دانلود و خرید کتاب صوتی لیورا
معرفی کتاب صوتی لیورا
کتاب صوتی لیورا نوشتهٔ فریبا صدیقیم و گردآوریشده توسط آوای چیروک و با صدای شرگان انورزاده است و آوای چیروک آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی لیورا
لیورا اولین رمان فریبا صدیقیم است. او قبل از این رمان، دو مجموعهٔ شعر، ۱۵ داستان برای کودکان و نوجوانان و سه مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده است. صدیقیم رشد ادبی خود را با انتشار رمان لیورا بهخوبی طی میکند. لیورا رمانی است که خوانده میشود و به یاد میماند.
لیورا داستان زنی است که با وسواس در گذشتهاش زندانی شده و نمیداند چطور در زمان حال زندگی کند. لیورا داستانی عاشقانه است همراه با سوال عاشقانهای که تا آخر داستان بیجواب میماند و در نهایت به خواننده این امکان را میدهد که با نویسنده همراهی کند، تخیل کند و معنای عشق را به تناسب حال خود دریافت کند
شنیدن کتاب صوتی لیورا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مخاطبان این کتاب علاقهمندان به داستانها و رمانهای ایرانی هستند.
درباره فریبا صدیقیم
فریبا صدیقیم در سال ۱۳۳۸ خورشیدی (۱۹۵۹ میلادی ) دریک خانواده متدین یهودی در شهر کوچک نهاوند پا به عرصه وجود نهاد. او فرزند آخر خانواده همراه با خواهر و دو برادرش در محلهٔ سنتی کلیمیان رشد کرد. پدرش، مهدی صدیقیم، در بازار به شغل خرازی مشغول بود و مادرش، راحل نصیری، خانهدار بود و کوشا در تربیت فرزندانش.
فریبا تحصیلات ابتدایی (تا کلاس چهارم دبستان) را در مدرسه آلیانس گذراند. گرچه در نهاوند امکانات دسترسی به کتاب بسیار اندک بود؛ اما او علاقهٔ خود را به ادبیات از همان دوران، با گوش سپردن به قصهها و متلهایی که مادر میگفت نشان میداد. در سال ۱۳۴۸ خورشیدی به دلیل نیاز به ادامهٔ تحصیل برادرانش در دانشگاه، با خانواده به تهران مهاجرت کردند.
او به امکانات کتاب و کتابخوانی در پایتخت پی برد و با علاقه، کمبودهای گذشته را با عضویت در کتابخانهها و استفادهٔ ممتد از کتاب جبران کرد.
بخشی از کتاب صوتی لیورا
«من کلمات را دوست دارم. کلمات بودند که من را با تو آشنا کردند، من را به تو رساندند، من را روبهروی تو نشاندند. کلمات را که از من بگیرند نه با تو حرفی برای زدن دارم نه با خود، نه از تو شکایتی دارم نه از خود. کلمات همهچیز مناند، پس وقتی بیایم، کلماتم را همراه خود میآورم، زیاد هم میآورم. میچینمشان روی میز، میریزمشان در چای و قهوه، مثل آب به صورتت میزنمشان، مثل سرمه به چشمانت میکشمشان، مثل گردنبند به گردنت میاندازمشان، مثل بالش میگذارمشان زیر سرت، مثل پتو میکشمشان روی تنت. آن وقت جلوپلاسم را هم که بخواهم جمع کنم، اول کلماتم را جمع میکنم. میریزمشان در چمدانم، هر آنچه در چمدان جا نشود در جیب پنهان میکنم، هر آنچه باقی بماند میسپارم به باد. وقتی میروم، کلمات را هم میبرم. من با کلمات میآیم، با کلمات هم میروم.»
زمان
۱۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۳۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۲ ساعت و ۵۰ دقیقه
حجم
۱ گیگابایت, ۳۴٫۳ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب از نظر من بسیار زیباست. متن روان و مهارت نویسنده در پیوند زمانها در جریان داستان تحسین برانگیز است و داستان پردازی فوق العاده. البته که مانند هر اثری داستان گاهی دچار فراز یا نشیب می شود ولی در
کتابی عالی با صدایی دلنشین
ضعیف، کشدار، خسته کننده، و کم و بیش سرگردان. فقط از این لحاظ برای من جالب بود که درباره زندگی ایرانیان کلیمی چیز زیادی نمی دونستم. به جز این، تکه چسبانی چند داستان مناسب مجله های زرد، با نثری شبیه
به نظر من داستان کتاب زیبا بود و متن هم به روانی نوشته شده بود. ولی هنرمندی که کتاب را خوانده بود تلفظ بعضی کلمات و عبارات خیلی آشنا و روزمره را بلد نبود. با اینکه متن با لحن خوبی
داستان کاملا زنده است و خوانش روح را نوازش میکند از نویسنده و گوینده سپاسگذارم