دانلود و خرید کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی مل تامپسون ترجمه نرگس تاجیک نشاطیه
تصویر جلد کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی

کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی

معرفی کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی

کتاب الکترونیکی فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی نوشتهٔ مل تامپسون با ترجمهٔ نرگس تاجیک نشاطیه در پگاه روزگار نو به چاپ رسیده است. در این کتاب اندیشه‌های برجسته‌ترین فلاسفۀ سیاسی از یونان باستان تا دوران معاصر، از افلاطون و ارسطو تا هانا آرنت و برتراند راسل در نسبت با مسائل بنیادینی همچون عدالت، آزادی، جنگ و صلح و … مطرح شده است.

درباره کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی

در سیاست، بحث‌ها عموماً با واقعیت‌ها آغاز می‌شود، اما به‌سرعت در مسیر بررسی ارزش‌ها قرار می‌گیرد. واقعیت‌های مزبور ممکن است در کتاب‌های علوم سیاسی، جامعه‌شناسی یا اقتصاد بیان شوند. اما برای سنجش این واقعیت‌ها، لازم است تا هنجارها و ارزش‌هایی که سیاست باید با آنها قضاوت شود، مورد توجه قرار گیرد. ارزش‌های اخلاقی و ایده‌های بنیادی دربارۀ اینکه جامعه به چه شیوه‌ای باید اداره شود، شالودۀ بحث سیاسی و حکومت را می‌افکند. فلسفه سیاسی ابزار اصلی برای شکل بخشی به آن ایده‌های سیاسی و ارزش‌هاست.

 تامپسون معتقد است که «وقتی ما در حال تمرین فلسفه سیاسی هستیم، نیاز داریم که بین اندیشمندان بزرگ و تلاش‌های گذشته، و جهان کنونی و معضلات سیاسی آن رفت و برگشت کنیم.» او معتقد است که وقتی هنوز در جامعۀ ما معضل نسبت حقوق افراد و حفظ مصلحت و امنیت حکومت، حل‌نشده باقی مانده است، ناگزیر از رجوع به اندیشه‌های فیلسوفانی همچون ماکیاولی هستیم تا با بازخوانی یا رد اندیشه‌هایشان بتوانیم راهی برای حل مسائل خودمان پیدا کنیم.

برخی سرفصل‌های کتاب نیز عبارتند از:

 قراردادها، معماها و مانورهای جنگی، ایده‌ها، نظام‌ها و ایدئولوژی‌ها، فایده‌گرایی و سرمایه‌داری، عدالت توزیعی، آزادی منفی و مثبت و نسبت آزادی و قانون، حقوق، عدالت و قانون و اقتدار سیاسی و قانون‌گذاری، جنسیت و فرهنگ و جنسیت و تمایز، کشورها، جنگ و تروریسم و نظریه جنگ عادلانه، سیاست و تغییرات آب‌وهوایی.

کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعه در موضوع فلسفهٔ سیاست پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب فهم فلسفه سیاسی در بستر زندگی اجتماعی

کلبیون، رواقیان و اپیکوریان

پس از دوران کلاسیکِ افلاطون و ارسطو، کانون توجه از دولت‌شهر به فرد تغییر کرد. در اینجا سه گروه از اندیشمندان مطرحند: کلبیون، رواقیان و اپیکوریان.

دیوژن سینوپه‌ای (۴۰۰-۳۲۵ ق.م) که به خاطر خوابیدن در یک خمره و نداشتن چیزی بیش از آن که بتواند آن را حمل کند، بسیار مشهور است، به قواعد زندگی سیاسی و اجتماعی بی‌اعتنا بود و ازاین‌رو، «کلبی» نامیده شد؛ به‌عبارت‌دیگر، او «مانند یک سگ» بود. تا آن زمان، فرض بر این بود که تعلق به یک پولیس ضروری است (زیرا) که به شخص، اعتبار، شهروندی و امنیت می‌داد. اما وقتی از دیوژن سؤال کردند که به کدام پولیس تعلق دارد، پاسخ داد که پولیس او، جهان (cosmos) است. براین‌اساس می‌توان او را نخستین مرد جهان‌وطن دانست. این دیدگاه در آن زمان دیدگاه برجسته‌ای بود، هرچند انصافاً دیوژن شاید آن را تقریباً به‌نحوی سلبی بیان کرد، و به‌جای پذیرفتن جهان‌وطنی به‌مثابه شهروندی جهانی، محدودیت‌های یک پولیس منفرد را رد کرد. اما دیدگاه او یک تغییر نظر از مشاهدهٔ فرد به‌عنوان جزیی از دولت، به مشاهدهٔ دولت به‌عنوان یک گزینهٔ تحمیلی به فرد آزاد را نشان می‌داد.

