دانلود رایگان کتاب نبرد با ابرسیستم حمیدرضا رضوانی‌اول
تصویر جلد کتاب نبرد با ابرسیستم

کتاب نبرد با ابرسیستم

انتشارات:نشر آرسس
امتیاز:
۴.۲از ۱۳۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نبرد با ابرسیستم

کتاب نبرد با ابرسیستم نوشته حمیدرضا رضوانی اول داستانی خیالی را روایت می‌کند که ممکن است روزی به واقعیت بپیوندد؛ جنگی میان ما و دنیای سیستم‌ها که می‌خواهد ما را به درون بکشد در جریان است. و حالا اگر انسانی ناخواسته به دورن آن کشید شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ 

کتاب نبرد با ابرسیستم، فضایی علمی تخیلی دارد و آینده‌ای عجیب را ترسیم می‌کند. با این کتاب به دنیایی می‌روید که در آن علم افسارگسیخته رشد کرده است آن‌قدر که دیگر هیچ انسانی حریف آن نیست.

خواندن کتاب نبرد با ابرسیستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به همه کودکان و نوجوانان علاقه مند به داستان های تخیلی و ماجراجویانه پیشنهاد می کنیم.

بخشی از کتاب نبرد با ابرسیستم

آرتمن رو به ربات کرد و گفت: امروز غذا چیه ایکس ۱۵؟

ربات در حالی که سوت می‌زد نزدیک میز شد و گفت: خوراک مورد علاقه‌تان قربان، استیک و سیب زمینی!

آرتمن در حالی که دستی به سر ربات می‌کشید گفت: دوست عزیز من. همیشه به فکر من هستی.

ایکس ۱۵ گفت: امروز رو به راه نیستید. سعی کردم خوشحالتون کنم.

آرتمن گفت: همیشه از دیدنت خوشحال می‌شم دوست کوچولوی من.

بعد هم شروع به خوردن صبحانه کرد. از پنجره دود گرفته بیرون را نگاه کرد. آسمان مثل همیشه خاکستری بود. هوای بیرون طوری شده بود که دیگر برای دیدن دوستانش هم نمی‌توانست پا توی خیابون بگذارد... هوا به شدت سمی و آلوده بود. موزیک ملایم پخش شد و آرتمن به آرامی شروع به خوردن محتویات بشقابش کرد. با خودش فکر کرد، این هفته دوم است که هیچ انسانی را از نزدیک ندیدم.

- دارم یواش یواش به این فکر می افتم که نکنه من تنها انسان روی زمین هستم و بقیه از بین رفتن.

کامپیوتر برای صحبت اجازه خواست. آرتمن گفت: بگو، مشکلی نیست.

قربان اجازه می‌دید ذهنتون رو بخونم؟

نخیر، فضولی موقوف!

بعد هم خندید و گفت: خیلی خوبه... حداقل یک کم خندوندیم.

و دوباره قهقه‌ زد و از پشت میز بلند شد و روی تخت رفت. بعد از اندکی فکر کردن رو به سیستم کرد و گفت:

امروز یه چیز تازه می‌خوام. چی داری رو کنی؟

پیشنهادم...

هنوز صحبت کامپیوتر تموم نشده بود که آرتمن داد زد: نگفتم فیلم و موسیقی و بازی معمولی. گفتم یه چیز جدید. یه چیز کاملاً متفاوت.

کامپیوتر مکثی کرد...

چراغ‌های قرمز روی دیوار برای چند ثانیه‌ای به شدت روشن و خاموش شدند. کامپیوتر به حالت عادی برگشت و گفت: قربان آمادگیش رو دارید وارد یه بازی معرکه بشید؟

آرتمن ناامیدانه گفت: بازم بازی.... بازی... نه...

- اما قربان این یک بازی عادی نیست! اگر نتونید مراحلش رو تموم کنید دیگه هیچ وقت نمی‌تونید از اون خارج بشید!

hope healer
۱۳۹۹/۱۱/۱۴

کتابش توی ژانر علمی تخیلی خیلی عالی و هیجان انگیز بود وبرای کسایی ک اینجور کتابارو دوس دارن پیشنهادش میکنم 👌🏻⛓️

صبا
۱۳۹۹/۱۱/۱۵

جالب بود تخیلیه

کاربر 2800623
۱۳۹۹/۱۱/۱۷

بهتر از این کتاب نیست از نظر من💐 عالیییییییییییییییییییییییییی⭐⭐⭐⭐⭐

1234
۱۳۹۹/۱۲/۲۳

این کتاب عالی بود و من را به همان صحنه میبرد

Aida89
۱۳۹۹/۱۲/۰۴

خیلی خوب بود . من واقعا خوشم اومد . پیشنهادش می کنم 💐💐💐💐💐

صدرا
۱۴۰۰/۰۱/۱۳

کتاب بشدت قشنگ هست داستان جذابی داره و هیجان انگیزه

0
۱۳۹۹/۱۱/۱۷

عالی

یوکا آساگیری
۱۳۹۹/۱۲/۲۸

بسیار عالی بود، بیشتر مربوط به تکلونوژی در سال های آینده بود و ژانر تخیلی داشت💃

امین ضیایی
۱۳۹۹/۱۲/۲۶

کتابه خوبیه و برای بچه ها مفیده.

کاربر ۲۹۹۹۹۲۶
۱۴۰۰/۰۱/۱۰

عالی هست با این داستان عشق کردم واقعا عالی هست😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 دم سازنده این کتاب گرم گرم گرم گرم گرم گرم گرم گرم گرم😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😗😙😙😙😙😙😍😍😍🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌸🌸🌸🌸🌸🌸💐💐💐💐💐💐

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۸۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

حجم

۳۸۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۶ صفحه

قیمت:
رایگان