دانلود و خرید کتاب اتاق تاریک محمد بکایی

معرفی کتاب اتاق تاریک

کتاب اتاق تاریک نوشتهٔ محمد بکایی، با موضوع دفاع مقدس، برای گروه سنی نوجوان «د» و «ه» در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به چاپ رسیده است.

درباره کتاب اتاق تاریک

این کتاب با محوریت دفاع مقدس، خاطرات جنگ تحمیلی هشت‌ساله عراق علیه ایران را از نگاهی دیگر بیان می‌کند. این نگاه جدید می‌تواند رنگ و بوی خاصی به نگرش‌های نسل نوجوان درباره جنگ و آن دوران بدهد. نویسنده‌ با بیان احساس‌ و خاطره‌ٔ اتفاق‌های متعدد از زبان شخصیت‌های داستان توانسته مخاطب را با خود همراه کند. خاطب نوجوان همزمان که داستانی جذاب را می‌خواند، با جزئیات اتفاقات روزهایی که تنها اطلاعات کلی‌ای راجع به آن شنیده است، آشنا می‌شود.

کتاب اتاق تاریک را به چه کسانی پیشنهاد می کنیم

این کتاب را به نوجوانانی پیشنهاد می‌کنیم که علاقه‌مند هستند دربارهٔ اتفاقات سال‌های دفاع مقدس اطلاعات بیشتری داشته باشند.

بخشی از کتاب  اتاق تاریک

صبر کردم تا اگر کاری دارد بگوید، اما دیگر چیزی نگفت. هرچی که از آشپزخانه لازم داشت، برداشته بود و رفته بود توی اتاق خواب خودشان تا باز بگردد. از ما قول گرفته بود که نق نزنیم و بهانه نگیریم و قبول کرده بود در جمع کردن وسایل کمکمان نکند. شیشهٔ لق در راهرو را با دست گرفتم تا وقتی بازش می‌کنم صدا ندهد و هزاربار تکان نخورد. مامان صدا زد که:

رادیو چرا خاموشه؟

صدایش اذیتم می‌کرد. وقتی روشن بود، نگرانی شنیدن صدای آژیر قرمز بیشتر می‌شد. دلشوهٔ لحظه‌ای که صدای گوینده یا مارش یا سرود قطع می‌شود و لحظه‌ای کوتاه، سکوتی بلند تمام اتاق را پر می‌کند و بعد صدایی خشک و رسمی که همیشه مرا یاد زیرزمین و پناهگاه سرد مدرسه‌مان با آن ۱۲ اتاق تاریک رنگ خاکستری چندش‌آور می‌ا‌ندازد، می‌گوید: «توجه، توجه!... علامتی که هم‌اکنون...« و بعد دوباره لحظه‌ای سکوت که انگار تمام ساعت‌های دنیا از کار می‌افتند و هیچ چیز هیچ حرکتی ندارد و بعد صدای آژیر که همیشه انگار از وسط شروع می‌شود، مثل آن است که همیشه آژیر می‌کشند اما مسئولش در رادیو، صدایش را بریده و لحظه‌اش که می‌رسد، پیچ صدا را می‌پیچاند تا دیگران هم بشنوند. تلویزیون بهتر است. برنامه‌اش قطع می‌شود و علامت آژیر قرمز با نوشته‌هایش روی صفحه می‌آید. علامتی که مثل تابلوی خطر جاده دست‌انداز دارد است و نوشته‌هایی که کسی آنها را نمی‌خواند. دیدن همان علامت، یعنی خواندن همهٔ نوشته‌ها. ولی وقتی رادیو خاموش است، می‌شود فراموشش کرد. می‌شود فکر کرد که جمعه است و من و مهرداد تعطیلیم. می‌شود به قابلمه و گاز پیکنیک نگاه کرد و گفت که باز بابا مرغ خریده و دیشب من و مهرداد پیاز چرخ کرده‌ایم و بابا مرغ‌ها را تکه‌تکه کرده و توی یک سطل لایه لایه با آب پیاز چیده تا پر شده و گذاشته توی یخچال تا ببریم پارک جنگلی چیتگر و جوجه‌کباب با گوجه‌کبابی و برنج بخوریم و والیبال بازی کنیم و عصر خسته و خاک‌آلود برگردیم و سر اول حمام رفتن دعوایمان شود و بی‌اصرار مامان بیفتیم روی تخت و خواب ببردمان. می‌شود به برگ‌های زرد درخت خرمالو نگاه کرد که بیشترشان ریخته‌اند و خرمالوهای درشت و قرمز مثل توپ‌های کوچکی لای شاخه‌ها گیر کرده‌اند. می‌شود به این فکر کرد که یک کلاغ از کجا می‌فهمد که خرمالو رسیده یا هنوز نارس است و نمی‌شود این سؤال را از مهرداد پرسید که منتظر است بهانه‌ای پیدا کند و تا مدت‌ها به آدم بخندد.

Hana
۱۴۰۱/۰۸/۰۱

یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم و خودم به طاقچه معرفی کردم و خوشحالم که اضافه کرد پیشنهاد میکنم بخونیدش یه جایی دوس داشتم کاشکی داخل داستان بودم

نیکی
۱۴۰۲/۰۴/۱۸

آخرش اصلا جالب به اتمام نرسید😔🤍

نفیسه
۱۴۰۲/۰۳/۰۳

آخرش رو زیاد دوست نداشتم حوصله سر بر بود گیج هم شدم یک مقداری تفکر توش هست ولی درصد چرت و پرتش بیشتره به نظرم. هیچ وقت دوست ندارم دوباره بخونمش.

طاها 1320
۱۴۰۲/۰۹/۳۰

چون کشش نداشت و حالت روزنگاری بود

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۴,۰۰۰
۱۳,۲۰۰
۷۰%
تومان