دانلود و خرید کتاب بیا مشهد گروه نویسندگان
تصویر جلد کتاب بیا مشهد

کتاب بیا مشهد

معرفی کتاب بیا مشهد

«بیا مشهد» زندگینامه و خاطرات روحانی شهید علی سیفی است که به همت گروه فرهنگی انتشارات شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: یادم هست در ارتفاعات حسین آباد بود. دشمن بالای کوه مسقر بود، ماهم پایین کوه، خوابیده و درازکش تو برف‌ها و یخ زده بودیم. در آن سرمای کردستان، وقتی دست می‌زدیم به لباس خودمان عین تخته صدا می‌کرد، از شدت سرما خشک شده بود! بعد شهید سیفی موقعی که ما درازکش بودیم، ایشان خیلی عادی راه می‌رفت! می‌گفتیم: حاجی بشین می‌زنند. اما گوش نمی‌داد، آخر سر بهش گفتیم: حالا که راه می‌ری، برو اونطرف راه برو تا حداقل ما رو نزنند. حاجی می‌رفت و می‌آمد و به بچه‌ها نیرو می‌داد، آخه بچه‌ها کُپ کرده بودند. نماز جماعت‌های باحالی داشت. وقتی که اذان و اقامه گفتنش تمام می‌شد شروع می‌کرد به خواندن دعای قبل نماز، بچه‌ها چشمشان را می‌بستند و شروع به گریه می‌کردند و با حالت گریان تکبیر را می‌گفتند. این تأثیر نفس و حال این شهید بزرگوار بود. بنده تا حالا چنین نماز جماعتی ندیدم. بچه‌های رزمنده با علی خیلی انس داشتند. جذبه علی در اخمش نبود، بلکه لبخندش بود که جذب می‌کرد. او بسیار خوش رفتار بود. تو هرجاکه لازم بود حضور داشت. اگه توی تخریب نیاز بود می‌رفت، یا اگه نیاز به غواص، اطلاعاتی و ... بود حتماً می‌رفت.
Yasin Heidari
۱۳۹۸/۰۷/۰۲

خوندنش رو پیشنهاد نمیدم بلکه خواهش می کنم حتما بخونیدش

کوروش
۱۳۹۸/۱۰/۰۹

نفیس.... حتما به این کتاب سری بزنید...معرفی شم حتما بخونید

طبیعت
۱۳۹۷/۰۹/۲۵

کتاب.... فوق العاده عالی میباشد ... داستان از این قرار است که این شهید در جنگ مجروح میشود.... در خواب امام زمان (عج) را مشاهده میکند که به او می فرماید بیا مشهد ... به خواست خدا و امام رضا شفا

- بیشتر
Paria
۱۳۹۷/۰۱/۳۰

عالی بود.از اون شهیدهایی هستند که بعد از اتمام کتاب احساس میکنی دیگه در زندگیت حضور دارند....

علیرضا گلرنگیان
۱۳۹۸/۰۲/۱۴

شهیدی که با امام زمان حرف زد، علمای بزرگ از تربتش به تبرک می بردند، اسامی شهدا را قبل از عملیات می گفت، و...

علیرضا
۱۳۹۸/۰۳/۱۶

عالی

گمنام
۱۳۹۹/۰۲/۱۲

خیلی عالی بود چند بار از طرف امام زمان عج برای آیت الله اشرفی اصفهانی پیغام برده بودند واقعا هنوز ناشناخته هستند ایشون

