دانلود و خرید کتاب زندگی به سبک آنی کریستین ماهنی ترجمه آلا پاک‌عقیده
تصویر جلد کتاب زندگی به سبک آنی

کتاب زندگی به سبک آنی

امتیاز:
۴.۵از ۸۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب زندگی به سبک آنی

کتاب زندگی به سبک آنی داستانی از کریستین ماهُنی با ترجمه آلا پاک‌عقیده است. این داستان، ماجرای آنی است که باید برای یک اسباب کشی خیلی بزرگ آماده شود ولی او هنوز برای اینهمه تغییرات عجیب و زیاد، آماده نیست!

انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تاسیس شده است. پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب زندگی به سبک آنی

آنی، که البته اسم اصلی‌اش، آندرومدا است، اما ترجیح می‌دهد همه آنی صدایش کنند، همراه با خانواده‌اش به یک شهر دیگر اسباب کشی می‌کنند. البته که این موضوع به نظر آنی اصلا چیز جالبی نیست چون او همیشه دوست دارد که اوضاع را تحت کنترلش داشته باشد و اینطوری، اصلا موفق نمی‌شود! بهرحال، فعلا که چاره‌ای ندارد و باید کاری را انجام دهد که خیلی خوب بلد است. از تمام چیزها، اتفاقات و کارهایی که باید انجام دهد، یک لیست بلند بالا آماده می‌کند...

مثلا آنی حافظه‎ شگفت‌‎انگیزی دارد که می‎تواند برایش دردسرساز شود، چون تقریبا هیچ چیزی را یادش نمی‌رود. خیلی می‎خواهد خجالتش را کنار بگذارد و این فقط تنها مشکل او نیست، برادرش از دست او عصبانی است، چون فکر می‎‌کند علت نقل مکانشان به کلوور گپ، آنی است... بهرحال آنی لیست می‌نویسد و لیست می‌نویسد. اما آیا زندگی به سبک آنی پیش می‌رود؟ یا بازی‌های جدیدی پیش رویش قرار می‌دهد؟

کتاب زندگی به سبک آنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

همه نوجوان‌ها، به خصوص آن‌هایی که تغییراتی ناگهانی را در زندگی‌شان تجربه کرده‌اند، از خواندن کتاب زندگی به سبک آنی لذت می‌برند. 

بخشی از کتاب زندگی به سبک آنی

پنج‌تا از چالش‌های یک دانش‌آموز تازه‌وارد توی مدرسه (جز چیزهای ساده‌ای مثل پیدا کردن صندلی توی ناهارخوری و پیدا کردن دوست.)

۱. اگر باید خانم بهداشت را ببینی یا چیز مهمی را به معلم دیگری تحویل بدهی، گم نشو! (تا حالا که توی این قضیه خوب عمل نکرده‌ام؛ مشخص است، حس مسیریابی‌ام داغان است!)

۲. آدم‌ها را بشناس. (دو بچه به اسم مالی و مگی توی کلاس بغلی ما هستند. کُل سپتامبر فکر می‌کردم مالی، مگی بود و مگی، مالی! برای کسی که قبلاً اسم عالَم و آدم را می‌دانست، خسته‌کننده است.)

۳. وقتی بچه‌ها از دیدن معلم‌های «مشهوری» که همه آن‌ها را خوب می‌شناسند خیلی هیجان‌زده می‌شوند و با آن‌ها سلام و احوال‌پرسی می‌کنند، ضایع رفتار نکن! (مدرسهٔ قبلی‌ام هم از این معلم‌ها داشت؛ معلم دوست‌داشتنی پیش‌دبستانی، معلم ورزش بامزه، معلم نقاشی باحال و غیره.)

۴. قوانین گفته‌نشدهٔ مراسم مدرسه را نشکن. مثلاً توی «روز پیژامه» تی‌شرت و شلوار راحتی بپوش، نه لباس‌خواب! (خوشبختانه این یکی را پیش‌بینی کرده بودم.) و در فستیوال پاییز، خانهٔ بادی مال نی‌نی کوچولوهاست؛ کلاس‌پنجمی‌ها سمت هزارتوی ذرت می‌دوند.

۵. کاری پیدا کن تا آخر هفته‌ها سرت را گرم کنی.

