کتاب در حسرت عشق
معرفی کتاب در حسرت عشق
کتاب در حسرت عشق نوشته معصومه طیبی، سرگذشت پسری باهوش و موفق و بلند پرواز است که برای ادامه تحصیل راهی آمریکا میشود. همه چیز عادی و خوب است تا اینکه ماجراهای عاشقانه و همچنین اتفاقات ناگوار و غیر منتظرهای برایش اتفاق میافتد این کتاب در انتشارات نوآوران سینا به چاپ رسیده است.
درباره کتاب در حسرت عشق
در این ماجرای عاشقانه با زندگی پسری به نام حمید آشنا میشوید که در یک شرکت بزرگ آمریکایی - ایرانی کار میکند. او بسیار باهوش است و همیشه در کار و تحصیلات خود میدرخشد. همه حمید را دوست دارند و بیشتر دخترهای فامیل آرزو دارند تا با او ازدواج کنند، ولی حمید اصلاً توجهی به اطرافش ندارد و غرق در زندگی و کار خودش است. وقتی سن حمید از مرز بیست سالگی میگذرد تصمیم به مهاجرت میگیرد تا در آمریکا تحصیلات خود را ادامه دهد. خانوادهاش از او میخواهند تا قبل از مهاجرت، دختری را در ایران نامزد کند و در کنار یکدیگر به اهدافش برسد. حمید این پیشنهاد را میپذیرد و از همینجا ماجراهای عاشقانه و شکست وی آغاز میشود.
کتاب در حسرت عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به خواندن رمانهای عاشقانه علاقه دارید، کتاب در حسرت عشق را مطالعه کنید.
بخشی از کتاب در حسرت عشق
بعد از پیمودن مسافت طولانی برای یافتن آشنایی که داشت راهی نیویورک شد و از دیدن شلوغی و فرودگاه زیبای آنجا به وجد آمده بود. وقتی آشنای خود را دید مشتاقانه به طرفش رفت و با هم راهی محل اقامت او شدند و مورد استقبال قرار گرفت. بعد از دو سه روز استراحت تصمیم گرفت دوری اطراف بزند و اوضاع و احوال را بررسی کند و همه جوانب را در نظر بگیرد. سال ۵۴۳۱ رابطه ایران و آمریکا عالی بود و بهراحتی میتوانست در دانشگاه ثبتنام کند و بعدازظهرها هم مشغول کار شود.
حمید پسر باهوشی بود و در امتحانات ورودی تمام سعی خود را کرد تا توانست امتحانات دانشگاه را قبول شود و بهعنوان دانشجو وارد دانشگاه شد و بعدازظهرها هم در فستفود کاری برای خودش دست و پا کرد و به دوره جدید زندگی در کشور غریب ادامه داد.
همهچیز داشت خوب پیش میرفت. با اینکه زبانش عالی نبود ولی با اعتماد به نفس بالا با همه حرف میزد. به خانواده و نامزدش فکر میکرد و سعی داشت تا حدودی از فکر تنهایی دربیاید، راهی بود که خودش انتخاب کرده بود، میخواست به تمام خانواده کمک کند که برایشان جایی در این کشور پهناور باز کند. پدرش هر ماه برایش پول میفرستاد و توانست جایی کوچک برای خود اجاره کند و یک هماتاقی هم گرفت تا کمک خرج دیگری داشته باشد. درسها را با اشتیاق فراوان میخواند و بعد از تعطیلی در فستفود کار میکرد و تا نیمهشب به کارش ادامه میداد و بعد خسته اما پر از امید به خانه کوچک خود پناه میبرد و هرچند یکبار با نامزد خود رعنا نامهنگاری میکردند و از شوق دیدار او روزها و شبها را سپری میکرد. رشته مهندسی کامپیوتر را انتخاب کرده بود زیرا یکی از آرزوهای زمان کودکیاش کامپیوتر بود، برای همین سعی داشت در این رشته موفق شود.
حجم
۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۶۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
نظرات کاربران
😱😱😱😱واقعا این چاپ شده ؟!؟!؟ حیفه کاغذ چرت و پرت هیچی نداشت نه داستان و نه شخصیت پردازی و..... هیچی کلا هیچی یه صفحه از داستان این بود فقط فلانی ازدواج کرد بچه دار شد خیانت کرد جدا شد دوباره
وقتی فهمیدم نویسندهی این کتاب، همسایهمون بوده، میخواستم از ساختمون محو بشم.😐🔪 خانوم محترم، شما کلا چقدر مطالعه داشتید و دارید؟!