کتاب انقلاب آرام
معرفی کتاب انقلاب آرام
انقلاب آرام نوشته فرانسس فارر کتابی در زمینه روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان است که به والدین میآموزد چگونه ارزشهای مثبت را در کودکانشان تقویت کنند.
درباره کتاب انقلاب آرام
کتابی که پیش روی شما است، گزارش کار مدرسهای ابتدایی در لندن است که اساس کار خود را بر ساختن درون کودکان بنا نهاده است. در این مدرسه ارزشهای انسانی مانند صداقت، امانتداری، احترام، عشق، مسئولیت، شادی و بسیاری از ویژگیهای دیگر در قالب درسهای روزانه مثل تاریخ، جغرافیا، هنر، ادبیات و حتی علوم و ریاضی در طول سال تحصیلی بهصورت آهسته و پیوسته به کودکان آموخته میشود. مسئولین این مدرسه این ویژگیها را پایهٔ رشد اجتماعی، فکری، هیجانی و معنوی کودک میدانند.
یک موضوع اساسی و مهم در کار با کودکان چه در خانه و چه در مدرسه این است که برای کودک وقت بگذاریم، به او توجه کنیم، با او صحبت کنیم، به او اطمینان دهیم که در کنارش هستیم.
این مدرسه برای رساندن کودکان به حد مطلوبِ خودسازی، تلاشهای متنوعی دارد که با خواندن این کتاب با آنها آشنا میشوید. به امید اینکه ما هم با تلاش در خانه و مدرسه، کودکانی تربیت کنیم که سازندهٔ دنیایی سالم، بانشاط، شاداب، پرامید، کوشا، زنده، صمیمی و... باشند.
خواندن کتاب انقلاب آرام را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
والدین، مریبیان و معلمان مدارس مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب انقلاب آرام
موفقیت یک مدرسه در گرو تعهد کارکنان آن در قبال مجموعهای از ارزشهای تبیین شده است؛ و این تعهد تلاش در تعالی مدرسه را به دنبال دارد.
هنگامی که برای اولین بار در سن ۲۲ سالگی حرفهٔ معلمیام را آغاز کردم، در این آرزو بودم که برای جهان فردی مفید باشم. تمام انرژی و اشتیاقم بهخاطر پرورش یک هدف مثبت و بهدلیل کار با معلمین پر شور و خلاق بود. این افرادِ فوقالعاده عملاً و بهطور زنده به من نشان دادند که در یک کلاس به چه چیزهایی میتوان دست یافت نه تنها در اجرای عملی تدریس موضوع، بلکه در ارزش دادن و قدرتمند کردن کودکان.
یکی از این مربیان حرفهایام در زمان آموزش، تیموثی داگلاس بود. یک ترم کامل را با او سپری کردم، با اشتیاق، روش و شخصیتش را مشاهده میکردم. تیموثی برای تکتک افراد مدرسه زحمت زیادی میکشید: برای کارکنان، دانشآموزان، معلمین و خودم، و در شرایطی که قوانین مدرسه بهوسیلهٔ مقامات محلی و با مهارتهای خاص کارکنانشان برنامهریزی میشد، تنوع و غنای آموزش او مرا سخت تحت تاثیر قرار میداد. او میتوانست این اطمینان را به هر کودکی بدهد که بهنحوی متناسب با نیازهایش به قوانین و برنامهها دسترسی دارد. یکی دیگر از ویژگیهای بسیار خوب تیموثی این بود که بخش اعظم وقت شخصیاش را به صحبت با تکتک معلمین و برای کمک به رشد آنان اختصاص میداد. او جوی دوستانه، آرام، راحت و هدفمند در مدرسه بهوجود آورده بود. صبحها در ساعتهای استراحت با بچهها بازی میکرد و در ساعت ناهار از آنها سؤالاتی میپرسید که سازنده و فعالکنندهٔ ذهن بود. هم کارکنان و هم شاگردان از یادگیری لذت میبردند؛ یادگیری سفر هیجانانگیزی بود که با هم داشتیم. یکی از مربیان خارج از مدرسهام به نام هارولد لوکس از دانشگاه آکسفورد این برداشت را از من کرده بود که من تجربهٔ ارزشمندی در این مدرسهٔ کوچک کسب کردهام که تا پایان عمر کاریام با من خواهد بود.
با قرارگیری در این موقعیت نکات حیاتی زیادی دربارهٔ ارزشها در آموزش فرا گرفتم. من آموختم که بنای ارتباط شخصی هدفمند با دانشآموزان در کلاس، اگر هدف پیشرفت آنان باشد، ضروری است، زیرا ایجاد ارتباط خوب درها را بهسوی عزت نفس و قاطعیت میگشاید که نهتنها معلم بلکه خودتان را هم خشنود میسازد. آموختم که در چارچوب تعهد و تدارک برنامهٔ درسی، شاگردان سزاوار دریافت بهترینها از سوی معلمشان هستند. آموختم که رفتار و خصوصیات شخصی یک معلم مهمترین جنبهٔ آموزش است زیرا معلم بهترین الگوی دانشآموزان است. همچنین آموختم که سیرهٔ معلم اثر عظیمی بر پیشرفت و یادگیری دانشآموزان دارد. و بالاخره، دیدم که هر کودک ارزشهایی از تجربیات خانواده و جامعهٔ محلیاش را به مدرسه میآورد. این مطلب، بعدها، هنگامی که در مدارس، کار روی راههای متحد کردن و هماهنگ کردن ارزشهای بشر را آغاز کردم، بهطرز شگفتآوری مفید واقع شد.
قهرمان دیگر پیشرفت اولیهٔ من معلم سرخانهام مایکل اولدفیلد۶ بود؛ او فیلسوف تعلیم و تربیت بود، مردی زندهدل و بااحساس که از اوایل زندگی بهخاطر فلج در صندلی چرخدار محبوس بود. شاید لازم به گفتن نباشد که کسانی که از بیماری کشندهای جان سالم بهدر میبرند، فهم و درک عمیقتری دارند؛ اما به هر دلیلی، مایکل معلم برجستهای بود که ویژگی خوبش این بود که به شاگردانش میآموخت که تواناییهایشان را باور کنند. او برای کسب موفقیت عزمی راسخ داشت و علیرغم شرایطش زندگیاش را بهخوبی اداره میکرد. سمینارهای او بینظیر بودند. او رشد آموزش و یادگیری از طریق مراحل فلسفه را تشویق میکرد، برای مشارکت تکتک افراد ارزش قائل بود، هیچگاه کسی را بهخاطر اعتقادش تحقیر نمیکرد.
در طول زمانی که با او بودم خودباوریام رشد کرد چون یاد گرفتم نقطه نظرهای شخصیام را بیان کنم. یاد گرفتم وقتی با گروهی از دانشآموزان کار میکنم باید به آنها بقبولانم که مهماند، و به آنها نشان دهم که نظراتشان به حساب میآید. همزمان متوجه شدم که باید در کلاس از حس شوخطبعیام استفاده کنم، همچنین فهمیدم که چون شاگردان از قرار گرفتن در موقعیت ملاقات با بزرگسالان در سطوح مختلف لذت میبرند نباید نگران بروز جنبههای مختلف خودم باشم. در این صورت بچهها احساس اعتماد کرده و در انجام کارها بیشترین تلاششان را میکنند و اعتماد بر اساس احترام متقابل به دست میآید.
حجم
۲۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۹ صفحه
حجم
۲۶۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۹ صفحه