کتاب به دنبال کریستف کلمب

کتاب الکترونیکی «به دنبال کریستف کلمب» نوشته ژان پل دوویول با ترجمه بیتا شمسینی در گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ رسیده است. کتاب به دنبال کریستف کلمب دارای ده فصل است که با نثری روان ماجرای سفرهای کریستف کلمب را روایت می‌کند. در اواخر قرن پانزدهم میلادی کاوشگری اهل جنوا به فرمان پادشاه کاستیل، مأمور می‌شود راهی دریایی از سمت غرب به دریای هندوستان شود. وی با سه کشتی به امید یافتن راهی به آسیا از عرض اقیانوس اطلس می‌گذرد اما به قاره آمریکا می‌رسد. ژان پل دوویول در کتاب «به دنبال کریستف کلمب» با نثری روان و داستان‌گونه به شرح زندگی کاشف قاره آمریکا می‌پردازد. ژان پل دوویول در زمینه‌های، سفرهای اکتشاف، استعمار و همچنین در تحلیل‌های پیکر نگاری مطالعات گسترده‌ای داشته و در این حوزه‌ها متخصص به شمار می‌آید.

درباره کتاب به دنبال کریستف کلمب

کریستف کلمب دریانوردی بود که به‌صورت اتفاقی قاره‌ٔ آمریکا را کشف کرد. درباره‌ٔ اصلیت او تردیدهای فراوانی وجود دارد. عده‌ای او را اسپانیایی و عده‎ای دیگر ایتالیایی می‌دانند. او یکی از چهره‌های بحث‌برانگیز تاریخ است و در انتقال و گسترش فرهنگ اروپا به این قاره جدید تأثیر داشته است. از طرف دیگر عده‌ای او را عامل کشته‌شدن بومیان و سرخ‌پوست‌های قاره آمریکا دانسته‌اند. نویسنده داستان زندگی، رفت‌وآمدهای کریستف جوان به دربار و سفرهای او را با زبانی ساده و گیرا بیان می‌کند. این کاشف ماجراجو برای رسیدن به آرزوی خود به دنبال یک حامی بود و زمان زیادی را صرف کسب رضایت از پادشاهان کرد و در نهایت موفق شد حمایت و پشتیبانی آنها را به دست آورد. او پس از کسب اجازه از دربار حال یک دریاسالار به شمار می‌آمد با سه کشتی و تعدادی خدمه که شماری از آنها زندانیان آزاد شده بودند، سفر پرفرازونشیب خود را آغاز کرد. علاوه بر داستان گیرا و خواندنی، از دیگر جذابیت‌های این کتاب می‌توان به طراحی‌های اختصاصی قسمت‌های مختلف زندگی کریستف کلمب شامل پرترهٔ او، نقشهٔ سفر، فضای دربار، کشتی و سرزمین‌های جدید اشاره کرد. این تصاویر مخاطب را با سبک زندگی، نحوهٔ پوشش و فضای حاکم در قرن ۱۵ میلادی آشنا می‌کند.

درباره کریستف کلمب

کریستف کلمب فرزند بزرگ خانواده بود. کریستف جوان علاقه زیادی به مطالعه نقشه‌ها و نمودارهای جغرافیایی داشت. او آرزو داشت ناخدای کشتی شود. می‌گویند او نخستین‌بار چهارده ساله بود که به دریا رفت. شاید سن کمی به نظر برسد اما در آن دوران پسرها اولین‌بار در ده‌سالگی به دریا می‌رفتند. او در سال ۱۴۹۲ پس از کسب تجربه و آموختن فنون دریانوردی از سوی پادشاهی کاستیل که بخشی از اسپانیا به حساب می‌آمد مأموریت داشت تا راهی را از سمت غرب به هندوستان بیابد. او با سه کشتی به امید یافتن راهی به آسیا از عرض اقیانوس اطلس گذشت. کلمب راه شناخته‌شدهٔ این مقصد را کنار گذاشت و تصمیم گرفت از اروپا مستقیم به سمت غرب حرکت کند. اگرچه مسیر جدید حرکت کشتی‌ها با مخالفت‌های شدیدی روبه‌رو شد اما او در نهایت کار خود را پیش برد و با عبور از اقیانوس اطلس، کاملاً اتفاقی قاره آمریکا را کشف کرد. کریستف کلمب پس از کشف سرزمین جدید، نتایج مشاهدات خود را به پادشاه و ملکه انتقال داد و آن‌چنان شیفتهٔ این سرزمین شد که ۳ بار دیگر به آمریکا سفر کرد. وی شخصیتی بحث‌برانگیز دارد. برخی به دلیل رواج دادن فرهنگ غربی از او به‌خوبی یاد می‌کنند و برخی نیز او را مسئول کشته‌شدن بومیان آمریکایی می‌دانند. کریستف کلمب در سال ۱۵۰۶ از دنیا رفت. او وصیت کرده بود که در آمریکا دفن شود اما کلیسای مناسبی برای این کار پیدا نشد و او در اسپانیا به خاک سپرده شد. اما بعدها نیز جسد او چندین بار از قبر خارج شد و مجدداً به خاک سپرده شد.

فصل‌ های کتاب به این شرح است:

فصل اول: سودای دریانوردی

فصل دوم: برنامه‌هایی که کمی احمقانه بود

فصل سوم: کلمب و فرمانروایان کاتولیک

فصل چهارم: سفر بزرگ

فصل پنجم: در دریای اقیانوس

فصل ششم: طعم بهشت

فصل هفتم: جزیرهٔ هیسپانیولا

فصل هشتم: تقسیم جهان

فصل نهم: شمشیر و صلح

فصل دهم: واپسین سفرها

کتاب به دنبال کریستف کلمب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به کسانی که مایل هستند درباره زندگی کریستف کلمب واتفاقاتی که در کشف قارهٔ آمریکا رخ داده، اطلاعات بیشتری کسب کنند، پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب به دنبال کریستف کلمب 

مرا ببخش کریستف، می‌دانم که یونانی‌ها دانشمندان قابلی بودند اما باید این را هم قبول کنی که دو هزار سال پیش آن‌ها وسیله اندازه‌گیری نداشتند... مثلاً آیا نقشه داشتند؟ می‌بینم که چیزی هم در این مورد نمی‌دانی! و تازه، اگر زمین گرد باشد، آب اقیانوس‌ها باید به جایی بریزد... .»

کریستف که کمی عصبانی شده بود سعی کرد خونسردی‌اش را حفظ کند و دوباره همان چیزهایی را که قبلاً گفته بود برای برادرش تکرار کرد:

«دیگو، مسلما قدما ابزار و وسایل زیادی در اختیار نداشتند، اما آن‌ها می‌توانستند ببینند و محاسبه کنند! تو تا حالا به عنوان دیده‌بان کشتی به وسط دریا رفته‌ای، قطعا دیده‌ای که افق دریا کمی محدب است و سایه زمین را بر روی ماه دیده‌ای... گوش کن، من حتی ابعاد این پرتقال بزرگ را می‌دانم، زمین ما چنان کوچک است که دانشمندان دربار پرتغال حتی تصورش را نمی‌کنند!»

شب کم کم فرا می‌رسید و اولین ستاره‌ها حضور خود را اعلام می‌کردند. کریستف به حرف‌هایش ادامه داد. انگار که با خودش حرف می‌زد:

«سر جان مندویل چه حرف خوبی زده که هیچ چیز نمی‌تواند جلوی چرخیدن زمین را بگیرد... .»