دیوار
نویسنده: فروغ فرخزاد
طاقچه
در میان شاعران ما فروغ نوعی اعجاب با خود به همراه دارد. شاید بخشی از این اعجاب از شعرهایش باشد که در روزگار خود و گاه حتی در روزگار اکنون نیز پیشرو هستند و بخش دیگر از زندگیاش. زندگی کوتاه فروغ فرازوفرود کم نداشت و هر بخش آن بهتنهایی میتواند در قالب داستانی ارائه شود اما ما در این یادداشت تنها مروری مختصر بر زندگینامه فروغ فرخزاد و آثارش داشتهایم.
تمایز فروغ فرخزاد از دیگران در نگاه اول زبان شعری او بود؛ کلامی صاف و زلال و درعینحال برآمده از دل یک زن. شعر فروغ گرچه ویژگیهای بسیار دیگری هم دارد که شاید در نگاه منتقدین بیشتر به چشم بیاید اما برای مخاطب عام و یا یک علاقهمند به شعر و ادبیات این سه ویژگی هستند که خودنمایی میکنند. فروغ بهسادگی مفاهیم مدنظر خود را در شعرهایش مطرح میکند. کلمات تمام و کمال در اختیار او هستند و از همنشینی آنها چنان محصولی آفریده میشود که پیش خود حیران میمانی؛ ساده اما گویا و وسیع. به نظرم این ویژگی از توانایی و یا استعداد او نشات میگیرد.
از ویژگیهای شعر فروغ حضور متفاوت زن در آنهاست. زن در شعر فروغ از عشق سخن میگوید؛ از چیزی که صحبت در موردش، آن هم در سطح جامعه، برای زن متصور نبوده است. زن شعر فروغ فرخزاد جسور است و گویی این جسارت را از خود شاعر وام گرفته است. نگاه فروغ به موضوعهای مختلف نگاهی ملموس و قابلدرک است. او از چیزهایی سخن میگوید که دور از دسترس نیستند و خواننده تجربه آن را داشته و یا تجربه آن در تصور او میگنجد. فروغ در شعر خود چنان ظاهر میشود تو گویی در پی هویت شخصی خود است. او در میان کلمات در پی خود میگردد.
حواشی و اتفاقهای مختلف زندگی شخصی فروغ فرخزاد هرکدام سبب شده بودند تا توجه افراد به سمت او جلب شود. آشنایی با پرویز شاپور که نسبتی خانوادگی هم با او داشت به ازدواج انجامید. این ازدواج که در ابتدا مخالفتهای خانواده را نیز به همراه داشت و ثمره آن یک پسر بود، در مدتزمان اندکی به پایان رسید. بعدها انتشار نامههایی که بین فروغ فرخزاد و پرویز شاپور ردوبدل شده بودند بار دیگر توجهها را به این شاعر معطوف کرد. محتویات نامهها گرچه متعلق به زمان گذشته بودند اما نشان از دغدغههایی فردی و اجتماعی داشتند و در مقایسه چندان هم از جریانهای امروزی به دور نبودند.
شعر فروغ فرخزاد ویژگیهایی دارد که سبب تمایز آن از آثار شاعران دیگر میشود. او از آثار شاعران پیش از خود، چندان تاثیر نپذیرفت و نخواست که دنبالهرو و مقلد باشد. اما با این حال به خوبی توانست جایگاه خود را در میان شاعران پیدا کند. او از روح و قریحه شاعری که در وجودش داشت بهره برد و در برابر مشاهدات در محیط اطراف خود، کسب تجربههای عاطفی و اجتماعی و حتی تجربههای شخصی نیز، حساسیت بالایی داشت.
مجموعه شعر دیوار، شامل سرودههای غنایی شاعر است. اما در عصیان، توجه او به اندیشههای فلسفی و همچنین عصیانگری جلب شده است. شاید همین امر، دلیلی باشد بر واکنشهای تندی که انتشار این دفتر شعری برای او به همراه داشت. اما دفتر چهارم، آن مجموعه شعری است که شخصیت اصیل و ممتاز و مستقل او را نمایان میکند. دکتر شفیعی کدکنی در کتاب با چراغ و آینه اینطور بیان کرده است: «در این کتاب (تولدی دیگر) با شاعری بزرگ روبهرو میشویم که بی هیچ گمان، تاریخ ادبیات ایران او را به عنوان بزرگترین شاعر زن در طول تاریخ هزارساله خویش خواهد پذیرفت و در قرن ما یکی از دو سه چهره برجسته شعر امروز خواهد بود».
