کتاب صلابت احساس
معرفی کتاب صلابت احساس
کتاب صلابت احساس نوشتهٔ سعیده کلجاهی اصل در انتشارات یمام به چاپ رسیده است. کتاب صلابت احساس را به همهٔ کسانی که به دنبال یک رمان عاطفی و احساسی هستند و شاید نیاز دارند تا احساسات غبار گرفتهٔ گوشهٔ قلبشان غبارروبی شده و عیان شود و کسانی که به عشق ایمان دارند، حتی کسانی که فکر میکنند در این روزگار عشق واقعی کمرنگتر شده است، پیشنهاد میشود. شاید هم این رمان میخواهد نشان دهد که عشق کودکی چون با تار و پود وجود درهم تنیده میشود و با بزرگتر شدن آدمی همراه با فرد بزرگتر میشود تبدیل به عشقی حقیقی میشود، عشقی که ریشه در تار و پود وجود دارد.
این رمان وفاداری دلهای عاشق را نیز نشان میدهد. در این کتاب همچنین تلاش شده با به تصویر کشیدن پارهای از حوادث، بعضی از معضلات و مشکلات اجتماعی که جامعهی کنونی با آن دستوپنجه نرم میکند نشان داده شود که در این بین یکی از بزرگترین مشکلاتی که میتواند برای فردی که از شهری دیگر وارد شهر بزرگی مثل تهران شده اتفاق بیفتد، در آن روایت شده است.
درباره کتاب صلابت احساس
این رمان موضوعی عاشقانه و اجتماعی دارد. صلابت احساس با فضایی که در داستان ایجاد میکند سعی دارد تا عواطف و احساسات خواننده را به چالش بکشد. همچنین لحن گفتاری و سلیس داستان از جمله ویژگیهای این رمان احساسی است که باعث میشود خواننده هنگام خواندن داستان بهراحتی با شخصیتها و فضای ایجاد شده در داستان ارتباط برقرار کند. صلابت احساس روایتگر عشق و احساسی است که بین دو فرد به وجود میآید، عشقی که با رشد یافتن شخصیتهای داستان بزرگ و بزرگتر میشود. هیچ وقت چنین نیست که حتماً دو انسانی که از هر لحاظ به هم شبیه هستند و دریک کفه ترازو قرار دارند، عاشق هم شوند. عشق به چالش کشیدن تفاوتها و غلبه بر موانع پیش رو است. صلابت احساس نشانگر این است که چگونه با عشق پاک و ناب میتوان در کنار همهی تفاوتها عاشق شد و عاشق ماند.
کتاب صلابت احساس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن رمان صلابت احساس به علاقهمندان به رمانهای عاشقانه پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صلابت احساس
با اینکه شیدا خیلی کوچیک بود؛ ولی غم تو دلش خیلی بزرگ بود و من نمیدونستم باید چطوری از غم شیدا کم کنم و این آزارم میداد. یادمه از وقتی کوچیک بودم همیشه تو گوشم خونده بودن که مرد گریه نمیکنه، وگرنه دوست داشتم برای دل کوچیک و غمزدهٔ شیدا حسابی گریه کنم. به کنار چشمه که رسیدیم، شیدا مستقیم رفت روی سنگ کنار چشمه نشست و پاهاش رو تو خودش جمع کرد و عروسکش رو محکم به خودش فشرد، طوری که اصلاً متوجه اون همه زیبایی اطراف چشمه نشد. کمی بدون هیچ حرفی نشستیم. اون به آب خیره شده بود و من به شیدا، کمی که گذشت شیدا خم شد داخل چشمه رو نگاه کنه که نتونست تعادلش رو حفظ کنه. داشت میافتاد تو آب که لحظهٔ آخر من دستم رو دراز کردم و گرفتمش؛ ولی عروسک از دستش افتاد تو آب و جریان آب با خودش برد. شیدا که تا اون لحظه جلوی گریهاش رو گرفته بود، دوباره شروع کرد بلند بلند به گریه کردن. هر کاری کردم آرومش کنم، نشد. وقتی هم بهش گفتم که غصه نخوره، پدربزرگش یکی دیگه براش میخره، با حالت مظلومی گفت:
ـــ اون رو مامانم برای تولدم خریده بود و تنها یادگاری مامانمه که تونستم با خودم بیارم. وقتی بغلم میگرفتمش، انگار مامانم منو بغل کرده.
شنیدن این حرف برام به اندازهای سنگین بود که احساس کردم، دارم زیرش له میشم. اشکهاش رو با دستهام پاک کردم و گفتم:
ـــ اگه چند دقیقه اینجا بمونی تا من برم و زود برگردم، نمیترسی؟
ـــ کجا میخوای بری؟
ـــ جای دوری نمیرم، زود برمیگردم.
حجم
۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۹۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
نظرات کاربران
با سلام و عرض ادب کتاب صلابت احساس اثر خانم کلجاهی اصل واقعا یه رمانیه که جدا روش کار شده .تمامی جزئیات زندگی عده ای از انسانها بصورت موشکافانه به تصویر کشیده شده.بطوری وقایع زندگی توصیف شده که منی که چند
کتاب دوم دوست عزیزم ، خانم کلجاهی که افتخار خوندنش را داشتم. کتاب شیرین و جذابی که تا مدت ها در خاطره ی خواننده خواهد ماند. لحن صمیمی داستان و توصیف فضاهای روستایی و شهری با دقت و دلپذیر نوشته
باتشکر ازتلاش نویسنده عزیز اما کششی برای جذب مخاطب نداشت