کتاب فصل شیدایی لیلاها
معرفی کتاب فصل شیدایی لیلاها
کتاب فصل شیدایی لیلاها داستانی زیبا و لطیف و عاشقانه از سید علی شجاعی است که در انتشارات کتاب نیستان به چاپ رسیده است. داستان آنهایی که در روز انتخاب، در شب عاشورا، حماسهساز شدند و نامشان جاودانه ماند.
درباره کتاب فصل شیدایی لیلاها
فصل شیدایی لیلاها داستانی با درونمایه تاریخی و مذهبی از سید علی شجاعی است. داستانی که بیانگر لحظه سخت تصمیمگیری و تردیدهای افراد در زمان عاشورا است. درست در همان لحظهای که در شب واقعه، چراغها خاموش شدند تا هر کس که میخواهد برود، برود. این داستان اما روایتگر آنهایی است که در کنار سیدالشهدا (ع) ماندند و او به پشت نکردند و فردایش به تاریخ پیوستند.
داستان هفت راوی دارد و هر بخش داستان کربلا را از زبان یکی از راویان بیان میکند؛ زهیر بن قِین، ضحاک بن عبدالله مشرفی، حر بن یزید ریاحی، عبید الله بن حر جعفی، عمرو بن قرظه انصاری، شبث بن ربعی و نویسنده.
فصل شیدایی لیلاها داستان آدمهایی است که عادی بودند. مانند همه میترسیدند و دغدغه زندگی و مرگ داشتند. اما به دلیل انتخابی که کردند، جاودانه شدند. آنها درست در زمان شیدایی، بهترین تصمیم را گرفتند و به این ترتیب نامشان را برای همیشه در دل تاریخ شجاعت، رشادت و دلاوری ثبت کردند.
کتاب فصل شیدایی لیلاها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
فصل شیدایی لیلاها رمان قشنگی است که همه دوستداران امام حسین (ع) را همراه خود میکند و لذتی عمیق به آنها میبخشد.
بخشی از کتاب فصل شیدایی لیلاها
ضحاک خاک بر سر میریزد، روی میخراشد، پیراهن چاک میدهد، ضجه میزند؛ اما جانش لختی آرام نمیگیرد. جنون بر تار و پود وجودش چنگ انداخته.
در سکوت مدام بیابان، تنها نالۀ ضحاک است که گاه در فراز میآید و دوباره خاموشی.
کاش میتوانستم دلم را... دلی نمانده... این سینۀ سوخته... کاش لااقل میتوانستم آب بیاورم به این عقلسوزی... کدام عقل... چه اندیشۀ کودکانهای...
کاش مرده بودم پیش از این... کاش به نوزادی قربانی میشدم... کاش... چهقدر عقل حقیر است در بازی دل... چه مرکب کندی است این خرد... تمام آبهای عالم هم کفاف نمیدهد خودسوزی عقلم را...
میترسم بمیرم و باز پشیمانی همراهم باشد... میترسم برخیزم به قیامت و افسوس با من... تمام سنگریزههای این بیابان، آه و دریغ مرا شنیدهاند... چه سود... اگر آسمانها هم به نالۀ من بسوزند، باز زمان با این همه خست، کمی به عقب بر نمیگردد و آفتاب، دوباره به ظهر نمیآید...
من فقط محتاج یک نیمروزم... همین... کاش همۀ عمرم را میتوانستم برابر کنم با یک غروب... لعنت به مکر ایام، که همۀ همراهیام را چه ارزان از چنگم بیرون کشید...
من با حسین بودم... به قاعدۀ همۀ سفر... هر کجا که بود... مرا به همراهی کاروان حسین میشناختند... آنگاه که تلاوت میکرد: فخرج منها خائفا یترقب، و از مدینه هجرت مینمود... آنگاه که در میقات لباس احرام به تن میپوشید و زمزمه میکرد: لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک... آنزمان که مفرده تمام میکرد و میگفت: مرگ بر پیشانی فرزندان آدم، آنچنان آشکار و هماره نقش بسته است که گردنبند بر گردن دخترکان و خلخال بر پایشان... آنزمان که...