آخر هفته‌ها توی بروکلین، با خانواده‌ام به موزه یا کنسرت می‌رفتم، با دوست‌های بابا و مامان و بچه‌هایشان شام می‌خوردیم، توی پارک پیکنیک می‌رفتیم یا شب خانهٔ میلی می‌خوابیدم. گاهی همهٔ آن کارها را با هم انجام می‌دادم اما هنوز نفهمیده‌ایم اینجا باید چه کار کنیم. شنیدم بچه‌های دیگر از شب خوابیدن توی خانهٔ بچه‌های دیگر حرف می‌زنند اما می‌دانم که آن‌قدر با کسی صمیمی نیستم که شب به خانه دعوتش کنم و هیچ‌کس هم من را دعوت نکرده است. پس آخر هفته‌ها یک‌عالمه در آغوش گرم خانواده هستم!

پنج کار مورد علاقهٔ بابا و مامان در آخر هفته‌های پاییزی کلور گَپ

۱. خریدن وسایل «عتیقه». (خانهٔ جدیدمان خیلی بزرگ نیست اما آپارتمان قدیمی‌مان در برابرش قوطی کبریت است. این یعنی حالا بدون مبل و میز و صندلی، یک‌عالم فضای خالی داریم. اما از آنجایی که اسباب خانه گران است، به مغازه‌هایی که وسایل دست دوم می‌فروشند می‌رویم. مامان بهشان می‌گوید عتیقه؛ بابا اسمشان را گذاشته آت‌وآشغال! در هر دو صورت، نود درصد مواقع چیزی پیدا نمی‌کنند که «در محدودهٔ قیمتشان» باشد؛ می‌دانم شگردشان است که نگویند حتی وسایل عهدبوقی هم برای ما خیلی گران است.) گاهی فکر می‌کنم شاید گشت‌وگذار برای خرید یکی از کارهای مورد علاقهٔ مامان است؛ چون تا آخر گشتن، بابا لام‌تاکام حرف نمی‌زند و وقتی به خانه می‌رسیم، یک‌راست سروقت آی‌پاد و هدفون بزرگ صداگیرش می‌رود و مدتی با آن‌ها سرگرم می‌شود.

۲. «برگ دیدنِ یواشکی». (نمی‌دانم چرا این اسم را برایش گذاشته‌اند؛ چون فقط باید با ماشین دور بزنی و به رنگ برگ‌های پاییزی نگاه کنی. این‌جوری نیست که دزدکی روی برگ‌ها بروی و سعی کنی بهشان زیرزیرکی نگاهی بیندازی! توی یکی از گردش‌ها این قضیه را به مامان گفتم و او گفت آدم‌ها دوست دارند اسم‌های آهنگین بسازند. بعدش پرسیدم: «الان ‘برگ دیدنِ یواشکی’ آهنگینه؟» مامان آهی کشید و گفت: «مچم رو گرفتی آنی! برای خودم هم سؤاله!» ضایع بود نمی‌خواست درباره‌اش حرف بزند. بابا و مامانم توی گردش‌های «برگ دیدنِ یواشکی» حال حرف زدن دربارهٔ هیچ‌چیز را ندارند. مامان می‌گوید آرام دور زدن و نگاه کردن به درخت‌ها کاری «متفکرانه» است! با خودم می‌گویم آیا دربارهٔ زندگی سَختمان بعد از اینکه مجبورشان کردم به اینجا اسباب‌کشی کنیم هم تفکر کرده است؟ اما این سؤال را نپرسیدم.)

𝒌𝒆𝒓𝒎 𝒌𝒆𝒕𝒂𝒃📚🕊️
۱۴۰۰/۰۵/۱۹

آنی به همراه خانواده‎اش به شهر جدیدی آمده است. حالا باید از همه‎ی واقعیات موجود لیستی تهیه کند تا بتواند همه‎چیز را درست جلو ببرد: 1. او حافظه‎ی شگفت‎انگیزی دارد که می‎تواند برایش دردسرساز شود. 2. می‎خواهد خجالتش را کنار بگذارد. 3.برادرش از

- بیشتر
دنیا
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

من نسخه چاپی این کتاب رو دارم و بسیار کتاب خوبی بود . این کتاب درمورد دختری است به نام آندرامداکه لقبش آنی ست . او به همراه مادر پدر و برادر بزرگ خودش زندگی میکند که برای آنی اتفاقات

