دانلود و خرید کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟
معرفی کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟
کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟ نوشتهٔ نیکول لپرا و ترجمهٔ عباس عبداللهی و با صدای مهدی فضلی است و پندار تابان آن را منتشر کرده است. چرا کوچکترین آسیبهای روانی بزرگترین پیامدها را دارند؟
درباره کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟
این کتاب میتواند شما را از سقوط بیصدا در روزمرگی برهاند و شما را راهنمایی خواهد کرد تا روابط بادوامتر و هستی باکیفیتتری را در این چند دههٔ زودگذر باقیمانده از عمر تجربه کنید. ما همیشه نمیتوانیم اتفاقات دنیا و چگونگی برخورد دیگران با خودمان را کنترل کنیم اما نیکول لپرا راهی نشانمان میدهد تا با اقدام مستمر در مسیر خودالتیام بخشی به آرامش درونی و صلح با خویشتن دست پیدا کنیم و گرفتاریهای روحی و روانی به ارث برده از گذشته و نیاکانمان را به نسل بعد منتقل نکنیم. البته این کتاب بینظیر یا هر شاهکار دیگری تنها در صورتی میتواند به شما کمک کند تا از درخت زندگی خود میوهٔ آرامش برداشت کنید که خودتان بخواهید و انتخاب کنید از عادتها و افکار طوطیوار تاریخ گذشته و ناکارآمد دست بکشید و با کسب آگاهی، معجزهٔ بودن را درک کنید. نیکول لپرا در این کتاب با آغوش باز پذیرای شما در مسیر تغییر و ادراک خویشتن حقیقی است.
کتاب چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟ به ۲ مفهوم اصلی اشاره کرده است. نخست روش «روانشناسی کلنگر» که ابداع نیکول لپرا است و مطابق با آن، همانطور که افراد کلیاتی بیولوژیکی، روانشناختی و فرهنگی - اجتماعی هستند و نمیتوان آنها را جدا از هر یک از این جنبهها بررسی کرد، تمامی پدیدههای روانشناسی نیز باید بهصورت جامع بررسی شوند. پای مفهوم دوم اینجا به بحث باز میشود: خوددرمانی. نویسنده به خودتوانمندسازی و تأثیر انتخابهای شخصی بر سلامت جسمی و روحی و معنوی باور دارد و معتقد است ما تمام ابزارهای لازم برای بهبودی، بهخصوص از زخمهای عاطفی دوران کودکی را داراییم.
شنیدن کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران کتابهای توسعهٔ فردی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی چگونه حال خودمان را بهتر کنیم؟
«گفته شده است زندگی هرکدام از ما مجموعهای از روایتها و داستانهای شخصی خودمان است. این روایتها غالباً براساس تجربیات واقعی ما ساخته شدهاند مثلاً، ممکن است ما این باور را دربارهٔ خودمان داشته باشیم که چون از دوران جوانی عدهای دوست داشتهاند با ما رابطهٔ دوستانه برقرار کنند پس محبوب و خواستنی هستیم. گاهی این داستانها که اغلب در دوران کودکی ایجاد شدهاند، هرگز بهروز نمیشوند و نشاندهندهٔ واقعیت امروز ما نیستند. بعضی از ما مثل خود من ممکن است در کودکی خجالتی بوده باشیم و حالا در بزرگسالی با وجود اینکه مثل گذشته خجالتی نیستیم همچنان خودمان را «شخصی خجالتی» تلقی کنیم.
اغلب ما روایتهای زندگیمان را بهگونهای برای خودمان نقل میکنیم که از ما محافظت کنند. در کودکی، ما از نظر ذهنی یا عاطفی قادر به درک این موضوع نیستیم که والدین ما غیر از وجهی که ما از آنها میشناسیم وجه دیگری نیز دارند که کل زندگی آنها را تشکیل میدهد. ادراک ما در کودکی از نظر شناختی و عاطفی محدود به رشد سنی ماست. با توجه به این محدودیتها، وقتی والدی دست بهسمت ما بلند میکند و کتکمان میزند، ممکن است متوجه نشویم که پدر یا مادرمان که ما برای ادامهدادن به زندگی به او وابسته هستیم در مدیریت و کنترل خشم خود مشکل دارد، و بهجایش باور میکنیم که ما بدیم. گاهی اوقات هم ممکن است واقعیت آنقدر دردناک باشد که نتوانیم درکش کنیم یا به آن بپردازیم، بنابراین روایت جایگزینی میسازیم که ما را از تیرگی و رنج واقعیت دور کند. کودکی که احساس میکند از او غفلت شده است ممکن است بدون اینکه بخواهد، کنکاشی در واقعیت تلخ داشته باشد، بهانهای برای غیبت والدینش بتراشد و براساسآن روایت متفاوتی از واقعیت را باور کند و مثلاً، خودش را قانع کند که والدینش شغل مهمی دارند و برای همین وقت نمیکنند کنار او حضور داشته باشند.
من هم مثل بقیه روایتهای زیادی را به همین شکل ساختم که باورهای اصلی نامیده میشوند: من فرزند مسیحم، بیاحساسم و مضطربم. باورهای اصلی ما از روایتهای متعددی تشکیل میشود، روایتهایی دربارهٔ خودمان، روابطمان، گذشته، آینده و موضوعات بیشمار دیگری که براساس تجربههای زیستهٔ خود میسازیم. یکی از عمیقترین روایتهای من، روایتی است که سالها بدون اینکه از آن مطلع باشم در زندگیام نمود داشته است تا زمانیکه گامی بهسوی آگاهی و نظارت بر دنیای درونی خودم برداشتم و این مسئله برایم روشن شد. روایت از این قرار است: من نادیده گرفته میشوم.
این موضوع تقریباً در همهٔ روابط عاشقانهٔ من نقش داشته است که باعث میشود من کنار زده شوم، تو خودم بروم و در روابط دوستانه و زندگی حرفهای به خودم بسنده کنم. این روش از نظر آسیبشناختی بهنجار نیست. این روایت حتی وقتی کسی تو صف نوبت من را ضایع میکند سروکلهاش پیدا میشود. آن موقع است که روایت در ذهنم به من میگوید: تو مهم نیستی. چرا؟ آن لحظه من واقعاً باور دارم که آن فرد کاملاً ناشناس هم مثل مادرم من را در نظر نگرفت. انگار من شبحی هستم که دیگران میتوانند از آن عبور کنند.»
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۰
حجم
۰
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
سلام، این کتاب به من کمکی نکرد که حالم بهتر بشه. نویسنده خیلی در کتاب به زخم های دوران کودکی اشاره کرد و اینکه ریشه خیلی از ناراحتی های ماست. خب این رو تقریبا همه میدونن دیگه . کاش سمت
عالیع حیف ک اونقدری پول ندارم بخرم وگوش بدم امامن میدونم سرچشمه دردمن بافقرمطلق اجین شده
این پادکست صوتی عالی بود
کتاب نجات از هزار تو از همین نویسنده بسیار کتاب خوب و کمک کننده ای برای من بود اما با اینکه نمونه این کتاب رو فقط شنیدم مطالب همون کتاب داشت بازگو میشد امیدوارم اگه مشکلی هست رسیدگی بشه .
عالی