کلبیون با ردّ قواعد اجتماعی، پیشرو هرج‌ومرج‌طلبان مدرن بودند. آنها سیاست را به‌عنوان -هر چه باشد- یک مانع برای زندگی خوب می‌دانستند، و از تحقیر هنجارهای پذیرفته‌شدهٔ روزگارشان لذت می‌بردند. ازسوی‌دیگر، رواقیان (برای مثال، سنکا و مارکوس اورلیوس) معمولاً دیدگاه‌های میانه‌روتری داشتند، هرچند به ارزش و اهمیت فرد معتقد بودند.

رواقیان آموزش می‌دادند که انسان باید در هماهنگی با لوگوس یا اصل عقلانیِ درون هر چیز، زندگی کند. از این نظر، آنها از دیدگاه ارسطو که می‌گفت هر چیزی یک مقصود یا «غایت» دارد و خیر آن با فعلیت‌یافتن آن محقق می‌شود، چندان فاصله نداشتند. برخی رواقیان مانند زنون (۳۳۲-۲۶۵ ق.م.) معمولاً مخالف هماهنگی با قوانین بودند، در حالی که دیگران مانند سیسرو (۱۰۶-۴۳ ق.م)، بیشتر علاقمند بودند که در حمایت از توازن و نیاز مردم برای همراه‌شدن درجهت خیر عمومی استدلال کنند. البته درزمینهٔ سیاست، آنها به فرد و شرافت شخصی او -خواه مرد، خواه زن- تأکید می‌کردند. به‌طورخاص، تأملات مارکوس اورلیوس (۱۲۱-۸۰ ق.م)، اگرچه یک مجموعه از تأملات شخصی است تا یک کار نظام‌مند فلسفی، بی‌واسطه‌ترین بینش نسبت به دیدگاه رواقی را به دست می‌دهد، و به‌ویژه دیدگاه کسی که به منصب سیاسی بالایی دست یافته است: درمورد او، امپراتوری روم.

گروه دیگری از اندیشمندان که در اینجا از آنها یاد می‌شود، اپیکوریان هستند. آنها معتقد بودند که جهان یک مکان غیرشخصی است که کاری به بهروزی بشر ندارد، و این وظیفهٔ افراد است که سعادتشان را جست‌وجو کنند. اپیکوریان سعادت را در ساده‌زیستی جست‌وجو می‌کردند نه در زیاده‌روی، و گرد هم آمدند تا با کسانی که دیدگاه‌های مشابه داشتند، به‌طورجمعی زندگی کنند.

باوجود جذابیت تفکرات این گروه‌ها، در اینجا مجالی برای بررسی آنها نیست. از آنها یاد شد تا فقط این نکته بیان شود که حتی در میان اندیشمندان یونان باستان و روم، انتخاب بین دیدگاه تمرکزگرا و فردگرا در سیاست وجود داشت. آیا دولت به‌خاطر فرد وجود دارد یا فرد به‌خاطر دولت؟

alborziran2010
۱۴۰۲/۰۴/۰۴

اگر دانشجوی علوم سیاسی، جامعه‌شناسی یا فلسفه هستید پس سوال بعدی شما از شما اینست که محض خالی نبودن عریضه، گپ زدن با فلانی و قاطی محفل و اکیپ شدن کتاب می‌خوانید و می‌اندیشید و پژوهش می‌کنید یا نه؟ اگر نه،

