دانلود و خرید کتاب ظهور علی موذنی
تصویر جلد کتاب ظهور

کتاب ظهور

نویسنده:علی موذنی
امتیاز:
۴.۷از ۲۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب ظهور

کتاب ظهور نوشته علی موذنی است. کتاب ظهور زندگی شهید حاج یونس زنگی‌آبادی است. 

درباره کتاب ظهور

داستان با درگیری‌های ذهنی نویسنده برای نوشتن داستانی از خاطرات شهید حاج یونس زنگیآبادی آغاز می‌شود و تماسی که حاج یونس جایی میان بیداری و رؤیا با نویسنده می‌گیرد و او را به روستای محل تولدش راهنمایی می‌کند. نویسنده در فضایی میان خیال و واقعیت زندگی حاج یونس را روایت می‌کند. 

نویسنده به روستای زنگی‌آباد در کرمان می‌رود تا داستان مردی را روایت کند که از یک زندگی ساده به سرداری رسیده است. 

داستان مثل یک بنای عظیم تاریخی زمان را معروض خود می‌کند و به لحاظ ساختارش هم خود محافظ خود است هم دیگران را به محافظت از خود وادار می‌کند. یک بنای تاریخی هم بازدیدکننده دارد هم نگهبان، اما یک خانهٔ معمولی چه؟ بنابراین نویسنده به درستی نظر به این دارد که با داستانی کردن خاطرات حاج یونس از زندگی او بنایی ساخته شود که زمان را معروض خود گرداند همچنان که شهید با عمل خویش به جاودانگی برخاسته است.

خواندن کتاب ظهور را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به زندگی شهدا پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب ظهور

فرقی نمی‌کند، چه در داستان چه در واقعیت، رسم مألوف این است که به محض حضور ارواح فضا دلهره‌آور شود. در این حالت همانطور که در واقعیت زبان بند می‌آید و لرزه بر اندام می‌افتد و صدا در گلو خفه می‌شود، در داستان نیز نثر بریده بریده می‌شود، جملات کوتاه و مقطع می‌شوند و کلمات لَخت و سنگین... استفاده از یه نقطه به منزلهٔ طنینی که گوش را می‌آزارد و چشم را خیره می‌کند، کاربرد فراوان می‌یابد تا فضای لازم را برای ایجاد دلهره فراهم کند تا بخصوص خواننده وحشتی را که لازمهٔ آن صحنه است، با تمام وجود احساس کند. همهٔ اینها قبول. می‌دانم که این‌گونه عملیات زبانی باید در پایان فصل قبل یا آغاز این فصل انجام می‌شد؛ من هم چنین قصدی داشتم، اما راستش، آن دو چشمی را که در پس پنجره دیدم یا بهتر است بگویم احساس کردم، به نظرم مهربان‌تر از آن آمدند که بترسانند و داستان مرا پر از سه نقطه و کلمات سنگین و زبان بریده کنند. برعکس، آن دو چشم چنان فروغی داشتند که بر تاریکی غالب آمدند و فضا را به شدت دوستانه کردند و من حتی وقتی آن دو چشم را در طرح سَری دیدم که بدن نداشت یا از بدن جدا افتاده بود، نه تنها نترسیدم که از لبخندش فهمیدم اگر این سر به بدنی وصل بود، دست راست آن بدن به سویم دراز می‌شد تا دست مرا به مهر و دوستی بفشارد. و این همه سریع‌تر از آن بود که به ثانیه‌ای در آید، آن‌قدر که من آن را به قدرت تخیل خود نسبت دادم، چون آنچه به چشم آمد، محو شد و بلافاصله زنگ تلفن به صدا در آمد. با آن که دریافته بودم جایی برای ترس نیست، این دریافت هنوز جا نیفتاده بود، انگار باید جسم من فاصلهٔ ابری میان برق و رعد را برای آن که به چشم بیاید و سپس گوش بشنود، طی کند. تا گوشی را بردارم، طول کشید. و وقتی برداشتم، شنیدم:

ـ من برای ترساندن نیامده‌ام، بلکه آمده‌ام برای ادای حقی که اینک بر ذمهٔ تو افتاده است.

