
دانلود و خرید کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم
برای خرید و دانلود کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم نوشته لئا ویازمسکی و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم
کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم، اثر لئا ویازمسکی، داستانی شنیدنی است که دربارهی عشق پرشور و حرارتی است که بین دختر جوانی به نام کلارا و یک پیرمرد شکل میگیرد. این اثر در سال ۲۰۱۷ موفق به دریافت جایزه منتخب خوانندگان فرانسه شد.
نسخه صوتی کتاب دوشنبههایی که تو را میدیدم را با ترجمه صدف محسنی و صدای جمعی از گویندگان توانای کشور بشنوید.
دربارهی کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم
داستان صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم، دربارهی زندگی، عشق و احساسات کلارا است. کلارای جوان، بیست و هفت سال دارد و پیشخدمت یک رستوران است. او دختری تنها و خوش قلب است. اما به دلیل مشکلاتی که در کودکی داشته، خلائی عاطفی دارد. مادر کلارا زمانی که او هنوز خیلی جوان بود دچار آشفتگی روانی شد و بستری شد. این واقعه کلارا و پدرش را مجبور کرد تا خودشان از پس زندگی برآیند. اما تاثیرات عمیقی هم بر زندگی کلارا گذاشت. کلار دچار هراس و کابوسی دائمی شده بود و همیشه آرزو میکرد تا مادربزرگ و پدربزرگی داشته باشد که از دیدن و داشتن آنها هم محروم بود.
زندگی کلارا با آمدن یک مشتری پیر به رستوران به کلی عوض میشود. پیرمرد تقریبا هشتادسالهای که هر دوشنبه به رستوران میآید و همیشه یک غذای مخصوص سفارش میدهد، چنان مهر و محبتی در دل کلارا برانگیخته که دلش میخواهد به او نزدیک شود و عشق خودش را به نوعی به پیرمرد ابراز کند. کلارا برای مدتها با این افکار درگیر است و میخواهد جراتی برای ابراز علاقه پیدا کند. زمانی که بالاخره تمام توانش را جمع میکند، دیداری ترتیب میدهد که زندگیاش را از این رو به آن رو میکند.
کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم داستانی جذاب و شنیدنی برای تمام دوستداران داستانهای خارجی عاشقانه است.
بخشی از کتاب صوتی دوشنبههایی که تو را میدیدم
مثل تمام دوشنبهها منتظرش هستم. مثل تمام دوشنبهها درست سرِ ساعت دوازده و نیم، درِ رستوران را باز میکند تا داخل شود و سرِ جای همیشگیاش بنشیند. احتیاجی به رزرو کردن ندارد، چون میزش همیشه آماده است. از قبل انتخابش را میدانم، اما با این همه، حدس میزنم که حتی برای شگفتزده کردنِ خودش هم به من نگاهی بیندازد.
در سالنی که هنوز خالی و ساکت است، مینشیند. بیشک او هم مثل من لحظات آرامِ پیش از سر رسیدنِ پرسروصدای مشتریهای دیگر را دوست دارد. سرش را کمی روی شانهاش خم کرده و در همان حال به نقطهی دور و مبهمی خیره مانده است. همینطور که آخرین میزها را میچینم، نگاهش میکنم. یعنی این مرد به چه چیزی فکر میکند؟ به غذایش که مثل همیشه خوراکِ گوشت و هویج پخته با تره فرنگی و سس سرکه است؟
به سختی میشود سن بعضی از افراد را حدس زد. آنها به عکسهایی میمانند که زمانی ثبت شده و نمیتوان به تاریخشان پی برد. فقط گاهی چشمهایشان آنها را لو میدهند. کافی است نگاهشان کنی تا بفهمی سالهاست جوانی را پشت سر گذاشتهاند. هیچ وقت نتوانستهام سن دقیقی برای مشتری میزِ شمارهی دهِ رستوران در نظر بگیرم. هیچوقت هم نتوانستهام نگاهش را از پشت شیشهی بخار گرفتهی عینکاش ببینم.
دیگران دریافت کردهاند
با صدای رضا عمرانی
مشاهده همهسایر کتابهای انتشارات ماه آوا
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۰۳ ساعت و ۵۸ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۲۲۲٫۰ مگابایت |
نظرات کاربران
جای زخم جنگ هیچ وقت خوب نمیشه مخصوصا برای یک سرباز عاشق.حتی اگه دهه ها و سالهای بسیار زیادی از اون گذشته باشه.داستانی کوتاه و زیبا در مورد جنگ و عشق و زندگی ....که شنیدنش رو نه یکبار که حداقل
کتاب خوبیه. ارزش خوانده شدن و یا شنیده شدن رو داره اما به نظرم متن معرفی کتاب، اجحاف در حق این کتابه. داستان عشق پرشور دختری جوان به یک پیره مرد! آدم رو به یاد تیترهای مجله های زرد می
بنظرم اصلا جالب نبود
روایت عشق پیرمردی به یک دختر جوان؟ 😐 خیر!!!
معمولی بود ...
هنوز کتاب مطالعه نکردم چطور نظر دهم