دانلود رایگان کتاب سه سرنوشت حمیدرضا رضوانی اول
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب سه سرنوشت اثر حمیدرضا رضوانی اول

کتاب سه سرنوشت

انتشارات:نشر آرسس
امتیاز:
۴.۴از ۷۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سه سرنوشت

کتاب سه سرنوشت نوشتهٔ حمیدرضا رضوانی اول است. نشر ارسس این داستان کوتاه، معاصر و ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب سه سرنوشت

کتاب سه سرنوشت داستان زندگی جوانی است که ۳ مرحلهٔ گوناگون از زندگی را پشت سر می‌گذارد. این داستان معاصر و ایرانی را ماجراجویی و جذاب توصیف کرده‌اند. گرچه این کتاب بسیار کوتاه است، پیام‌هایی بزرگ را در بطن خود دارد و شاید به دگرگونی زندگی خواننده منجر شود.

می‌دانیم که داستان کوتاه به داستان‌هایی گفته می‌شود که کوتاه‌تر از داستان‌های بلند باشند. داستان کوتاه دریچه‌ای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیت‌هایی و برای مدت کوتاهی باز می‌شود و به خواننده امکان می‌دهد که از این دریچه‌ها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان می‌دهد و کمتر گسترش و تحول می‌یابد. گفته می‌شود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستان‌های کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشته‌ها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونه‌ای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده می‌شود. از عناصر داستان کوتاه می‌توان به موضوع، درون‌مایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویه‌دید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.

خواندن کتاب سه سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب سه سرنوشت

«نریمان با خود می‌گفت بهتر است نیروی کافی برای فکر کردن درباره‌ی این که چه کاری می‌توانم انجام دهم داشته باشم و گوشت و کله و پاچه‌ی این گوسفند تا مدت زمان زیادی می‌تواند من را سیر نگاه دارد و با فکر باز در این باره تصمیم‌های خوبی می‌گیرم. اما او اشتباه می‌کرد، چرا که تا چشم باز کرد دید که تمام کله و پاچه‌ی گوسفند را در طی چند روز صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شد خورده و گوشتش را هم که قرمه کرده، رو به پایان است و سیرابی و شیردان گوسفند را هم شب که می‌شد بار می‌گذاشت و میل می‌کرد و تنها چیزی که از گوسفند باقی ماند پوستینی بود که کف اتاقش پهن کرده بود و گاهی شبها روی آن می‌نشست و ساعت‌ها به شعله‌های آتش می‌نگریست و رؤیای پولدار شدن می‌دید. نریمان تصمیم گرفت تا مدتی با اسب میان روستا و شهرهای اطراف سری بزند تا ببیند چه کاری را انجام دهد؟

صبح‌ها بیرون می‌رفت و به مزارع اطراف سرکشی می‌کرد و وقتش را در میان روستاییان می‌گذراند تا ببیند هر کسی چه کاری انجام می‌دهد؟ هنگامی هم که به خانه بر می‌گشت چیزی برای خوردن نداشت، چرا که مدتی اصلاً به باغچه‌ای که درست کرده بود رسیدگی نکرده و تمام سبزیجاتی که کاشته بود خشک شده بودند. اما او خود را دلداری می‌داد که وقتی پولدار شود دیگر نیازی به اینکه بخواهد به باغچه کوچک رسیدگی کند نخواهد داشت و باغبان‌هایی استخدام خواهد کرد تا باغ‌های میوه‌ی او را آبیاری کنند و برایش میوه بچیند.

به زودی دومین گوسفند را هم زمین زد و کشت و مدتی دوباره لذت خوردن کباب و دیزی و قرمه را چشید و بدون آنکه دستاوردی داشته باشد به میان روستا و زمین‌های اطراف می‌رفت و دست خالی باز می‌گشت. وقتی مردمی را می‌دید که هر کدام با سختی کارهایی را انجام می‌دهند با خود می‌گفت این راه خوبی برای پولدار شدن نیست و باید سالهای سال در این کار و هنر و شغل فعالیت کنم تا به جایی برسم و ثروتی بیندوزم. من باید کاری بکنم تا خیلی سریع پولدار شوم تا بتوانم شاهانه زندگی کنم و اگر دوباره تاجر را دیدم از اینکه اینقدر سریع در زندگی پیشرفت کرده‌ام او را متعجب کنم.

چند ماهی گذشته و به مرور پاییز از راه می‌رسید و مردم روستا که بهار و تابستان گرم را به کار و کوشش گذرانده بودند به خانه‌هایشان می‌رفتند تا با پول و محصولی که جمع کرده، زندگی کنند. نریمان به میان روستا که می‌رفت افراد کمی را می‌دید و مزارع هم از کشاورزان خالی شده بود، باد سرد روی بدنش می‌وزید و او هم خود را روی اسب جمع می‌کرد و به کلبه باز می‌گشت.»

نظرات کاربران

کاربر ۵
۱۴۰۲/۰۴/۱۲

داستان درباره ی تبدیل یک انسان خام به یک فرد پخته است. داستان را حتما توصیه می کنم. به کسی که شک دارد: این کتاب از من یک ساعت زمان برد ولی چند سال بهم داد.

سحر
۱۴۰۲/۰۷/۰۹

حقیقتا من زیاد اهل خوندن کتابای اینجوری نیستم ولی واقعا داستان جذابی داشت! روی من که تاثیر داشت! امیدوارم بقیه هم بخونن و درس بگیرن

کاربر ۷۰۲۲۳۹۹
۱۴۰۲/۰۵/۱۸

این کتاب عالیه حتما بهتون پیشنهاد میکنم که بخونینش

پریا رحمانی
۱۴۰۲/۰۴/۲۸

عالی

Amir Mohammad Zafari rad
۱۴۰۲/۰۴/۰۵

کتابی خوب و داستانی زیبا که میشه ازش به عنوان یک کمک استفاده ساده و عالی

کاربر 5019638
۱۴۰۲/۱۰/۰۴

کتاب خوبی بود و میشه ازش درس های بزرگی گرفت

نوکر حسین
۱۴۰۲/۰۶/۰۴

درباره عدالت بر زندگی است

کاربر 7540581
۱۴۰۲/۱۰/۰۱

بهترین داستان کوتاهی که خوندم بود

سعیده
۱۴۰۲/۰۹/۲۷

خیلی کتاب خوبیه پیشنهادمیکنم

کاربر 7268715
۱۴۰۲/۰۷/۰۴

خیلی خوب بود خصوصا برای اونایی که زیادی حرص و جوش دنیا رومیزنن

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

حجم

۳۵۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۵۶ صفحه

قیمت:
رایگان