- بیشتر
کتابخون
۱۴۰۰/۰۷/۱۲

کتابش خیلی خوب بود😃سبک نوشتنش مثل آقای هنشاو عزیز بود📚کتاب در مورد اینه که یه دختر به اسم آنی با خانواده اش توی بروکلین زندگی میکنن و آنی خیلی حافظه قویی داره ولی از این بابت خیلی خوشحال نیست ،

- بیشتر
Sara
۱۴۰۰/۰۵/۱۴

این کتاب در مورد یک دختر است که با پدر و مادر و برادرش به شهر جدیدی می رود و داستانش در مورد دوستی ها و دشمنی ها در مدرسه است. در کل خوب و قشنگ بود

🌈
۱۴۰۰/۰۵/۱۷

🍀به نام خدا🍀 کتاب بسیار خوبی بود👌👌عااااالی بود💝حتما حتما بخونید👌من وقتی که آنی شبدر 6پر رو پیدا کرد خیلی هیجان زده شدم😄خلاصه که حتما بخونید👌🌈😄

Dr.Kimiya
۱۴۰۰/۰۹/۰۱

خیلی خوب بود . من دوست داشتم شما هم مطالعه کنید

n.m🎻Violin
۱۴۰۲/۰۴/۱۰

سبک متفاوتی داشت در نوشتاری که خوشم آمد انگار داشتی دفتر نوشته های روزانه یا خاطرات یک آدم واقعی رو می خوندی 😀 واقعا قشنگ بود📚😉👌🏻

Dayan
۱۴۰۰/۱۰/۲۶

کتاب بامزه و جالبی بود، ترجمه‌ی ساده و روانی هم داشت. داستان درباره‌ی دختر نوجوانی به اسم آنیه که عاشق لیست نوشتن و گروه‌بندی کردن همه‌چیزه. اگه بخوای کتاب ساده‌‌ای که ذهنت رو مشغول نکنه بخونی میتونه انتخاب خوبی باشه.

بلاتریکس لسترنج
۱۴۰۳/۰۱/۲۹

خوب و روان بود

گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۵/۱۶

"زندگی همیشه طبق روال وخواسته ما پیش نمی رود بلگه گاهی ما رو انقدر شگفت زده میکند که ..." انی یه لیست خیلی مهم داره و باید همچی طبق لیست انی پیش بره . انی به شهر جدیدی برای زندگی اومده

- بیشتر
چهار دلیل ساکت بودنم ۱. گوش می‌کنم. ۲. نگاه می‌کنم. ۳. فکر می‌کنم. ۴. نمی‌دانم چه بگویم.
پروانه ای در باد
۲. بمان خانه و آن‌قدر توی اتاقت کتاب بخوان تا خوابت ببرد.
𝘙𝘖𝘡𝘈
مامان می‌گوید اسمم را از روی صورت‌فلکی مورد علاقه‌اش انتخاب کرده است.
𝘙𝘖𝘡𝘈
چهار دلیل ساکت بودنم ۱. گوش می‌کنم. ۲. نگاه می‌کنم. ۳. فکر می‌کنم. ۴. نمی‌دانم چه بگویم. مورد آخر خیلی اتفاق می‌افتد.
Book
من چپ‌دستم. (البته اگر خیلی با دقت نگاه کنی، لکهٔ سیاه جوهر را روی انگشت کوچک دست چپم می‌بینی؛ همان‌جایی که دستم روی نوشته‌هایم کشیده می‌شود.)
خوش
چهار دلیل ساکت بودنم ۱. گوش می‌کنم. ۲. نگاه می‌کنم. ۳. فکر می‌کنم. ۴. نمی‌دانم چه بگویم. مورد آخر خیلی اتفاق می‌افتد.
بنت الزهرا
شاید بهتر باشد شروع به درست کردن فهرست کنم
ن. عادل
چهار دلیل ساکت بودنم ۱. گوش می‌کنم. ۲. نگاه می‌کنم. ۳. فکر می‌کنم. ۴. نمی‌دانم چه بگویم.
hasaneh
وقتی خیلی از کارها و حرف‌های آدم‌ها یادت بماند، حس می‌کنی آن‌قدر که تو آدم‌ها را دوست داری، آدم‌ها تو را دوست ندارند
booklover
اگر هر روز کنار کسی نباشی، توضیح دادنِ چیزهایی که نگرانت می‌کند، سخت می‌شود.
Zhr.Tji

حجم

۵۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

حجم

۵۳۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۴۴ صفحه

قیمت:
۸۷,۰۰۰
تومان