کتاب باربد و بربط
معرفی کتاب باربد و بربط
کتاب باربد و بربط نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول در نشر ارسس به چاپ رسیده است. بربط جام ارجان نام ساز اصیل ایرانی با صدایی بم و جذاب است که هزار و چهارصد سال پیش از میلاد مسیح (درود خدا بر او باد) در ناحیهٔ جنوب غرب ایران توسط عیلامیها ساخته و نواخته میشده است. نام عربی این ساز عود است.
این کتاب، داستان آشنایی یک جوان ایرانی بنام باربد با این ساز و گرفتار شدن در داستانی عجیب و شگفتانگیز است، جایی که حتی تا مرز غرق شدن در دریای اژه هم پیش میرود و نزدیک است جانش را از دست بدهد اما...
درباره باربد و بربط
یک رمان ماجراجویی می خواهید؟ می خواهید از عشق بشنوید؟ هنر را دوست دارید؟ امید و شور زندگی را می خواهید تجربه کنید؟ سرگذشت زندگی عجیب باربد همه ی اینها را در یک کتاب به شما هدیه می کند. از آسایش زیر میم انگور اقامتگاه هشت بهشت تا عبور از روی کوه های برف گرفته ترکیه تا زندانی شدن در زیرزمینی متروکه در شهر مارسی فرانسه و اجرای یک آهنگ رویایی در شهر لیدز انگلستان و گرفتار شدن در میان تار و پود عشق دختری فرانسوی انگلیسی به نام ناتالی را در این کتاب خواهید خواند... نویسنده در تمام کتاب تلاش کرده تا نفس های شما را به شماره بیندازد. این را با خواندن نخستین صفحه کتاب حس خواهید کرد و تا پایان با شما همراه خواهد بود. نکته ی زیبای این کتاب این است که برگرفته از داستان یک ایرانی که به فکر مهاجرت میفتد برداشت شده و بیشتر قسمت های کتاب بر اساس تجربیات شخصی کسی است که داستان زندگی پرماجرای خود را برای نویسنده بیان کرده. در قسمتی از کتاب می خوانیم: راه را ادامه دادم، راه نمیرفتم! میدویدم. تلو تلو میخوردم، عرق کرده بودم، چشمهایم تیز شده بود، مانند یک شاهین که به دنبال طعمه میگردد، اما هر چه گشتم او را نیافتم، واقعاً غیبش زده بود.
کتاب باربد و بربط را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهایی با موضوع مهاجرت توصیه میشود.
درباره حمیدرضا رضوانی اصل
حمیدرضا رضوانی اول متولد سال ۱۳۵۶ است. در سال ۶۷ که در پایهٔ پنجم دبستان تحصیل میکرد، اولین مواجههٔ او با کتاب صورت گرفت. پس از آن اشتیاقش به کتابخواندن و ادبیات شدت گرفت اما علیرغم علاقهاش به نویسندگی و هنر و ادبیات در دبیرستان تجربی خواند و در دانشگاه نیز در رشتهٔ زمینشناسی تحصیل کرد. حمیدرضا رضوانی اول کارهای مختلفی را در زندگیاش تجربه کرده است. از محیطهای خشن کارگاهی بهعنوان سرپرست کارگاه و مهندس ناظر تا طراحی و چاپ. پس از دو سال انجام کارهای طراحی و چاپ، دو عنوان کتاب «زرنگترین پیرزن دنیا» و «آوای جاودان دختران ایرانی» را گردآوری کرد و سپس بهدلیل مشکلاتی که با ناشران داشت تصمیم گرفت مجوز نشر خود را بگیرد و دو سال بعد هم موفق به ثبت نشر «آرسس» به نام خود شد.
سفرهای او به استانبول ترکیه، رباط مراکش و کوناکری گینه سبب شد تا خاطرات و تجربیات گوناگونی را به چشم ببیند. او در این سفرها با مقولهٔ مهاجرت آشنا شد و داستانهای بسیاری که مهاجرانی از کشورهای مختلف دنیا داشتند را شنید. «ماجراجویی دو گوسپند» نخستین کتابی بود که با موضوع مهاجرت نوشت و پس از آن داستان مهاجرت و زندگی یک ایرانی ساکن هلند به نام جیمی با عنوان «آخرین برگ گل رز» را به رشتهٔ تحریر درآورد. پس از آن کتاب «دویست سال بعد» را براساس خاطراتی که در ترکیه داشت نوشت. کتاب بعدی «باربد و بربط» بود که زمان زیادی روی آن گذاشت و از زندگی چند نفر که مهاجرت کرده بودند الهام گرفت و با تجربیات شخصی خود تلفیق نمود و کتاب را به چاپ رساند. کتاب بعدی «عشق و معدن» بود که داستان زندگی عجیب یک جوان مهاجر ایرانی است.
