دانلود رایگان کتاب عشق و معدن حمیدرضا رضوانی اول
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب عشق و معدن اثر حمیدرضا رضوانی اول

کتاب عشق و معدن

انتشارات:نشر آرسس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۴۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق و معدن

کتاب عشق و معدن نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول در نشر ارسس چاپ شده است. این کتاب برداشتی آزاد از چند سرنوشت مختلف از سه هموطن ایرانی است که زندگی‌نامه‌هایی اعجاب‌انگیز و بسیار متفاوت داشته‌اند و در این کتاب در امتداد یکدیگر قرار گرفته است. زندگی‌هایی سرشار از عشق، ماجراجویی و اتفاقات شگفت‌آور که روح خواننده را صیقل خواهد داد. امید است کام خواننده را شیرین و روان را روشن گرداند.

درباره کتاب عشق و معدن

کتاب عشق و معدن یک رمان جذاب است که از‌در‌هم‌آمیختن چند سرنوشت از چند شخصیت ایرانی در نقاط مختلف جهان بوجود آمده که برای نویسنده روایت نموده اند و حمیدرضا رضوانی اول با هنرمندی آنها را در امتداد یکدیگر قرار داده است. در قسمت ابتدایی کتاب نویسنده از آریوبرزن مافی و احسان آلبا بابت قرار دادن بخشی از زندگی خود در کتاب تشکر کرده است.

کتاب عشق و معدن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های مبتنی بر زندگی‌نامه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب عشق و معدن

شب از نیمه گذشته بود که به رودخانه بزرگ و معروف میانه‌ی اروپا یعنی ساوا رسیدند. این همان رودخانه‌ای بود که ماه پیش یک قایق حامل پناهجویان در آن غرق شده و همگی به کام مرگ رفته بودند و حالا قاچاقبر می‌خواست آنها را از همان رود عبور دهد.

دایم خودشان را گول میزدند که حتماً آنها وارد نبودند و از راه نادرستی رفته‌اند و این مرد که راهنمای ماست راه بهتری سراغ دارد و از قسمت کم عمق رودخانه عبور خواهد داد، اما در حقیقت همه‌شان می‌دانستند همانطور که گذر از آن درختان درهم تنیده هر نوع پیشامدی را ممکن است برایشان رقم بزند، این رودخانه‌ی خروشان و بزرگ هم می‌تواند جان عده‌ای از آنها را بگیرد.

پنج ساعت پیاده روی کرده بودند و قلب‌هایشان به تندی میزد و ایستاده بودند و مرد راهنما را نظاره می‌کردند که چه می‌کند؟ در مسیر، راهنما گفته بود که برای جلوگیری از برخورد با گشتی‌ها مجبور است راهش را کج کند و بنابراین راه طولانی‌تر شده بود. شاید اگر روز اول می‌گفتند بجای دو ساعت باید پنج ساعت جنگل نوردی کنند خیلی‌ها منصرف می‌شدند و به دنبال راه دیگری می‌گشتند اما حالا مرد راهنما می‌گفت که امشب سطح آب از حدمجاز بالاتر است و نمی‌توانند عبور کنند و باید برگردند تا شبی دیگر که ارتفاع آب پایین بیاید. موجی از ناامیدی در میان افراد گروه پیچید، اما آنجا جایی نبود که کسی اعتراض کند و یا بخواهد خلاف دستور رییس عمل کند، آنها حکم گله‌ی گوسپندی را داشتند که هر چه چوپان می‌گفت نباید نه می‌گفتند و اگر گوسپندی ذره‌ای از گله دور می‌ماند طعمه‌ی گرگ‌های درنده می‌شد و این سبب می‌شد همه بدون کوچکترین سخنی به دنبال قاچاق‌بر که داشت دوباره مسیری که با سختی پیموده بودند را باز می‌گشت بروند. دوباره پیمودن راه در میان درختان در هم تنیده جنگل و عبور از مسیرهای تاریک شروع شد. حالا ماه هم پشت ابرها رفته بود و احسان وقتی پایین را نگاه می‌کرد حتی کفش‌هایش را هم نمی‌توانست ببیند و تاریکی کامل همه جا را فرا گرفته بود. هر از چند گاهی صدایی ناشی از درد از یکی از افراد گروه بلند می‌شد که می‌فهمیدند شاخه‌ای در چشم کسی فرو رفته و یا صورت کسی را خراشیده و یا پایش درون یک چاله و یا پستی و بلندی سر خورده و به زمین افتاده.

نظرات کاربران

زهرا بانو♥
۱۴۰۰/۱۲/۲۱

بنظرم کتاب خوبیه برای مطالعه همچنین تجربیاتی رو در اختیار ما قرار میده بهتره که بهشون عمل کنیم

L-gh
۱۴۰۱/۰۱/۲۹

خواندن این کتاب زیبا را توصیه میکنم زحمات یک مادر برای فرزندانش و در آخر کتاب تلاش فرزند برای خوشحال کردن همان مادر و پیدا کردن پدر، و کوشش برای آبادانی روستا و اینکه در هر شرایطی امید خود را

- بیشتر
کاربر ۳۸۵۱۰۱۸
۱۴۰۱/۰۵/۲۱

در کل کتاب خوبی بود ،موضوع خیلی جذاب بود ولی نویسنده خیلی کج سلیقگی به خرج داده بود . اولش خوب شروع شد ،نویسنده با دقت به جزییات پرداخت .رفته رفته به جای اینکه با داستان پردازی بیشتر ،اتفاقات اصلی و