بسیار عالی
۱۳۹۹/۰۱/۰۲

بسیار عالی

هامان
۱۳۹۹/۰۲/۲۴

میخونی تازه متوجه میشی شهیدان زنده اند الله اکبر یعنی چی

حسین جوکار
۱۳۹۷/۰۱/۳۰

عالی است

مقام معظم رهبری می‌فرمود: این حدیث تنم را لرزاند که امام صادق (ع) فرمودند: اگر یک نماز صبح شما قضا شود، کل دنیا طلا شود و در راه خدا بدهی جبران نمی‌شود
قاصدک
ببینید و دل نبندید، چشم بیاندازید و دل نبازید، که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.
کامکار
درصف اول نمازجمعه تبریز، پشت سر شهید مدنی نماز می‌خواندیم، این شهید هم نمازهایش توام با آرامش و اشک بود. شخصی در صف اول نماز بود و شهید مدنی در حال خواندن اقامه و آماده شدن برای نماز بود که شنید می‌گویند: آقا نماز را تند بخوان. یکدفعه دیدم شهید مدنی تمام قامت برگشت و در حالیکه قطرات اشک، صورتش را پرکرده و از محاسنش سرازیر بود فرمود: قارداش جان، می‌دونی می‌خواهی با کی حرف بزنی؟
کامکار
علی هفته‌ای دو روز روزه می‌گرفت. همیشه دائم الوضو بود. یکی از همسایه‌ها به شوخی به علی گفت: چرا زود به زود وضو می‌گیری؟ علی برگشت گفت: دائم الوضو بودن خیلی فوائد داره، مثلا صورت را نورانی می‌کنه، رزق و روزی را افزایش می‌ده. از هر قطره آب وضو، ملائکه‌ای بوجود می‌آید که تا موقع مرگ تسبیح و دعا می‌کنن در حق شخص.
قاصدک
از اسراف کردن خیلی بدش می‌آمد. همیشه توصیه می‌کرد به عدم اسراف، حتی خودش هم نه اینکه بگه، عمل هم می‌کرد؛ مثلاً موقع وضو گرفتن شیرآب را باز نمی‌گذاشت و... مادرش می‌گفت: یکبار رفته بود مسجد جامع برای نماز، موقع برگشتن دیدم پاهاش مثل لبو قرمز شده! گفتم: پسر کفشات کو؟ درجواب گفت: دادم به صاحبش و آمدم. (داده بود به بنده خدایی که کفش نداشت)
طبیعت
عشق را دو رکعت نماز باید کرد: وضوی آن غیر از با خون گرفتن نتوان و این متاعی است از عاشق و واصل، حلاج و عارف.
کامکار
مادرش می‌گفت: یکبار رفته بود مسجد جامع برای نماز، موقع برگشتن دیدم پاهاش مثل لبو قرمز شده! گفتم: پسر کفشات کو؟ درجواب گفت: دادم به صاحبش و آمدم. (داده بود به بنده خدایی که کفش نداشت)
علیرضام
هرکه با عشق زندگی کند هدفدار خواهد بود و هدفش رسیدن به معشوق است. کارهای عاشق رنگ و بوی ملکوتی را دارد. زیرا معشوق تمام اعمال و رفتار و کردار او را به رنگ خویش مزین می‌کند. عاشق محو جمال معشوق خویش است و بغیر او نگریستن را بر خویش حرام می‌داند.
کامکار
«هی می‌دوم به چیزی دل ببندم، ولی نمی‌توانم.»
کامکار
به یکی از دوستان ما خیلی جدی گفت: یادته یک بار عاشورا افتاده بود وسط ماه رمضان، همه تشنه و گرسنه سینه می‌زدند، از تشنگی لب‌ها وارفته بود و ... اون روز خیلی سخت بود. بنده خدا که همیشه از علی حرف‌های جدی شنیده بود گفت: نه یادم نمی‌یاد. چه سالی؟! علی هم خندید و گفت: مگه محرم می‌افته تو ماه رمضان؟!
احمد اسدی
یک پیام به خواهرها دادم که خواهرها بچّه‌های کوچک خودشان را با سوره‌های کوچک قرآن بزرگ کنند
کامکار
از تو سپاسگزارم که مرا با حسین (ع) آشنا کردی و عشق او را در قلبم جای دادی و چشم‌هایم را برایش گریاندی و مدال افتخار سینه زدن برای او را در سینه‌ام قرار دادی.
¥عاشق مطالعه¥
من یک روز گفتم: علی آخه یعنی چه!؟ گریه که از خوف خداست، اما چرا نماز با تبسم؟! کمی سکوت کرد و جوابی نداد. اما بعد گفت: من وقتی نماز می‌خونم توی عالمی وارد می‌شم که... بعضی زمان‌ها خوبه، یعنی خودم رو در حالت تبسم می‌بینم. یعنی خشم خدا رو نمی‌بینم، بلکه رحمت و محبت خدا رو می‌بینم و این امیدواری برای من خوشحالی می‌یاره و این خوشحالی موجب می‌شه من تبسم کنم در حالت عبادت.
قاصدک
برادر طهماسبی از همرزمانش که به مراغه و دیدار مادر آمده بودند، از قول مادرش تعریف می‌کرد: من همیشه با وضو به علی شیر می‌دادم. یکبار در عالم رویا صدایی شنیدم! به من گفتند: این سرباز ماست، از آن به خوبی مواظبت کن.
قاصدک
رفتار علی با مادرش، رفتاری بود که اسلام توصیه کرد. او کاملاً به توصیه‌های اسلام عمل می‌کرد. یادمه که علی می‌گفت: بعضی وقت‌ها مادرم رو دست من می‌خوابه. بعد مادرم رو ناز می‌کنم. بعد که می‌بینم خوابیده همینطور می‌شینم تا مادر خودش بیدار بشه. جالب بود که می‌گفت: همینجور می‌شینم.
کامکار
«سَجَدتُ لَکَ یا ربَّ خاضعاً خاشِعاً»
کاربر ۱۹۸۸۶۵۶
رفته رفته متوجه شدم اهل تهجد است و صبح‌ها قبل از اذان صبح بیدار است. بعد متوجه شدم که مواظبت خاصی بر کلام خود دارد و زبان به هر سخنی رها نمی‌کند.
مرتضی ش.
زمزمه همیشگی‌اش این جملات بود: در زدم، گفت کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست. گفت اگر دوستی، از چه در این پوستی؟ دوست که در پوست نیست! گفت: عجب عالمی است! ساغر بزم تو کیست؟ گفتمش ای دوست، دوست...
کامکار
آیا خواهد رسید آنروزی که چهره اصلی دوست و دشمن از هم تمیز داده شود. چه کنم؟! آخر کسانی که می‌گویند کار فقط باید برای خدا باشد، از من انتظار تعظیم در مقابلشان را دارند. کسانی که از مقابل، مرا به راه راست هدایت می‌کنند از پشت پایم را می‌گیرند. کسانی که در میدان عمل، در اوج غرور قرار گرفته‌اند فریاد می‌زنند؛ غرور شما را نگیرد، ذکر خدا یادتان نرود. من نیز در مقابل این کسان، نه رفتنم حرکتی دارد و نه ماندنم سکوتی... چه کنم؟! راهی برایم بنمایان...
مرتضی ش.
الهی ما عرفنا حق معرفتک و ما عبدنا حق عبادتک. بارالها! من از تو معذرت می‌خواهم که تو را دیر شناختم و با تو دیر آشتی کردم.
عاشق شهدا

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
۷,۵۰۰
۵۰%
تومان