دانلود کتاب صوتی ببینم نبض‌تان می زند؟! با صدای بابک مینایی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب صوتی ببینم نبض‌تان می زند؟! اثر امین فقیری

دانلود و خرید کتاب صوتی ببینم نبض‌تان می زند؟!

معرفی کتاب صوتی ببینم نبض‌تان می زند؟!

ببینم نبض‌تان می‌زند؟! مجموعه داستانی نوشته‌ی امین فقیری است.

این کتاب را نشر چشمه منتشر کرده و نشر آوانامه نسخه‌ی صوتی آن را در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.

درباره‌ی کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟!

کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟! مجموعه داستان‌های کوتاه امین فقیری است. اسم کتاب از اسم داستان اول این مجموعه یعنی ببینم نبض‌تان می‌زند؟! انتخاب شده است. امین فقیری نویسنده این مجموعه با قلم توانمند خودش و با لحن تاثیرگذارش از فراز و نشیب‌ها و سختی‌های زندگی انسان‌ها و زندگی شهری سخن گفته است. کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟! در سال ۱۳۹۰ در ایران منتشر شد.

کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟! برای تمام دوست‌داران داستان‌های کوتاه ایرانی جذاب و خواندنی است.

درباره‌ی امین فقیری

امین فقیری (۳۰ آذر ۱۳۲۲ هـ.ش شیراز) پژوهشگر، نمایش‌نامه‌نویس و نویسنده ایرانی است. او در لباس سپاه دانش به روستا سفر کرد و آن‌جا با دیدن زندگی تلخ روستائیان و کمبود امکانات و آب و نبود بهداشت و ...دست به نوشتن کتاب دهکده‌ی پرملال زد. این کتاب تا پیش از انقلاب پنج مرتبه چاپ شد و بعد از آن ممنوع الچاپ گشت. نشر چشمه در سال ۱۳۸۲ موفق شد تا چاپ ششم این کتاب را روانه‌ی بازار کند. داستانهای این مجموعه به بیش از ده زبان از جمله انگلیسی، آلمانی، روسی، اردو، ایتالیایی، فرانسوی، ژاپنی و... ترجمه چاپ شده‌اند.

امین فقیری در سال ۱۳۷۶ به همراه محمود دولت‌آبادی لوح زرین بهترین داستان نویس بیست سال داستان نویسی در ایران را  از آن خود کرد. 

جملاتی از کتاب ببینم نبض‌تان می‌زند؟!

داشتم فراموش می‌کردم و باز می‌گشتم به حال و روز خودم.

دچار روزمرگی‌ها می‌شدم. مساپلی که اصلا مورد علاقه‌ام نبودُ بر ذهنم هوار میشد. معامله‌ی آپارتمان برای خواهرم. سفر مادرم که آرزویش را داشت و هیچ کدام از خواهر برادرها سر زیر بارش نمی‌بردند. پیری مادر طوری بود که هر آن ممکن بود علیل و ذلیل توی رختخواب بیفتد. مفهوم پوکی استخوان برای او که یک عمر سرپا مثل شیر بالای سرمان ایستاده بود، چیز عجیبی بود.

مادر که ناگهان از میان ما رفت من بیشتر از همه به واقعیت تنهایی پی بردم...

فهرست:

  • ببینم نبض‌تان می‌زند؟!
  • تا هم اکنون که این داستان را برای‌تان می‌خوانم
  • سیمی
  • چونان شعری تلخ
  • راهنما
  • درست ساعت هشت شب
  • عزیزدلم
  • او
  • مانده‌ام که به محمود چه بگویم
  • چهاربانوی محترم


نظرات کاربران

naghmeh mashhadi
۱۴۰۱/۰۸/۰۲

واقعا بی سر و ته بود. کاش این همه انرژی برای صوتی کردن یه کتاب پر محتوا گذاشته میشد.

زمان

۳ ساعت و ۵۲ دقیقه

حجم

۲۱۴٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۳ ساعت و ۵۲ دقیقه

حجم

۲۱۴٫۲ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۳۰%
تومان