دانلود و خرید کتاب صوتی عشق و سکوت
معرفی کتاب صوتی عشق و سکوت
کتاب صوتی عشق و سکوت نوشتهٔ مریم شکری است. گویندگی این کتاب صوتی را اعظم حبیبی انجام داده و انتشارات دیجیتال آوای موج کتاب (نشر صوتی) آن را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک رمان معاصر و ایرانی.
درباره کتاب صوتی عشق و سکوت
کتاب صوتی عشق و سکوت که یک رمان معاصر و ایرانی را در بر گرفته، داستان زندگی زنی است که بر اثر اتفاقاتی که در زندگی خانوادگیاش رخ میدهد، نگرشش به دنیای مادی دچار تغییر شده و تحولاتی درونی در او رخ میدهد. همین تغییر و تحولات داستان کتاب را شکل میدهد. رمان صوتی «عشق و سکوت» اولین کتاب منتشرشده از مریم شکری است. این نویسنده علاوهبر روایت داستان یادشده، به کندوکاو مسائل روانشناختی پیرامون موضوع داستان پرداخته و دنیای معنوی و تحولات درونی انسان را تشریح کرده است. «ارکیده«، پسرش «سام»، شوهرش «شاهین»، مادرش «پری» و تازهواردی ناشناس از شخصیتهای اصلی این رمان هستند. نویسنده با کمک شخصیتهای اصلی این رمان، بهویژه ارکیده، نگاه شاعرانه و معناگرایانهٔ خود به زندگی را برای مخاطبانش به نمایش گذاشته است.
شنیدن کتاب صوتی عشق و سکوت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی عشق و سکوت
«آن شبها، شاهین بیشتر اوقات خسته به خانه میآمد و کجخلق به نظر میرسید. آتش حسادت و سوءظن در او پررنگتر شده بود. دیگر از شوخطبعیهای گذشته خبری نبود. زیرچشمی افراد خانواده را میپایید. ارکیده، نقطهی عطف تمام توجهات شده بود و دلیل تمام بداخلاقیهای شاهین. شاهین به انتظار فرصتی مناسب بود تا بتواند به گوشی ارکیده و دفترهایش دست پیدا کند. هرچه به انتظار این فرصت بود، کمتر موفق میشد.
سام کوچولو، اگرچه گاهی در ملاقاتهای ارکیده و دوستش حضور داشت، اما علیرغم سن پایین و تجربهی اندکش، هیچزمان حرفی از تفریحات چهارنفره نمیزد. حتی اگر بنابر عادات کودکانه که از اتفاقات مهد و دوستانش میگوید نیز چیزی میگفت، کسی متوجه دوستان جدیدشان نمیشد.
شاهین حتی به سرش زده بود برای مدتی ارکیده را تعقیب کند و از کارها و رفتوآمدها و خندههای بیدلیلش سر در بیاورد. گاهی بر تمام شکهای خود نسبت به ارکیده، خط بطلان میکشید و آنچه میدید را پای تخیلات و بدبینیهای خود میگذاشت. از طرفی، ارکیده دیگر همانند گذشته نبود. بیسبب خوشحالی میکرد و میخندید. اوقاتی با خودش خلوت میکرد. لباسهایش دیگر بوی تجملات نمیدادند و برای بیرون رفتن و ملاقات با شخصی ناشناس، هیجانزده میشد و مدتهای طولانی با تلفن مشغول بود و کاملاً زیرورو شده بود. از همه مهمتر، شاهین را نمیدید. گویا اصلاً شاهینی وجود ندارد.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
ندارد