- بیشتر
آزادی همواره مصالحه‌ای است میان آنچه من برای خود می‌خواهم و آنچه دیگران از من می‌خواهند.
niloufar.dh
آزادبودن برای انجام کار یک چیز است، و قادربودن به انجام آن چیزی دیگر. آزادی از تعصب به آزادی برای پیشرفت راه می‌دهد.
niloufar.dh
افلاطون و ارسطو هر دو فکر می‌کردند که هدف قانون، کمک به بهتر زیستن مردم با ارائهٔ مختصر رهنمونی مبتنی بر خرد حاکمان است. اما آیا قانون‌گذاری بیشتر با دادن رهنمود بیشتر، به‌خودی‌خود منجر به بهترشدن زندگی می‌شود، یا به‌طور غیرمنصفانه‌ای فرد را محدود می‌کند؟
m.a_stranger
هنگامی که مردم برای تشکیل جوامع گرد هم آمدند، به سبب خشونت بشر نسبت به یکدیگر کلاً ناکام ماندند، اما خدایان دو فضیلت در اختیار گذاشتند تا بشر بتواند جامعه تشکیل دهد: آیدوس: میانه‌روی و احترام به دیگران. دیکه: عدالت. او معتقد بود که خرد سیاسی که هر شهروند تا زمان مرگ باید آن را دارا باشد و به پسران خود بیاموزد، از این دو فضیلت سرچشمه می‌گیرد. و این ویژگی شخصی میانه‌روی و احترام به دیگران است که وقتی با عدالت ترکیب می‌شود -اصطلاحی که افلاطون در جمهور می‌خواهد آن را تعریف کند- محور تلاش برای تأسیس جامعه‌ای است که با شهروندانش، هم منصفانه و هم برابر رفتار می‌کند.
niloufar.dh
استبدادِ رسوم، همه‌جا مانع دائمی پیشرفت بشر است و با آن تمایلی که هدفش جایگزینی چیزی بهتر از سنت مرسوم باشد، خصومت آشتی‌ناپذیر دارد، که بنا به اوضاع و احوال، روحیهٔ آزادی یا روحیهٔ ترقی یا پیشرفت نامیده می‌شود.
m.a_stranger
استبداد شیوهٔ مشروع حکومت برای بربرها است، به شرطی که هدفش پیشرفت آنها باشد و وسایل رسیدن به آن، در عمل با تأثیر بر آن هدف توجیه شود. آزادی به‌عنوان یک اصل، تا زمانی که بشر ظرفیت پیشرفت از طریق بحث آزاد و برابر را نداشته باشد، به‌هیچ‌وجه کاربرد ندارد.
کاربر ۵۶۵۲۳۳۵
ممیزی صرفاً یک وسیله برای کنترل است؛ داشتن اطلاعات به معنی داشتن قدرت است، و بسیاری حکومت‌ها ترجیح می‌دهند، تعیین کنند که چه چیزی برای مردم «خوب» است، به‌جای اینکه به آنها اجازه دهند آزادی و قدرت داشته باشند که هر آنچه را می‌خواهند بدانند.
niloufar.dh
آیا یک جامعه می‌تواند بدون مسیر یا جهت، بدون هیچ هدف یا امیدی خود را زنده نگه دارد؟ آیا جامعه می‌تواند خود را سرپا نگه دارد وقتی عملکرد و کارآمدی اقتصادی که دغدغهٔ دائمی آن است رفاه مفرط را هدف عالی خود می‌داند؟ آیا تعداد فزاینده‌ای از مردان و زنان وسوسه نمی‌شوند که در این فقدان امید و جهت‌یابی به نظام‌های اندیشهٔ مذهبی انتزاعی -اگر نه درواقع بنیادگرا- پناه برند؟
niloufar.dh
جان استوارت میل با بررسی انگلستان سدهٔ نوزدهم در بحث خود دربارهٔ آزادی، واقعیت تقریباً غم‌انگیزی را درمورد اکثریت مردم بیان می‌کند: درمقایسه می‌توان گفت که آنها در حال حاضر چیزهای یکسان می‌خوانند، به چیزهای یکسان گوش می‌دهند، چیزهای یکسان می‌بیند، به جاهای یکسان می‌روند، امیدها و بیم‌هایشان چیزهای یکسان است، از حقوق و آزادی‌های یکسان برخوردارند، و برای مطالبهٔ آنها ابزار یکسان دارند ... همهٔ تغییرات سیاسی این عصر مشوق این وضع است، ازآنجاکه هدف آنها بالابردن پایینی و پایین‌آوردن بالایی است. هر توسعه‌ای در آموزش‌وپرورش، مشوق این وضع است، زیرا آموزش‌وپرورش مردم را تحت تأثیرات مشترک قرار می‌دهد. پیشرفت وسایل ارتباطی مشوق این وضع است ... افزایش تجارت و تولید مشوق این وضع است... سلطهٔ افکار عمومی ... نفوذ بسیار بزرگی بر ضد فردیت شکل می‌دهد که در این عصر، نمونهٔ محض همرنگ‌نشدن، امتناع کامل از تسلیم‌شدن به سنت‌ها، و به‌خودی‌خود یک خدمت است.
niloufar.dh
استبدادِ رسوم، همه‌جا مانع دائمی پیشرفت بشر است و با آن تمایلی که هدفش جایگزینی چیزی بهتر از سنت مرسوم باشد، خصومت آشتی‌ناپذیر دارد، که بنا به اوضاع و احوال، روحیهٔ آزادی یا روحیهٔ ترقی یا پیشرفت نامیده می‌شود.
niloufar.dh
فلسفهٔ سیاسی، مطالعهٔ روش رشد و گسترش جهانی کشورها و امپراتوری‌ها نیز نیست؛ (بلکه) این (کارِ) مطالعهٔ جغرافیای سیاسی است (هرچند شناخت سیاست و جغرافیای سیاسی برای هر کسی که به فلسفهٔ سیاسی علاقمند باشد، مفید است). فلسفهٔ سیاسی، مطالعهٔ چگونگی شکل‌گیری جامعه از طریق اعتبارات مالی، تجارت و بازارها هم نیست؛ (بلکه) این (کارِ) علم اقتصاد است. (در مقابل اینها) بلکه، فلسفهٔ سیاسی دربارهٔ توجیه عقلانی و هنجاری موجودیت‌های سیاسی است.
niloufar.dh

حجم

۳۰۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

حجم

۳۰۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۲۶ صفحه

قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۵۰%
تومان