افزایش قندخون می‌شود. مهم این است که کربوئیدرات‌های طبیعی در غذاهای کامل ذخیره شده‌اند. بنابراین میان چربی‌ها و پروتئین‌ها تعادل برقرار می‌شود در حالیکه در شکر سفید تصفیه شده هیچ تعادلی وجود ندارد. بدبختانه شرایط در مورد چاق شدن بدتر است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
شما به چیزهایی که می‌دانید می‌توانید بدست آورید، بیشتر ارزش می‌گذارید. رؤیاهای تهی آرامش‌بخش‌اند اما هنگامی که متوجه شوید که ذهن ـ بدن- روح واقعیت دارد، هیچ‌چیز دیگری جالب نخواهد بود. شما سرانجام به ژرف‌ترین آرزوهای خود دست خواهید یافت. راز آشکار می‌شود: زندگی پیرامون تحقق بخشیدن به رضایتمندی است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
"من گرسنهٔ چه چیز هستم"، در این لحظه وجود دارد. محرکی که شما آن را احساس می‌کنید می‌تواند در چند دستهٔ اساسی خلاصه شود: - شما گرسنهٔ غذا هستید - شما می‌خواهید یک خلأ اساسی را پر کنید - شما می‌خواهید خلائی را در ذهن خود پر کنید (مانند کمیِ اعتماد به نفس- تصور ناجوری که از بدن دارید و یا حس شکست و ناامیدی) علاوه بر این‌ها من محرک چهارمی را هم اضافه می‌کنم که معنوی است. شما می‌خواهید خلائی را در روح خود پر کنید. تمام این محرک‌ها قوی هستند که با میل داشتن ما پاسخ می‌گیرند. هنگامی که شما میل خود را به مسیر درست ببرید، تغییر حقیقی رخ خواهد داد. ما همه روزه دنبال آرزوها و تمایلات خود هستیم، آن محرکی که می‌خواهد ما از زندگی چیزهای بیشتری بدست آوریم، محرکی طبیعی است.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
شما نمی‌توانید آنچه را درباره‌اش آگاهی ندارید، کنترل کنید. اگر در کفش خود ریگی داشته باشید، فوراً آن را درمی‌آورید. نشانه‌های درد و ناراحتی به سرعت به شما خبر می‌دهد که چیزی درست نیست. ولی خوردن نادرست این چنین نیست. بیشتر اوقات نشانه‌های دردی وجود ندارد و اثرات زیانبار آن اغلب نامحسوس است. شما بایستی سطح جدیدی از هشیاری را بدست آورید تا متوجه شوید در درون‌تان چه چیز اشتباهی وجود دارد. فقط آن گاه می‌توانید برای تغییر اقدام نمایید.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
مطالعهٔ گسترده‌ای در اسپانیا به این نتیجه رسیده که غذاهای مدیترانه‌ای شامل ماهی، خشکبار و روغن زیتون می‌تواند به میزان یک‌سوم حملات قلبی را کاهش دهد.
احسان رضاپور
از بدن خود آگاه شوید. به درون بروید و احساس‌های فیزیکی آن را هر چه که هستند، منظم کنید. آنچه بدنتان تجربه می‌کند، تجربه کنید. - از عواطف خود آگاه شوید. چشم‌هایتان را ببندید. توجه خود را به قلبتان بدهید و ببینید که عواطف خود را چگونه احساس می‌کنید. بدون اینکه درگیر آن‌ها شوید. متمرکز باشید و این احساس‌ها را مشاهده نمایید. - از گزینش‌های خود آگاه شوید. زمانی را پیدا کنید که آرام هستید مثلاً صبح زود وقتی که از خواب بیدار می‌شوید یا هنگامی که زیر دوش آرام هستید، بهترین گزینش‌های پیش رویتان را آزمایش کنید. بهترین تصمیم‌گیری از حالتِ درونی هشیار و آرام برمی‌آید.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
افراد بی‌شماری به سوی زیاده‌خواری می‌روند تا آن را جانشین آنچه که براستی می‌طلبند، نمایند و اکثراً نمی‌دانند که چه اتفاقی می‌افتد. آیا این وضعیتی است که شما خود را در آن می‌یابید؟ در اینجا چند نشانهٔ معمول وجود دارد: - شما احساس امنیت نمی‌کنید مگر زمانی که چشایی شما با شکر، نمک و چربی شکوفا شود. - شما احساس دوست داشته شدن و مورد ستایش قرار گرفتن نمی‌کنید بنابراین با خوردن به خودتان عشق می‌دهید. - زندگی شما کمبود معنادار بودن دارد اما دست‌کم وقتی می‌خورید، خلأ درونی‌تان برای زمانی فراموش می‌شود. داستان اضافه‌وزن داشتن در آمریکا داستان کمبود رضایتمندی است. ما بهترین غذاها را در جهان در اختیار داریم ولی در بدترین حالت می‌خوریم. ما فرصت‌های بسیار خوبی برای رشد و نمو داریم اما در عوض احساس خالی بودن می‌کنیم.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
چرا خوردن به اندازه، به سمت زیاده‌خواری سرازیر می‌شود؟ پاسخ ساده اینست: عدم رضایتمندی. شما زیاده‌خواری را آغاز می‌کنید تا کمبود چیز دیگری را جبران کنید.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
اگر به بدن خود اعتماد کنید که نیازهای شما را می‌داند، بجای جنگیدن از شما مراقبت می‌کند
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
من نمی‌خواهم همان توصیه‌ها را دربارهٔ سالم خوردن که برای چند دهه وجود داشته تکرار کنم. تمام آن توصیه‌ها خوب هستند. آنچه که از یاد رفته چگونگی تغییر یافتن است. کلید کار، آگاهی است، زیرا همهٔ ما از طریق شرطی شدنِ جمعی یاد گرفته‌ایم که به بدن خود به شیوه‌های زیر آسیب برسانیم: - ناآگاهانه خوردن، بدون اینکه به آنچه در غذایمان هست اهمیت بدهیم. - از دست دادن کنترل اشتها - گزینش مقدار بیشتر و بیشتر غذا - استفاده از غذا برای دلایل احساسی مثل پایین آوردن استرس‌های روزانه - دستیابی به سریع‌ترین غذا که خواست ما را رضایت بخشد.
کاربر ۳۴۸۰۹۵۱
به سبب اینکه همه‌چیز به هم مربوط است، چیزی همچون خواب خوب در شب، بخشی از شیوهٔ جدید زندگی من شد. فقدان خواب، تعادل میان دو هورمون لپتین و گرلین که مسؤول گرسنگی و سیری هستند را بهم می‌زند. کسانی که خوب نمی‌خوابند، بدنشان پیام‌های هورمونی درست را متوقف می‌کند و به آسانی زیاده‌خوار می‌شوند.
احسان رضاپور

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

حجم

۴۱۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۱۳ صفحه

قیمت:
۷۱,۰۰۰
۲۱,۳۰۰
۷۰%
تومان