برخی دیگر از ویژگیهای شعر فروغ را مرور میکنیم: صورت و معنی در شعر او مدرن است. او در هنرش زلال و خالص است و همان چیزی را بیان میکند که احساس میکند. به هرحال نباید فراموش کرد که اشعار او، ساده و روان هستند. از دلنشین بودن و تازگی و طراوت کم ندارند و خلاقیت و تخیل نیز در جای جای شعر او دیده میشود و مخاطبش را با وصفی دیگر و تصویری تازهتر مجذوب و غافلگیر میکند. ما در حین خواندن این شعرها درمییابیم که با فردی صاحبذوق طرف هستیم. شعر فروغ هم این توانایی را دارد که انسان را به عالمی دیگر ببرد.
توجه فروغ فرخزاد را به طرح مسائل اجتماعی و موضوعاتی که انسان آن روزگار را درگیر خود کرده است، در دفتر شعر تولدی دیگر، به وضوح میتوان دید. در این دفتر است که فروغ به شاعری بدل میشود «متعهد و متوجه به سرنوشت و آلام مردم». نکته قابل توجه دیگر در شعر فروغ، «استقلال دید و تجربه شخصی است و کوشش برای دستیابی به زبانی زنده و متناسب با آنچه که شاعر در ضمیر دارد.»
از فروغ فرخزاد ۵ اثر به نامهای «اسیر»، «دیوار»، «عصیان»، «تولدی دیگر» و «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» به جا مانده است که بسیاری دو اثر آخر او را پخته میدانند و آنها را میستایند و برای سه مورد نخست ارزشی در حد آن دو اثر دیگر قائل نیستند. به نظر میرسد آنها از تاثیر پختگی حاصل در مسیر زندگی و عبور از فراز و نشیبها غافلاند. فروغ دو اثر آخر همان فروغ اولیه است که روزگاری از سر گذرانیده و باورش فردیاش در ترازوی سنجش گذاشتهشده، محک خورده و صیقل داده شده است.
اتفاقهای شخصی زندگی او تاثیر خود را بر شعرش گذاشتند. او در میانهی این راه با ابراهیم گلستان نویسنده و فیلمساز آشنا شد و بسیاری دو اثر آخر او را تحت تاثیر این آشنایی میدانند و معتقدند این آشنایی تحولی در فروغ ایجاد کرده که ماحصل آن دو دفتر شعر آخر اوست. هرچند که این ادعا مخالفانی نیز دارد. آثار فروغ به زبانهای بسیاری ترجمهشده و در اختیار خوانندگانی در دیگر سرزمینها نیز قرارگرفته است.
فروغ فرخزاد سرانجام در حادثه رانندگی که برای او پیش آمد در سن جوانی درگذشت. پیکر او در آرامستان ظهیرالدوله در شمال تهران به خاک سپردهشده است.
با امیدی گرم و شادیبخش
با نگاهی مست و رویایی
دخترک افسانه میخواند
نیمه شب در کنج تنهایی:
بیگمان روزی ز راهی دور
میرسد شهزادهای مغرور
میخورد بر سنگفرش کوچههای شهر
ضربه سم ستور بادپیمایش
میدرخشد شعله خورشید
بر فراز تاج زیبایش
تار و پور جامهاش از زر
سینهاش پنهان به زیر رشتههایی از در و گوهر
میکشاند هر زمان همراه خود سوئی
باد…. پرهای کلاهش را
یا بر آن پیشانی روشن
حلقه موی سیاهش را
کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت میافتاد
بسراپای تو لب میسودم
کاش چون نای شبان میخواندم
بنوای دل دیوانه تو
خفته بر هودج مواج نسیم
میگذشتم ز در خانه تو
…
کاش چون یاد دلانگیز زنی
میخزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا میدیدم
خیره بر جلوه زیبائی خویش
کاش در بستر تنهائی تو
پیکرم شمع گنه میافروخت
ریشه زهد تو و حسرت من
زین گنهکاری شیرین میسوخت
کاش از شاخه سرسبز حیات
گل اندوه مرا میچیدی
کاش در شعر من ای مایه عمر
شعله راز مرا میدیدی
تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا
که هر لحظهات میکشاند بسوئی
نسیم هزار آرزوی فریبا
تو موجی
تو مومجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افقهای فردا
نگاه مه آلوده دیدگانت
تو دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
ت دائم بخود در ستیزی
تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود میگریزی
تو آن بر آشفته نیلگونی