من با حسین بودم... به قاعدۀ همۀ سفر... او با کولهباری از نامههای کوفیان، ترک حرم گفت و ما را یاران این هجرت خواند... از تنعیم گذشتیم و من با او بودم... صفّاح را پشت سر گذاشتیم و من باز هم... در ذاتعرق تنها به فاصلۀ دو خیمه از حسین عمود افراشتم... اصلاً در منزلگاه حاجر من بودم که نامۀ حسین به دست قیس بن مسهّر دادم، تا حضورش در کوفه، اجابت حسین باشد به دعوت مکرر کوفیان... من... در منزل زرود...
من با حسین بودم به قاعدۀ همۀ سفر... بسوزد، خاکستر شود این عقل بیخرد... این خرد بیغیرت... که مرا چنین آوارۀ این صحرا کرده است...
ضحاک خاک بر سر میریزد، روی میخراشد، پیراهن چاک میدهد، ضجه میزند، اما جانش لختی آرام نمیگیرد، جنون بر تار و پود وجودش چنگ انداخته...
حجم
۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۹۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
نظرات کاربران
چه کرد سید علی شجاعی با نثر زیبایش با دل و روح و جان من .دلنشین ،زیبا و بسیار تاثیر گذار و چه قدر هوشمندانه روایت ضحاک که به تکرار لابه لای فصول تکرار میشد و هر بار باعث تلنگر
کتاب بسیار بسیار عالی وفوق العاده ای بود با روایتهاش اشک ریختم با آه وناله ضحاک سوختم که ای کاش ما مثل او نباشیم در هنگامه ی تصمیم . ای کاش همه این کتاب رو بخونن
فصل شیدایی لیلاها در مورد شیدایی یاران حسین در فدا شدن برای حسین (ع) است. نثری زیبا و شعر گونه در مورد یاران کربلایی امام حسین. این دومین کتابی هست که از آقای علی شجاعی می خونم، هر دو کتاب عالی بودند
کتاب عجیبی بود مخصوصا فصل آخرش،واقعه عاشورا را از یه زاویه دیگه و با قلمی شیرین و جذاب روایت کرده،داستانِ چند تن از یاران امام حسین(ع) مثل زهیر و حُر که برای پیوستن به سپاه امام کمی دچار جدال درونی
بسیار کتاب زیبا دلنشین روان و تاثیر گذاری بود. خیلی لذت بردم و اشک ریختم بر حسین(ع) به خصوص که در ایام ماه محرم مطالعه اش کردم. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤 فقط سوالم این بود که آیا تمامی روایتها دقیقا مستند هستند؟ لطفا پاسخ بفرمایین. ممنونم
کتاب بسیار بسیار عالی. حتما بخوانید. فوق العاده برای این ایام است.
قلم بسیار توانمند و گیرای سید علی شجاعی، همراه با زیبایی های بی بدیل و بی نظیر شخصیت حضرت حسین (ع) و واقعه کربلا تجربه ی فوق العاده لذت بخش را در هنگام خواندن این کتاب برایم رقم زد...جنبه هایی
چند سال پیش، ۱۴-۱۵ سالم بود وقتی این کتاب رو خوندم، نمیتونم بگم چقدر منو به این سبک رمانهای شعر گونهی مستند علاقهمند کرد. بعد از اون نشستم به یکی یکی کتابهای سید مهدی شجاعی رو خوندن. کتاب کرشمهی خسروانی
کتابی شاعرانه و غمگین فصل آخر را با اشک، به پایان بردم. «فصل شیدایی لیلاها» قصه یاران است؛ آدم های خوب قضیه عاشورا که شاید به اندازه حقشان دیده نشدند؛ آدم هایی که در شب واقعه، وقتی چراغ ها خاموش شدند تا
اولای کتاب متوجه نمیشدم چی به چیه ولی کم کم داستان که پیش رفت دیدم چقدر غرق کتاب شدم و انگار تک تک سلولام دوست داشتن با کلمات عجین شن. قلم زیبای سید علی شجاعی به خوبی تونسته واقعه ی