- بیشتر
@bahare_1367
۱۴۰۱/۰۳/۳۱

اوایل داستان خیلی خوب نوشته شده بود و جذاب بود یعنی تا رسیدن به بلژیک ولی از اون به بعدش انگار نویسنده دوست داشت همه چیز و سریع سر جمع کنه

کاربر ۳۷۲۹۶۰۵
۱۴۰۰/۱۲/۲۶

یک کتاب عالی که حتما پیشنهاد میکنم بخونید👌🏼

kosar55
۱۴۰۱/۰۵/۱۷

کتاب جالب شروع شد.موضوع خوبی بود،کشش رو هم تا اندازه ای ایجاد میکرد.اما کم کم شروع کرد به یکنواخت شدن و نشون دادن آرمان شهر و....،بخش های پایانی رو نپسندیدم.میتونست بهتر باشه

sahar
۱۴۰۱/۰۱/۱۰

جالب بود و من یک روزه تمومش کردم

لیلا سروش
۱۴۰۱/۰۱/۰۹

داستان جالبی داشت .تاثیر تلاش وهمت اعضای یک خانواده که در هر موقعیتی امید را ازدست نمی دهند

shila rasooli
۱۴۰۱/۰۶/۰۴

از این کتاب یاد گرفتم که نا امید نشویم

zmmr
۱۴۰۱/۰۴/۲۷

کتاب خوبی بود ولی نویسنده محترم میتونست داستان رو با جزئیات بیشتر بنویسه.خلاصه ای بود از سرگذشت یک زندگی.

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۱)
این جهان مانند آیینه است و اگر امروز خوبی کنی ده برابر خوبی خواهی دید و اگر دور خودت پرده‌ای بکشی تا کسی از خیرات تو بهره مند نشود روزی که نیازمند کمک شوی آن پرده جلوی دید دیگران را خواهد گرفت.
abbas1207
چشم چشم را نمی‌دید و در آن تاریکی که زیر درختان که همچون چتری جلوی تابش اندک نور ماه را هم گرفته بودند دست در کوله‌های یکدیگر انداخته تا هم را گم نکنند
پرنده _پرواز.
این خاصیت مادران بود که حتی از هزاران سال پیش و حتی زمانی که هنوز رد و بدل شدن واژگان در میان انسان‌ها جاری نشده بود و آنها را انسان اولیه می‌نامیدند، مادر، تکه‌ای استخوان که مقداری گوشت هنوز به آن چسبیده بود را در گوشه‌ای پنهان می‌کرد تا وقتی فرزندش گرسنه شد چیزی برای خوردن داشته باشد، و البته این هم خاصیت انسان بود که موجودی فراموشکار آفریده شده و تمام آن مهر و محبت‌ها و بیدار خوابی کشیدن‌ها و رنج‌های مادر و سختی کشیدن و خرد شدن‌ها و شکستن غرور پدر را فراموش می‌کند و پی کار خودش میرود و پدر و مادر با اینکه این را می‌دانند اما تا آخرین لحظه و جانی که در بدن دارند غم او را می‌خورند!
کاربر ۲۳۴۰۸۱۶
کسی که مهربانی می‌کند در حقیقت در حق خود مهربانی می‌کند چرا که این جهان مانند آیینه است و اگر امروز خوبی کنی ده برابر خوبی خواهی دید و اگر دور خودت پرده‌ای بکشی تا کسی از خیرات تو بهره مند نشود روزی که نیازمند کمک شوی آن پرده جلوی دید دیگران را خواهد گرفت.
روژینا
خدا اگر بخواهد کاری انجام دهد می‌تواند حتی با یک چیز منفی مانند دود سیگار به داد انسان برسد.
روژینا
لازم نبود همیشه پول در بانک داشته باشی تا به کارت بیاید، اگر در بانک محبت و مهربانی هم، کار خیر به حساب بگذاری روزی می‌توانی از آن برداشت کنی و آن حساب، میان افراد مهربان و نیکوکار مشترک است و دارایی‌اش تمامی ندارد. ممکن است پولت را از دست بدهی اما هیچگاه امکان ندارد حساب مهربانی‌ات خالی شود، چرا که موجودی‌اش بی‌پایان است...
Mohadese Por
آریوبرزن صمیمی‌ترین دوستش که بزرگترین رقیب زندگی‌اش و شاگرد اول‌های کلاس بودند، نمی‌دانست که فشار زندگی که کمر یک مرد را می‌شکند یعنی چه؟
پرنده _پرواز.
نظام خلقت بر پایهٔ مهربانی استوار گشته
reyhan
لبخندی واقعی پس از سالها روی لبان مادر آمد و تمام غم‌های دنیا را فراموش کرد. احسان که انگار تازه از خوابی عمیق بلند شده باشد از جا برخواست و آبی به دست و رویش زد و لباسش را عوض کرد و وسایل پیک نیک را در ماشین گذاشت و به یاد قدیم‌ها که به دشت و صحرا می‌رفتند و کباب درست می‌کردند، با سیما از شهر خارج شد و چند ساعت رانندگی کرد تا به کنار دریا رسیدند. پارچه‌ای پهن کرد و شروع به برپا کردن آتش و درست کردن کباب کرد. بعد هم با صدای بلند شروع به خواندن آوازهایی قدیمی کرد که مادرش همیشه عاشق آنها بود.
امین انصاری
رویدادهای زندگی‌اش که سالها باید می‌گذشت تا بگذرد و به سختی روزش شب شود، اکنون به کثری از ثانیه هجوم آورده و باز محو می‌شوند...
fatemeh_gh

حجم

۷۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۷۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
رایگان