ـ خواب نمی‌بینم؟

ـ هر عباسی یک حسین دارد و هر حسینی یک زینب و هر زینبی زبانی که شمشیری است در نیام که باید برآید. من این شمشیر را در دست تو می‌گذارم، زیرا از خدا خواستم که یک بار چون عباس شوم و یک بار چون حسین. به وقت عباس شدن بی‌دست شدم و به وقت حسین شدن بی‌سر. مرا از پاهایم شناختند. اینها را می‌دانی... خوانده‌ای...

ـ یعنی من انتخاب شده‌ام؟

سهیلا
۱۴۰۱/۱۱/۰۲

عالی بود، جذاب، روان و تأثیر گذار

far.2447
۱۴۰۱/۰۳/۱۰

کتاب در واقع دو داستان دارد، یکی مربوط به شهید و دیگری مربوط به نویسنده ای که تازه کار است. به نظر من اگر نویسنده قسمتهای زندگی خود را وارد داستان نمیکرد بهتر بود، چون ناگهان از داستان اصلی به

- بیشتر
کاربر ۲۰۸۸۲۷۴
۱۴۰۲/۰۳/۱۷

سلام مدت ها دنبال این کتاب بودم و خوشبختانه موفق به مطالعه شدم چرا نویسنده کتاب علی موذنی نوشته ولی در کتاب به نام کریم صفایی هست؟ خدا بهتون اجر بده که نام شهدا رو زنده نگه میدارین

لیلا اردشیری
۱۴۰۲/۰۴/۰۱

عالی بود چقدر به خواندن این کتاب احتیاج داشتم

a.b
۱۴۰۳/۰۶/۱۲

برای کسانی که بعد قراره مطالعه کنن می‌نویسم که آقای علی موذنی نویسنده کتاب ، عنوان کردن تمام اتفاقات مربوط به ظاهر شدن این شهید عزیز ، زاده تخیل خودشون هست ولی خاطرات زندگی شهید بزرگوار واقعی هستند . در

- بیشتر
ati
۱۴۰۳/۰۳/۰۸

خیلی عالی بود وحتی به شک هم افتادم که غیر ممکنه به شکل پرنده ظاهر بشه یا در جمع از بی ایمانی منه حتما...کاش همتون دعا کنین اگر واقعا واقعی است به من هم نشانی بده خیلی وقتا دلم میخواد

- بیشتر
کاربر ۵۹۶۶۶۴۲
۱۴۰۳/۰۲/۲۶

عالی بود، چیزی که از کلمه کلمه کتاب به ذهن آدم میرسه، زنده بودن شهداست...... خوندنش رو به همه توصیه میکنم

کاربر 8062160
۱۴۰۲/۱۱/۲۴

عالی بود، شهدا زنده اند یعنی کتاب ظهور

Darya Dehghani
۱۴۰۲/۱۰/۱۹

ازهمه نظرعالییییی

بهتر است ما ذوق خود را فدای چنین منتقدانی نکنیم و از تصادف، این عنصر جادویی داستان در این لحظهٔ خاص از داستانمان استفاده ببریم. زیرا در برخورد تصادفی پدر و دختر جلو در خانه لطفی وجود دارد که در صورت‌های دیگر وجود ندارد. همین که هر دو می‌گویند: «چه به موقع رسیدیم!» یعنی این که عوامل بسیاری دست به دست هم داده‌اند تا این پدر و دختر را درست در این لحظه به هم برسانند و خواننده را شادمان کنند.
ساونج مممود
تنبیه برای تنبیه است و آن که خود پیش از تنبیه شدن به دریافت خود متنبه شده است، چه نیازی به تنبیه دارد؟
کاربر ۳۱۶۳۹۴۰

حجم

۱۵۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۹ صفحه

حجم

۱۵۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۱۷۹ صفحه

قیمت:
۶۹,۰۰۰
۲۰,۷۰۰
۷۰%
تومان