کتاب پرچمدار سنت جاوید
معرفی کتاب پرچمدار سنت جاوید
در کتاب پرچمدار سنت جاوید گزیدهای از حکمتهای شاهنامه حکیم بزرگ، ابوالقاسم فردوسی توسی را میخوانید. پیمان آقابیگیپور این کتاب تالیف کرده است.
درباره کتاب پرچمدار سنت جاوید
فردوسی بزرگترین شاعر حماسه سرای ایران و شاهنامه اثر سترگ و ارزشمند او، یکی از بزرگترین کتابهای حماسی، اخلاقی، اجتماعی و حکمت آموز جهان محسوب میشود.
او شاعری توانا، حکیمی اندیشمند و از چهرههای درخشان علمی و ادبی ایران است که به شکل گستردهای در شاهنامه خود، خواستار جامعهای پاک، افتخارآمیز و به دور از رذایل انسانی با تکیه بر مکارم حکمی و اخلاقی و افتخارات ایران کهن بوده است.
شاهنامه فردوسی سرشار از پند و اندرز و مبانی بشر دوستانه بر پایه حکمتهای اصیل ایرانی و ایدئولوژی باستانی ایرانیان است. در طول تاریخ همواره کردار و رفتار انسانهای بزرگ و نامی، سرمشق زندگی جوامع بشری بوده است که در این میان صاحبان ثروت و قدرت، جایگاه ویژهای در میان مردم دارند.
به صراحت میتوان گفت که شاهنامه، جامع همه علوم انسانی، اخلاقی و حکمتهای دانش بشری است که به عنوان آیینه تمامنمایی، همه فضیلتها و رذایل اخلاقی را در قالب کردار پادشاهان و پهلوانان بزرگ، به مخاطب خود میشناساند.
این اثر بزرگ به دلیل اینکه حکمتهای آموزنده و بشر دوستانه خود را در قالب اساطیر و داستانهای حماسی کهن ایرانیان، بیان کرده تاکنون به اغلب زبانهای دنیا ترجمه شده و مورد توجه عام و خاص قرار گرفته است.
این اثر به بررسی و واکاوی حکمتهایی میپردازد که فردوسی آنها را به صورتهای گوناگون مانند خردورزی، دانشجویی، توصیف جهان، نصایح، قضا و قدر، هنر و فرهنگ و ... بر زبان رانده است. موضوعاتی که شاید تاکنون به شایستگی مورد توجه پژوهشگران و دوستداران این حکیم جامعنگر، قرار نگرفته است.
حکمتها دانشهایی هستند که گاهی به صورت کلمات و سخنان آموزنده و پرمحتوا از زبان بزرگان علمی و ادبی هر ملتی جاری میشوند و هر کدام از آن سخنان ارزشمند حاوی دریایی از تجربهها بوده که نگرشهای مردم آن جامعه محسوب میشوند. بنابراین آشنایی و پیدا کردن راز و رمزهای حکمتهای شاهنامه فردوسی میتواند درک و فهم درستی از نوع ایدئولوژی و افکار و دانش باستانی ایرانیان در طول تاریخ، به مخاطب خود ارائه کند.
خواندن کتاب پرچمدار سنت جاوید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه علاقهمندان به شناخت بیشتر شاهنامه فردوسی و حکمت ایرانی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب پرچمدار سنت جاوید
اهمیت شاهنامه فردوسی و هنر بزرگ فردوسی در سرودن بینظیر شاهنامه باعث معروفیت و محبوبیت فردوسی در بین خواص و عوام گردید. این محبوبیت باعث شد که در مورد فردوسی و شخصیت او و ابتدای کارش در سرودن شاهنامه و حتّی سال تولّد و وفات او و زندگی نامه پرفراز و نشیبش، بحثها و افسانههای متعدّدی رایج شود. امّا به درستی آیا میتوان به طور دقیق بگوییم که فردوسی که بود و سرگذشت واقعی او چگونه بوده است؟
«آوردهاند که در زمان محمود غزنوی مردی بود از اکابر دهقانان طوس و او را علی دیلم میگفتندی و او را دو پسر بود، ابوالقاسم و ابوالمنصور، ابوالقاسم شاعر و فاضل و یگانه دوران بود. چون پدرشان از دنیا رحلت نمود، عامل طوس به ایشان خصومت داشت، برایشان ظلم و تعدّی بنیاد کرد. ایشان را دوستی بود او را محمد الاسکری خواندندی، بر وی مشورت کردند که ضیاع و عقار خود را فروخته، ترک وطن اختیار کرده، تجارت نمایند. رضا نداد و گفت: سلطان محمود شعرا را دوست میدارد و ابوالقاسم به غزنین باید رفت و دفع شر عامل باید نمود. بر این قرار یافت و ابوالقاسم متوجه غزنین شد. چون به نزدیک غزنین رسید سلطان را چهار باغی بود مانند بوستان ارم آراسته و چون رخسار حواری عین پیراسته، عنصری و فرّخی و عسجدی را دید که در آن باغ به عشرت مشغولند. عزیمت کرد که پیش ایشان رود. چون شاعران دیدند که شخصی بیگانه متوجه ایشان شد، گفتند که این شخص اوقات ما را منغّض خواهد کرد، حیلهای باید نمود که از تشویش او ایمن باشیم. با هم قرار دادند که هر کدام مصرعی میگوییم که قافیه چهارم نداشته باشد و او را میگوییم که ما شاعرانیم و به غیر از شاعر اختلاط نمیکنیم؛ هر کس مصراع چهارم رباعی ما را گوید، مصاحب ماست و الا زحمت خود از ما دور دارد.
عنصری گفت: چون روی تو خورشید نباشد روشن
فرّخی گفت: همرنگ رخت گل نبود درگلشن
عسجدی گفت: مژگانت گذر همی کند از جوشن
فردوسی گفت: مانند سنان گیو در جنگ پشن
چون شاعران این مصرع شنیدند بغایت پسندیدند و او را اعزاز و اکرام کرده احوال پرسیدند، شمّهای از احوال خود باز نمود. شاعران اندیشه کردند که اگر این شخص پیش سلطان راه یابد ما را قدر و منزلتی نمیماند. راه اختلاط سلطان به مقدّمات بر وی مسدود گردانیدند. فردوسی هفتاد روز در غزنین بود به هیچ وجه نتوانست به سلطان او را آشنایی روی دهد. کار بر وی مشکل شد. روزی در مسجد نشسته بود و سر تفکر بر زانوی تحیر مانده، ناگاه جوانی دید خوب روی و خوش طلعت، با لباس فاخر در مسجد درآمد. فردوسی از شخصی پرسید که این چه کس است؟ گفتند که این را ماهک مشعبد میگویند، ندیم خاص مجلس سلطان است. فردوسی با خود گفت که شاید کار من از پیش وی گشایشی یابد. پیش وی رفت و شمّهای از احوال خود با وی عرض کرد.
حجم
۳۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۹ صفحه
حجم
۳۳۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۱۹ صفحه