کتاب نیمه پنهان
معرفی کتاب نیمه پنهان
کتاب نیمه پنهان نوشته مریم یوسفی است. این کتاب داستان زندگی دختر و پسر جوانی است که زندگی آنها را سر راه هم قرار داده است.
درباره کتاب نیمه پنهان
کتاب نیمه پنهان داستان دکتر ماهان است که در یک بیمارستان کار میکند، او دکتر موفقی است و مدتی است با دختری به نام نگار آشنا شده است و همه چیز خوب است تا اینکه یک بیمار به بیمارستان میآورند زن جوان و چهل و خوردهای سالهای که مشکل شدید ریه دارد. دخترش گلی همراه او است. از لحظهای که ماهان گلی را میبیند احساس عجیبی نسبت به او دارد. احساس نزدیکی و توجه. چیزی در این دختر تازگی دارد.
اما اوضاع به هم میرید. کمکم حال مادر گلی بد میشود و مجبور میشوند او را به آی سی یو ببرند. گلی به شدت بههم ریخته است و حالش بد است. اما خبرهای بدتری در راه است. مادر گلی به کما میرود. دکتر سعی میکند با دختر حرف بزند اما متوجه رازی در زندگی او و مادرش میشود.
خواندن کتاب نیمه پنهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیمه پنهان
با دفتر حسابداری صحبت کردم هزینه بیمارستان رو با کمک مددکاری و بخشی رو هم من خودم متقبل میشم. خدا خیرتون بده آقای دکتر.
میشود در دل پائیز و بهار گذشت از تلخی این روزگار
روزی دستور کشیدن دستگاهها رو از روی خانم عطایی صادر کردم فهمیدم یک اتفاق عجیب به زندگی من رقم خورد. از پلههای بخش ۲ بیمارستان سرخ حصار بهسمت دفتر مدیریت رفتم وقتی به دفتر آقای نصیری رسیدم نگاه مضطربمو تبدیل به یک لبخند کردم وارد اتاق شدم مثل همیشه من رو با روی خوش پذیرا بود من میدونم شما با اینکه خیلی جوان هستی ولی دکتر باهوش و استعداد هستی و مطمئنم این تصمیم درستی خواهد بود درسته برای اولین بار دستور مرگ یک نفر رو صادر میکنی ولی بدون در آینده روزهای درخشانی در پیش رو داری
با این حرف هری دلم ریخت واقعاً دستور مرگ صادر میکردم یا به جان مردهای بی حیات، زندگی دوبارهای در دنیایی نادیده دور از درد و حسرت میبخشیدم.
از استاد درخواست کردم مدتی به مرخصی بروم با تعجب به من نگاهی کرد و گفت برای این بیمار ناراحتی. خواستم به یک شکلی از اینهمه فشار خلاص شوم گفتم نه یک موضوع خانوادگی دارم باید به یک سفر بروم
دکتر: با درخواستت موافقت میکنم به شرط اینکه کارهای مسئول بخش را برنامهریزی و کنترل کنی تا از وظایف بیماران جا نماند و دکتر حقی هم به بیمارانت رسیدگی کند چشم استاد با اجازه ...قدمهایم را آهسته در شیب تند این سراشیبی برمیدارم نمیدانم واقعاً امروز تصمیم درستی میگرفتم وقتی از دور به ماشین نزدیک میشدم نگاهی که مرا دنبال میکرد غمی پنهان و خشمی آشکار داشت نمیدانستم در آن نگاه چه چیزی هست که اینقدر مرا تحتتأثیر قرار میدهد این نگاه را دوست داشتم با اینکه تلخ بود ولی ماندگاریش زیبا و خوشعطر بود من از آن دختر ظریف و جذاب چه میخواستم حسی مرا بهسمت او میکشاند سلام خانم عطایی با بنده امری داشتین؟
حجم
۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
حجم
۸۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۹ صفحه
نظرات کاربران
با عرض معذرت از نویسنده چرت و پرت
عالی