دانلود و خرید کتاب صوتی خرزهره

کتاب صوتی خرزهره نوشتهٔ ژان تولی و ترجمهٔ سوگل فراهانی است. سینا رازانی گویندگی این کتاب رمان جنایی صوتی را انجام داده و رادیو گوشه آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی خرزهره

کتاب صوتی خرزهره رمانی فرانسوی نوشتهٔ ژان تولی است. در اعماق تاریک‌ترین گوشه‌های تاریخ فرانسه، داستانی هولناک و مرموز نهفته است که ژان تولی آن را در کتاب صوتی خرزهره به تصویر کشیده است. «الن ژگادو»، دخترکی با چشمانی بی‌روح و موهایی طلایی که در فرانسه پرورش یافته بود، سرنوشتی شوم را رقم زد. در دهکده‌ای که خرافات بر واقعیت سایه افکنده بود، الن از کودکی با افسانه‌های مرگبار و خون‌آشام‌ها آشنا شد. «آنکو»، فرشته‌ٔ مرگ، با داسی در دست و شنلی تیره، الهام‌بخش اصلی این دخترک برای تبدیل شدن به یک قاتل زنجیره‌ای شد. او به چه کارهایی دست خواهد زد؟ این رمان جنایی صوتی را بشنوید تا بدانید. در سال ۲۰۱۶، فیلم «The Poisoning Angel» بر اساس این کتاب ساخته شد که با بازی ستارگانی چون «دبورا فرانسوا» و «بنیامین بیولای»، مورد توجه بسیاری قرار گرفت. این فیلم، تصویری سینمایی از داستان هولناک الن ژگادو را به نمایش گذاشت و یک بار دیگر توجه‌ها را به این زنِ قاتل جلب کرد.

شنیدن کتاب صوتی خرزهره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و علاقه‌مندان به رمان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژان تولی

ژان تولی (Jean Teulé) در تاریخ ۲۶ فوریهٔ سال ۱۹۵۳ به دنیا آمد. او کاریکاتوریست، فیلم‌نامه‌نویس و رمان‌نویسی فرانسوی است که افزون بر فعالیت در تصویرسازی و ساخت فیلم، چندین کتاب موفق و پرفروش هم نوشته و از جوایز ادبی نیز سهمی داشته است. تولی در زمینهٔ زندگی‌نامه‌نویسی هم فعالیت دارد. «مغازهٔ خودکشی» نخستین رمان از این نویسندهٔ فرانسوی بود که در ایران به فارسی برگردانده شد. این رمان را یک فانتزی سیاه می‌دانند که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۷ چاپ و منتشر شد. این رمان، هجوی دربارهٔ مرگ و امید است که در یک دکانِ فروشِ ابزار و ادواتِ خودکشی می‌گذرد. از این قصه برای تولید فیلمی سینمایی به همین نام در سال ۲۰۱۲ برداشت و اقتباس شده است. رمان «آدم‌خواران» نیز از این نویسنده در ایران چاپ و منتشر شده است.

بخشی از کتاب صوتی خرزهره

«خدمتکاری دست‌به‌کمر، از خرزهره که آرنج‌هایش را روی میز آشپزخانه‌ای دیگر گذاشته می‌پرسد: «خب پیشش که بودی درجا دکتر خبر نکرد؟»

- چرا خاله ماریژن. اما وقتی دکتر رسید کنار تختی که مادرخونده مثل دیوونه‌ها تو اون تکون‌تکون می‌خورد، فقط تو یه جعبه‌ای خاکستر ریخت. بالاسرش یه صلیبی کشید و گفت: «به نام پدر.» بعد، «با دادن صدقه به حضرت ویدبوت مریض بهبود می‌یابد.» من آخرین دستمالی که با اون دهنش رو پاک کرد یادگاری نگه داشتم.

نان سیاهی روی میز کنار چاقوی داسی شکل خودنمایی می‌کند. خرزهره تیغه‌اش را با انگشت نوازش می‌کند و دومین خاله‌اش می‌گوید: «طفلک کوچولو. خواهر عزیزم. اول مادرت، بعدم مادرخونده‌ت.» »