کتاب پنج قدم فاصله
معرفی کتاب پنج قدم فاصله
کتاب پنج قدم فاصله نوشته ریچل لیپینکات، است که با ترجمه فاطمه شیرکول منتشر شده است. این رمان عاشقانه جذاب داستان زندگی دو جوان بیمار است که در بیمارستان به یکدیگر علاقهمند میشوند اما به دلیل بیماری نمیتوانند یکدیگر را لمس کنند. میکی داتری و توبیاس ایاکونیس در سال ۲۰۱۹ فیلمنامه پنج قدم فاصله را براساس این کتاب نوشتند.
درباره کتاب پنج قدم فاصله
کتاب پنج قدم فاصله داستان زندگی استلا و ویل است، هردوی آنها به بیماری فیبروز کیستیک مبتلا هستند. بیماری آنها یک بیماری تنفسی است که زندگی را برایشان بسیار دشوار میکند اما ویل یک بیماری دیگر هم دارد و ممکن است استلا درصورت نزدیک شدن به ویل دچارش شود. هردو برای بررسی سلامتیشان گاهی در بیمارستان بستری میشوند یک بار به شکل تصادفی همدیگر را میبینند. ویل به دلیل بیماریاش چند سال دیگر خواهد مرد. پرستار به استلا تاکید میکند که فاصلهاش را با ویل حفظ کند چون ممکن است زندگی خودش هم به خطر بیفتد، اما عشق چیزی نیست که بشود جلوی آن را گرفت. آنها عاشق هم میشوند اما نباید به هم نزدیک شوند و همیشه پنج قدم فاصله بینشان است. این کتاب داستان عشقی زیبا است که شرایط دشواری دارد.
رمان پنج قدم فاصله از سال ۱۳۹۷ تا به امروز توسط ناشران و مترجمین مختلفی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. ازجملهی آن میتوان به پنج قدم فاصله با ترجمه فاطمه صبحی از نشر میلکان، نسخهی انتشارات آتیسا با ترجمهی زینب حلبینژاد، نسخهی انتشارات جنگل با ترجمهی رویا قادری، نسخهی انتشارات قاصدک صبا با ترجمهی فاطمه حسنبیگ، نسخهی انتشارات سبو با ترجمهی غزل ارغشی و نسخهی انتشارات آوای چکامه با ترجمهی چکامه چاوشی اشاره کرد.
کتاب پنج قدم فاصله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به رمانهای عاشقانه علاقه دارید از این کتاب لذت خواهید برد.
درباره ریچل لیپینکات
ریچل لیپینکات نویسنده کتاب پنج قدم فاصله در فیلادلفیا متولد شد و در ایالت باکس ، پنسیلوانیا بزرگ شد. او مدرک لیسانس زبان انگلیسی از دانشگاه پیتسبورگ دریافت کرده است. وی در حال حاضر در پیتسبورگ ، پنسیلوانیا سکونت دارد و زمانش را بین نوشتن و دویدن به همراه شریک زندگی خود تقسیم می کند.
درباره میکی داتری
میکی داتری در شهر آتلانتا متولد شده است. عمدهی شهرت او به دلیل نوشتن فیلمنامههای موفقی مانند پنج قدم فاصله و نفرین لیورونا است.
بخشی از کتاب پنج قدم فاصله
خبر فوقالعادهای است. البته نه برای بروک، بلکه برای میا كه از سال دوم در كلاس انگلیسی خانم ویلسون از میسون خوشش میآمد. پس این سفر برای مایا فرصتی ست كه بالاخره یک كاری كند و خودی نشان دهد. ناراحتم كه نمیتوانم در این سفر با او باشم تا كمک كنم، ۱۰ حركت پسركُش طرح گردباد رمانتیک كابو با میسون را پیاده كند. مایا گوشیاش را كنار میگذارد. شانهای بالا میاندازد و سپس میایستد. در حالی كه تظاهر میكند، به نقاشیهای روی دیوار نگاه میكند، میگوید
: - خیلی هم اتفاق مهمی نیست، ولی فردا صبح میسون و تیلور رو توی فرودگاه میبینیم. با چشمهای ریز و نگاهی كه میگوید "آره تو راست میگی" به او نگاه میكنم. از رو میرود و یک دفعه خندهی بلندی سر میدهد و میگوید:
- خیلی خب حالا، شاید یه ذره مهم باشه.
هر سهمان از هیجان جیغ میكشیم. یک تکهی دیگری از لباس شنایش را برمیدارم و آن را مقابلش میگیرم. انگار خودش هم خوشش آمده كه سری به معنی تایید تکان میدهد. جلوتر میآید و لباس را از دستم میگیرد. در حالی كه آن را مقابل اندام لاغرش میگیرد، میگوید:
- مطمئن بودم همین رو برمیداری.
به كامیلا نگاه میكنم كه با استرس به ساعت مچیاش نگاه میكند. از آن جایی كه او را میشناسم و میدانم كه در عقب انداختن كارهایش لنگه ندارد، مطمئنم كه هنوز هیچ كدام از وسایل سفرش را جمع نکرده، به جز همین لباس شنا آن هم من برایش انتخاب كردم. كامیلا متوجه میشود كه مچ او را هنگام چک كردن ساعتش گرفتهام. لبخند شرمگینانهای میزند و میگوید:
- راستش هنوز واسه ساحل حوله نخریدم.
تعجب نمیكنم. همان كامیلای همیشگی است. از فکر رفتن آنها دلم میگیرد اما چارهای نیست، نباید آنها را معطل كنم. پس میایستم و رو به آنها میگویم:
- خیلی خب بچهها! دیگه باید برید... فردا صبح زود پرواز دارید.
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۲۲ صفحه
نظرات کاربران
بهترین کتابی که خوندم 😃 بهترینه،عالی بود.🌹
این رمان در حقیقت بهترین رمانی بود که تو تمام زندگیم خوندم. تنها نظری که میتونم بهتون بدم اینه که اگه از داستان های روانشناسی خوشتون میاد حتما این رمان رو بخونید
کتاب به اندازه خود فیلم جذابیت ندارد پیشنهاد دیدن فیلم رو بهتون میکنم