کتاب خریداران عشق
معرفی کتاب خریداران عشق
کتاب خریداران عشق نوشته حسن جراحی است. این کتاب را انتشارات شان آی منتشر کرده است. این کتاب داستان عاشقانهای است که بیخبر آغاز میشود.
درباره کتاب خریداران عشق
ساناز حقوق خوانده است و نتوانسته است کار پیدا کند. پدرش مرد ثروتمندی است اما ساناز نمیخواهد از ثروت و نفوذ پدرش برای پیدا کردن کار پیدا کند. ساناز کمکم احساس بدی پیدا میکند و درگیر افسردگی میشود. پدر و مادرش اصرار دارند او ازدواج کند اما او نمیخواهد با کسی آشنا شود و پدر و مادرش مدام مهمانی میگیرند و آدمهای متفاوت را دعوت میکنند و ساناز به هیچکس روی خوش نشان نمیدهند.
یک روز ساناز در خانه است که زنگ خانه را میزنند، مردی پشت در است و به ساناز میگوید با پدرش کار دارد. پدر پشت ایفون میآید و بد به خانوادهاش میگوید یکی از کارگرها به پشت بام رفته است و پایین نمیآید. ساناز هم اصرار میکند و با پدرش به کارخانه میرود و در نگاه اول به آن کارگر آشفته دل میبندد. این عشق شروع ماجراها و دردسرهای بعدی میشود.
خواندن کتاب خریداران عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمامم علاقهمندان به ادبیات عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خریداران عشق
هولناکترین طوفانها نیز نمیتوانند به اندازه طوفان درون آدمی مخرب و ویرانگر باشند. هنوز کسی به درستی نمیداند خاستگاه آن کجاست. بعضیها باور و اعتقاد را در آن دخیل میدانند، گروهی عقل و تفکر فرد را مقصر میشمارند و بسیاری آن را حاصل حماقتهای خود شخص در طول زندگی دانسته و سعی میکنند راهکارهایی برای آن ارائه دهند.
اما آنچه بدیهی است، چنین طوفانی را کسی جز خود فرد احساس نمیکند. و بقیه آثار مخرب طوفان درون شخص را مشاهده میکنند که با افسردگی. اختلالات روانی بزهکاری و دیگر آثار ناهنجار خود را نشان میدهد.
آیا روزی خواهم توانست از این طوفان رهایی یابم؟ این سوالی بود که ساناز از خودش پرسید. و در حالی که هیچ پاسخی برای آن نداشت پنجره را بست و به طرف تختخواب رفت. کمی احساس سرما میکرد. شبهای خرداد ماه در شمال تهران به علت کوهستانی بودنش معمولاً سرد میشود. ساناز وارد رختخوابش شد و پتو را تا زیر چشمهایش کشید.
بعد از چند لحظه، کمی گرم شد و به اتفاقات روز فکر کرد. اتفاقاتی که مدتها بود هر روز برایش تکرار میشد. خوردن، خوابیدن، فکر کردن و گاه، بگو مگوهای بینتیجه با پدر و مادرش. کمکم پلکهایش سنگین شد و همانطور که فکر میکرد خوابید با اینکه دیر وقت خوابیده بود اما صبح زود قبل از اینکه هوا روشن شود از خواب پرید. انگار کابوسی دیده بود. هر چه فکر کرد خوابش را به یاد نیآورد. رغبتی برای بلند شدن از رختخواب را نداشت. او خیلی وقت بود که انگیزه ادامه زندگی را از دست داده بود.
ساناز هم مثل دیگر جوانان هم سن و سال خودش تا آنجایی که برایش مقدور بود و توانش را داشت تلاش کرده بود. اما برای موفقیت یک فرد در جامعه تنها تلاش کافی نیست. باید بستر پیشرفت در جامعه فراهم باشد تا فرد بتواند با تلاش به اهدافش برسد و در جوامعی که بستر پیشرفت مهیا نیست افرادی موفق میشوند که، بتوانند دیگران را پلکان ترقی خود قرار دهند بدون در نظر گرفتن ارزشهای انسانی و از همین جا چاپلوسی و زیر آب زدن رونق گرفته و اخلاق در جامعه از بین میرود.
ساناز هم در میان خیل عظیم بیکاران قرار داشت. انتظار برای کار به قدری طول کشید که شور و شوق کار کردن را از دست داد و دچار افسردگی شد. او لیسانس حقوق داشت و اجازه نمیداد تا پدر مادرش از نفوذ خود برای استخدام او استفاده کنند. میگفت هروقت نوبتم شد سر کار خواهم رفت.
حجم
۷۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۷۱۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
نظرات کاربران
بسیار عالی🌹
با این که پایان خوبی داشت ولی احساس کردم خیلی سمبل شده ۲۵ تومن برای ۱۳۲ صفحه هم زیاد بود