چه میشد خدایا…
چه میشد اگر ساحلی دور بودم؟
شبی با دو بازوی بگشوده خود
ترا میربودم … ترا میربودم
کاروان چو گیسوان پریشان دختری
بر شانههای لخت زمین تاب میخورد
خورشید رفته است و نفسهای داغ شب
بر سینههای پر تپش آب میخورد
دور از نگاه خیرۀ من ساحل جنوب
افتاده مست عشق در آغوش نورماه
شب با هزار چشم درخشان و پر ز خون
سر میکشد به بستر عشاق بیگناه
نیزار خفته خامش و یک مرغ ناشناس
هر دم ز عمق تیرۀ آن ضجه میکشد
مهتاب میدود که بیند دراین میان
مرغک میان پنجۀ وحشت چه میکشد
بر آبهای ساحل شط سایههای نخل
می لرزد از نسیم هوسباز نیمه شب
آوای گنگ همهمه قورباغه ها
پیچیده در سکوت پر از راز نیمه شب
در جذبهای که حاصل زیبایی شب است
رؤیای دور دست تو نزدیک میشود
بوی تو موج میزند آنجا، بروی آب
چشم تو میدرخشد و تاریک میشود
بیچاره دل که با همه امید و اشتیاق
بشکست و شد به دست تو زندان عشق من
در شط خویش رفتی و رفتی از این دیار
ای شاخۀ شکسته ز طوفان عشق من
شعر اندوه
در منی و اینهمه زمن جدا
با منی و دیدهات بسوی غیر
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوی غیر
غرق غم دلم به سینه میتپد
با تو بیقرار و بی تو بیقرار
وای از آن دمی که بی خبر ز من
بر کشی تو رخت خویش از این دیار
سایۀ توام به هر کجا روی
سر نهادهام به زیر پای تو
چون تو در جهان نجستهام هنوز
تا که برگزینمش بجای تو
شادی و غم منی به حیرتم
خواهم از تو… در تو آورم پناه
موج وحشیم که بی خبر ز خویش
گشتهام اسیر جذبههای ماه
گفتی از تو بگسلم… دریغ و درد
رشته وفا مگر گسستنی است؟
بگسلم زخویش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستنی است؟
دیدمت شبی بخواب و سرخوشم
وه… مگر بخوابها ببینمت
غنچه نیستی که مست اشتیاق
خیزم و ز شاخهها بچینمت
شعله میکشد به ظلمت شبم
آتش کبود به دیدگان تو
ره مبند… بلکه ره برم بشوق
در سراچۀ غم نهان تو
شعر نغمه درد – از اشعار فروغ فرخزاد
دانم اکنون از آن خانه دور
شادی زندگی پر گرفته
دانم اکنون که طفلی به زاری
ماتم از هجر مادر گرفته
هر زمان میدود در خیالم
نقشی از بستری خالی و سرد
نقش دستی که کاویده نومید
پیکری را در آن با غم و درد
بینم آنجا کنار بخاری
سایۀ قامتی سست و لرزان
سایۀ بازوانی که گوئی
زندگی را رها کرده آسان
دورتر کودکی خفته غمگین
در بر دایۀ خسته و پیر
بر سر نقش گلهای قالی
سرنگون گشته فنجانی از شیر
پنجره باز و در سایۀ آن
رنگ گلها به زردی کشیده
پرده افتاده برشانۀ در
آب گلدان به آخر رسیده
گربه با دیدهای سرد و بی نور
نرم و سنگین قدم میگذارد
شمع در آخرین شعلۀ خویش
ره بسوی عدم میسپارد
دانم اکنون کز آن خانۀ دور
شادی زندگی پر گرفته
دانم اکنون که طفلی به زاری
ماتم از هجر مادر گرفته
لیک من خسته جان و پریشان
می سپارم ره آرزو را
یارمن شعر و دلدار من شعر
می روم تا بدست آرم او را
شعر خانه متروک
دیدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفتهها را
با زبان نگه گفته بودند
از من و هر چه در من نهان بود
می رمیدی
می رهیدی
یادم آمد که روزی در این راه
ناشکیبا مرا در پی خویش
می کشیدی
می کشیدی
آخرین بار
آخرین بار
آخرین لحظه تلخ دیدار
سربسر پوچ دیدم جهان را
باد نالید و من گوش کردم
خش خش برگهای خزان را
باز خواندی
باز راندی
باز بر تخت عاجم نشاندی
باز در کام موجم کشاندی
گرچه در پرنیان غمی شوم
سالها در دلم زیستی تو
آه هرگز ندانستم از عشق
چیستی تو
کیستی تو
شعر پوچ
دیوار
نویسنده: فروغ فرخزاد
طاقچه
از جمله آثار فروغ مجموعه شعر «دیوار» است. این مجموعه شامل ۲۵ قطعه شعر از فروغ فرخزاد است. این کتاب که دومین اثر فروغ است در طاقچه بهصورت رایگان در اختیار خوانندگان قرار گرفته است.
