دانلود و خرید کتاب ترانه های خنجر و خون فاطیما بوتو ترجمه سیده‌نسترن پزشکی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب ترانه های خنجر و خون اثر فاطیما بوتو

کتاب ترانه های خنجر و خون

معرفی کتاب ترانه های خنجر و خون

کتاب ترانه های خنجر و خون نوشته فاطیما بوتو است که با ترجمه سیده‌نسترن پزشکی در انتشارات آزادمهر منتشر شده است. این کتاب به زندگی خانواده مشهور بوتو می‌پردازد. 

درباره کتاب ترانه های خنجر و خون

 این کتاب را دختر برادر بی نظیر بوتو، فاطیما بوتو نوشته است و تصویری زنده و عمیق از دلائل و شرایط بروز خشونت‌ در پاکستان ارائه می کند. فاطیما بوتو شاعره و نویسندهٔ پاکستانی متولد افغانستان است. او در دانشگاه کلمبیا و در مرکز آموزشی مطالعات شرقی و افریقایی دانشگاه لندن درس خوانده است. آثار او در دیلی بیست، نیو استیسمن، گاردین و انتشارات دیگر منتشر شده است. 

کتاب ترانه های خنجر و خون در هفده فصل نوشته شده است و به همراه بخش آلبوم تصاویر مربوط به نخست‌وزیر فقید پاکستان بی‌نظیر بوتو منتشر شده است. بی‌نظیر بوتو رهبر حزب مردم پاکستان و فرزند اول ذوالفقار علی بوتو نخست‌وزیر سابق آن کشور بود. فاطیما بوتو با نثری ساده  تجربه‌هت و خاطرات تلخ و شیرین خود از کشورش را روایت کرده است. بی‌نظیر بوتو در سال ۱۹۵۳ متولد شد و در دانشگاه‌های هاروارد و آکسفورد درس خواند. پدر بی‌نظیر بوتو حزب خلق پاکستان را پایه‌گذاری کرد و بعدها به‌عنوان نخست‌وزیر پاکستان با رأی مستقیم مردم بر سر کار آمد و از معدود دولت‌های غیرنظامی پاکستان به شمار می‌رفت. او اولین زن مسلمان در تاریخ جهان اسلام بود که به مقام نخست‌وزیری در یک کشور اسلامی رسید، بی‌نظیر بوتو در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ میلادی بعد از چندین بار ترور ناموفق در یک حمله تروریستی - انتحاری در شهر راولپندی در استان پنجاب به قتل رسید. این کتاب نگاهی به زندگی این زن و خانواده‌اش است.

خواندن کتاب ترانه های خنجر و خون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگینامه‌های سیاسی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ترانه های خنجر و خون

 سپتامبر ۱۹۹۶ م. نزدیک ساعت سه بامداد بود و ما در اتاق پذیرایی طبقهٔ پایین نشسته بودیم. اتاقی که نمونهٔ معمول سبک هنری تزیین انتزاعی این خانه و محصور به نداشتن هیچ پنجره‌ای و با دیوارهای خرمایی مایل به قرمز مخملی و تزیین شده با هنر معاصر پاکستانی است. تازه از شام در هتل آواری برگشته بودیم. تولد پدر شب قبل بود و برخی از دوستان، ما را برای جشنی از موقع گذشته دعوت کرده بودند. او چهل و دو ساله شده بود.

"آواری "یکی از هتل‌های بزرگ کراچی است که توسط دین شاه آواری ریش سفید خاندان پارسی بنیان نهاده شده که در نهایت همانگونه که در پاکستان مرسوم است آن را برای پسرش بایرام به میراث نهاد. از بیرون آبی و سفید رنگ شده و خیلی هم خوش نما نیست و برخلاف تعداد زیاد هتل‌های زنجیره‌ای خارجی که همجوار آواری هستند هتلی نسبتا ساده و معمولی ست. در روزهایی قبل از این که آسمانخراش‌ها تصویر معماری‌های شهر را تسخیر کنند، آواری به عنوان بلندترین ساختمان کشور تبلیغ می‌شد. اکنون، بانک‌ها با یکدیگر بر سر این که ساختمان کدامشان بلندترین است رقابت می‌کنند و در عین حال، به سمت گریز از دود و فقر شهر به سمت بالا تقلا می‌نمایند. در اواسط دههٔ نود (میلادی-م) معروف بود هتل آواری مهد تنها رستوران ژاپنی کراچی یعنی فوجی یاما است. ما آنشب آنجا غذا خوردیم.

عصر آن روز جمعه، پدر کت و شلوار سورمه‌ای (یکی از چند کت و شلواری را که هنوز مناسب وی بود) بر تن داشت. همانند پدرش، پدربزرگم ذوالفقار علی، پدر وقتی قضیه به لباس و مراقبت در حفظ ظاهر می‌رسید، تیپ می‌زد. وی مردی برازنده، در حدود شش فوت و سه اینچ قد با موهایی جو گندمی و با یک سبیل شسته و رفته پیرایش شده بود. پدر طی دو سال اخیر اضافه وزن آورده بود. همان ماه‌های سفت و سختی که بازگشت ما را به پاکستان و شروع یک زندگی علنی تازه را بیاد می‌آورد. ما هم راجع به این امر سر به سرش می‌گذاشتیم. او نیز با خلق و خوی خوش آن را دریافت می‌کرد و اصرار داشت تصمیم دارد به زودی رژیم غذایی بگیرد و در این حال، برادر کوچکترم ذولفی و من دستی بر شکمش می‌نواختیم.

آن شب بابا دفتر یادگاری مهمانان هتل آواری را امضا کرد. کارکنان رستوران کتاب را با شکوه عظیمی، به طرزی طنز آمیز، در همان صفحه‌ای که ژنرال ضیاء الحق یادداشتی پر حرارت امضا کرده بود به وی ارائه کرده و آن را گشودند. این مطلقا بدترین صفحه بود که ایشان می‌توانستند ورق بزنند. ژنرال ضیاء ریاست با کودتای نظامی به تصرف خود در آورد که دولت پدربزرگم را بر کنار کرد. دو سال بعد، پس از بازداشت و شکنجهٔ او، ژنرال ضیاء پدر بزرگم را محکوم به مرگ کرد. آن‌ها می‌گویند او به دار آویخته شده، اما خانواده‌ام هرگز جسد را ندیدند. ارتش پیکر پدربزرگم را مخفیانه دفن کرد. پیش از نشر خبر اعدام او به عموم مردم حتی به خانواده‌ام اطلاعی ندادند. بابا به دست نوشتهٔ ژنرال نگاهی کرد. او پیش از این که اشارهٔ خاصی به من بکند، در سکوت اندیشه‌های ژنرال را راجع به روش آشپزی عالی فوجی یاما خواند. پیش از این که زبانش را از دهان بیرون بیاورد و به شیوه‌ای خنده‌اور ابروان در هم بکشد. یکی از اندک لحظات چندی که ما در آن شب برای شام داشتیم. و سپس، چند ورقی را به جلو زد و شروع به نوشتن نمود.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴۹ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۶۴۹ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان