دانلود و خرید کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید
تصویر جلد کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید

کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید

معرفی کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید

کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید مجموعه‌ای از داستان‌هایی با مضمون اتقلاب اسلامی است که در جشنوارهٔ بزرگ داستان انقلاب گزینش شده است و خسرو باباخانی و رقیه سادات صفوی آن را گردآوری کرده‌اند. نویسندگانی از سراسر کشور در این جشنواره شرکت کرده‌اند.

درباره کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید

در مقدمهٔ کتاب می‌خوانیم:

در شب تار وطن، شهیدان با فانوس سرخشان جار می‌کشیدند و فریاد می‌زدند: «آهای مردم! خوابید یا بیدار؟!» و ما گفتیم که بیداریم و از خوابی سنگین و چندین ده‌ساله بیدار شدیم و توانستیم انقلاب اسلامی را به ثمر برسانیم؛ انقلابی باشکوه، برخاسته از ایمان و فرهنگ. اما اکنون از خویش می‌پرسیم: «آیا منشور این رویداد عظیم در هنر، به ویژه آینهٔ داستان، بازتاب اقناع‌کننده‌ای داشته است؟»

جشنوارهٔ بزرگ داستان انقلاب آینه‌ای است تازه، تا نویسندگان کشور با بهره‌گیری از این مضمون بکر و ناب، انقلاب اسلامی را در آن بازتاب دهند.

در فرایند برگزاری سومین دورهٔ جشنواره، شاهد حضور سبز و پرشور بسیاری از نویسندگان از دورترین نقاط میهنمان بودیم. آثار رسیده در سه مرحله داوری و گزینش شد. و اینک ثمرهٔ بخشی از آن همه خلاقیت و تلاش در مجموعهٔ پیش روی شما انعکاس یافته است.

کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به کسانی که به داستان‌های مربوط به انقلاب اسلامی علاقه دارند پیشنهاد می‌کنیم این کتاب را بخوانند.

بخشی از کتاب لطفا پیغام خود را بگذارید

سلام آقا... خبر جدید رو شنیدید؟ شاپور خانشون، اون مرغ طوفانشون، گند زده... بَدَم گند زد. هی پیرمرد پیرمرد می‌کرد؟ حاجی آقا سر آسمون فرانسه، نوک طیاره رو با یه کلمه چرخوند طرف تهرون... شنیدید که؟ اولش گفته بودن مذاکره می‌کنیم؛ اما بعدش گفتن: «به شرطها و شروطها.» که چی؟ که ما مذاکره می‌کنیم؛ اما با نمایندهٔ مردم، نه با نمایندهٔ اون فلان فلان‌شده‌ها... شاپور کیه دیگه؟ بگو برگرده. ما کارای خیلی مهم‌تر از دیدار با ایشون داریم. اینم، نه گذاشته و نه برداشته، مثلاً جواب داده. گفته چی؟ «برو... این ماییم که با جناب‌عالی مذاکره نمی‌کنیم.» نرسیده، داده فرودگاها رو بستن. خلاصه اینکه وضعیت خیلی خنده‌دار شده... نمی‌دونم کار چی داشتم باهاتون... آهان. سر جریان اون تیتر روزنامه که گفته بودید، رفتیم. آقا بایست ببخشید. این سردبیر کیهان زد زیر کاغذتون و گفت: «ببرید بدید زن امروز یا جوانان براتون چاپ کنه.» آقا! یه چیز دیگه هم می‌خواستیم بگیم؛ اونم اینه که ما یه چند وقتی با این عیال جدیدمون قصد داریم بریم یه جای گم و گوری، یه آب و هوایی عوض کنیم. حالا گفتیم زنگ بزنیم جلوجلو بگیم که خلاصه آره دیگه... مثل اینکه مهمون دارید؛ به قول خانوم، پارتی‌بازیه. من برم تا خانوم نیومده سر وقتم... فعلاً!

ـ از سفارتخونهٔ اسرائیل... منتظر باشید...

ـ بله جناب. این بار صدمه که دارم تلفن می‌زنم و می‌ره روی پیگام‌گیر. واسه محمولهٔ دو جفت گوزن گرمزی که گُولش رو داده بودید، تماس زدیم. مجوز که صادر کردی؟ تأیید کردیم. گرار بر این شد که دو تا از کارشناسامون، به اون سه نفری که شما گفتی و به سفارت معرفی کردی و باهاشون هماهنگ شدی، آخر هفته، عصر پنج‌شنبه، برن و توی موقعیت گرار بگیرن. محمولهٔ گَبلی رد شد؛ ولی کیلی اذیت شده بودن. امیده این دفه تکرار اون اشتباها نشه؛ هرچن اونا هم پرنده بودن، هم زیاد بودن. پس با افراد هماهنگ بکن، یه کامیون چادرنارنجی. مواظب باش حتماً جفت‌جفت باشن؛ دو جفت گوزن گرمز. فاصله زیاد با ساری نداره. برا همین، محل اگامت هتل ساریه. اگه مُوفّگ بشی، گوزن رو میثل بَگیهٔ حیوونا سالم برسونی، یه ناز شست خوب از سفارت می‌گیری. ما کارشناس و نیروی خودمون رو کوب توجیح کردیم. شما هم بهتره همه رو کوب متوجه مهمّیِ کار بکنی. این گوزن، با احتمال، آکَرین دو جفت موندهٔ نسل منگرض‌شدهٔ این حیوونا در دنیا باشه. پس سالم بودن و سالم رسیدن تا تلاویب شرط مهم این عملیاته. تا تماس بعدی کدا نگهدار...

F.m
۱۴۰۰/۱۱/۰۶

داستان های کوتاه درباره قبل انقلاب و درگیری های اون زمان بود، و یکی از بهترین های این ژانر به نظرم👌👌👌

مانا
۱۴۰۰/۰۷/۲۲

لطفا کتاب های سوره مهر در بی نهایت گذاشته شود

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۷۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۱۷۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
۳۶,۵۰۰
۵۰%
تومان