حمیدرضا رضوانی اول بیش از ۳۰ کتاب در زمینههای مختلف داستان کوتاه، طنز، ترسناک، رمان و داستان کوتاه در کارنامهٔ خود دارد.
بخشی از کتاب باربد و بربط
لحظهای چشمهایم را بستم و دستم را محکم و سریع روی صورتم کشیدم تا جایی که برآمدگی ناموزونی که بین چشمها و لبم قرار گرفته بود، درد گرفت.
آیا یک توهم بود؟ به مغزم فشار آوردم. نه! او واقعی بود...
عصبهایم مور مور میشد، با ناراحتی برگشتم و سر جایم جلوی کلیسا قرار گرفتم. انگار یک اقیانوس فکرهای درهم روی مغزم خالی شده بود و حالا تحمل آن همه اندیشههای سنگین را نداشتم.
بلند شدم و به سمت اتاقم به راه افتادم. اتاق که نمیشد گفت. شاید بیشتر مناسب یک مشت پرنده مهاجر بود که مدتی آنجا بنشینند و استراحت کنند و یا سگی که پس از پاسبانی شبانه به آنجا پناه برد و در نور کم و مرطوبی که دارد سرش را روی دو دستش بگذارد و تا جایی که صاحبش انتظار دیگری از او نداشته باشد بخوابد.
جعبهی حاوی بربط را گوشهای قرار دادم و روی رختخواب گوشهای از اتاق که سقفش به حالت شیب تا پایین امتداد مییافت کز کردم و خوابیدم. باید فکرهایم را سرجمع میکردم و تا پیش از خواب با خودم کنار میآمدم، چرا که اگر این افکار پریشان در حالی که روح در بدن نداشتم در مغزم طغیان میکردند با کابوسی وحشتناک از خواب میپریدم و باز سرم به سقف کوتاه بالای سرم برخورد میکرد!
چند بار تصمیم گرفته بودم رختخوابم را از زیر آن شیروانی شیب، که مانند ضلع بزرگ یک مثلت تا کف اتاقم میآمد جابجا کنم تا اگر نیمهشب بیهوا برخواستم سرم به سقف نخورد، اما باز به این نتیجه میرسیدم که دیگر جایی برای انجام سایر کارهایم ندارم و ترجیح داده بودم خوردن سر به سقف را تحمل کنم.
و اصلاً در آن لحظه که آن سه جملهی جادویی مانند پتک، دایم به مغزم کوبیده میشد، خوردن جمجمهام به آن جسم سخت چه دردی میتوانست داشته باشد؟
حجم
۱۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۱۸۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
نظرات کاربران
خیلی داستانش تعلیق داشت لذت بردم
نثری سلیس و روان داشت . داستان در مورد مهاجرت و سختیهای مربوط به مهاجرت هست و همینطور قدرت اراده و امید که میتونه انسان رو به حرکت واداره ، خیلی کتاب خوبی بود و خوندنش توصیه میشه مخصوصا به
بسیار کتاب خوبی بود لذت بردم. نکات جالب داره.
داستان خوبی داشت ولی من متوجه نشدم چرا باید آخر سفرش موبایلشو چک کنه و پیامای آزاده رو بخونه
خیلی کتاب جالب و سبکی بود برای خوندن
نحوه رفتار پدر و مدتها فشار روی باربد و بیرون انداختنش، سبب شده بود تا مدتها نخواهد خانواده اش را ببیند و سپس دچار فراموشی میشود، اما زندانی شدن در اتاقک تاریک قایق باعث میشود به یکباره دلتنگ آنها شود...
چرا باربد زودتر از اینها از تلفن استفاده نکرد برای ارتباط با خانواده اش مخصوصا خواهرش؟
رویدادهای داستان تماماً بر پایه تصادف و اتفاق است ، اتفاقی که به نفع راوی است. استفاده از راوی اول شخص تمامی حس تعلیق را از بین برده است. مخصوصاً که از نیمه داستان پایان داستان لو می رود . در
کتاب بسیار زیبا و جذابی بود . متن روانی داشت و بسیار آموزنده بود .از خواندن آن لذت بردم و پیشنهاد میکنم حتما آن را بخوانید.
سلام، من دوست داشتم، بنظرم ارزش خوندنش را داشت.