مجموعه اشعار فروغ فرخزاد
نویسنده: نرگس علی مردانی
نشر وزرا
کتاب «مجموعه اشعار فروغ فرخزاد» را نرگس علیمردانی گردآوری کرده است. در این کتاب علاوه بر اشعار، مطالبی نیز پیرامون زندگی فروغ خواهیم خواند. نویسنده در مقدمه این کتاب به درخشش فروغ در دو کتاب آخر خود اشاره کرده است.
درباره فروغ کتابهایی چاپ و منتشر شده است که در ادامه به چند نمونه اشاره میکنیم. در این کتابها گاه علاوه بر بررسی اشعار و بیان ویژگیهای فنی شعر او، گهگاه به زندگی شخصیاش نیز پرداخته شده است.
شناختنامه فروغ فرخزاد
نویسنده: شهناز مرادی کوچی
نشر قطره
از جمله کتابهایی که به این شاعر پرداخته میتوان به «شناختنامه فروغ فرخزاد» اشاره کرد. این کتاب نوشته شهناز مرادی کوچی است. او که یک پژوهشگر است در مقدمه این کتاب نوشته که در ابتدا قصد انتشار دستیافتههای خود را نداشته است اما بهتدریج نظر او تغییر کرد. این کتاب دربردارنده بخش کوچکی از یافتههای اوست که با نگاهی ریزبین سرند شده است.
اضطراب در اشعار فروغ فرخزاد و غادة السمان (نقد تطبیقی)
نویسنده: پروین پناهی
روشنگران و مطالعات زنان
کتاب «اضطراب در اشعار فروغ فرخزاد و غاده السمان» همانطور که از نامش پیداست به دنبال رد اضطراب در اشعار این دو نفر میپردازد. نویسنده و پژوهشگر این کتاب، پروین پناهی است. او معتقد است مسئلهای که این دو شاعر را به هم نزدیک میکند جنسیت آنهاست و در شعر هر دو رگههایی از دغدغهها و اضطرابهایی وجود دارد که ناشی از (جنس دوم) محسوب شدن آنهاست. آنچه که اضطراب مشترک زنان جهان است.
علاوه بر این، در آثار فروغ و غاده، اضطرابهای دیگری همچون اضطراب تنهایی، اضطراب جنگ، اضطراب غربت و دوری از وطن و اضطراب مرگ نیز مشترک هستند که البته اضطراب جنگ در اشعار غاده السمان به خاطر جنگهای جهان عرب، بیش از فروغ فرخزاد است.
حرف درد: بررسی و تحلیل «درد و رنج» در مجموعه اشعار «فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی»
نویسنده: محمدرضا کهندانی
انتشارات فرهنگ صبا
کتاب دیگری که به بررسی اشعار فروغ میپردازد «حرف درد»، اثری از محمدرضا کهندانی است که مفهوم درد و رنج را در مجموعه اشعار فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی بررسی و تحلیل میکند.
معنای فروغ
نویسنده: مریم سبزی پیلهور
نشر تیرگان
کتاب معنای فروغ به معنای ده شعر این شاعر معاصر میپردازد و سعی دارد با نشانه – معناشناسی عاطفی ما را با اشعار او بهتر و بیشتر آشنا کند. این کتاب همچنین به ما کمک میکند درک بهتری از شعر مدرن داشته باشیم.
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه