دانلود و خرید کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن

کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن نوشتهٔ میشل رستن و ترجمهٔ بیتا ترابی است. مهیار ستاری گویندگی این رمان صوتی فرانسوی را انجام داده و نوین کتاب گویا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن

کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن حاوی روایتی از موضوع تجربهٔ زندگی پس از مرگ یکی از عزیزان است که همهٔ افراد دچار آن می‌شوند. این کتاب صوتی، زندگی پدر و مادری را روایت کرده است که یک‌باره پسر ۲۱سالهٔ خود را از دست می‌­دهند. داستان از زبان پسر (که حالا دیگر نیست) روایت شده است. تحمل این درد سخت است آن هم درست زمانی که همه چیز خوب و آرام بوده و آن‌­ها احساس خوشبختی می­‌کردند. پس از این اتفاق، هیچ ­چیز آن‌­ها را تسکین نمی‌­دهد؛ نه برگزاری مراسم تدفین باشکوه، نه مرور خاطرات شیرین، نه گذر زمان و نه حتی تسلی­ت‌هایی که دوستان و آشنایان برایشان دارند؛ تا اینکه یک اتفاق زندگی آن‌ها را متحول می‌کند.

نویسنده این کتاب، میشل رستن، وقتی یک‌باره پسرش را از دست داد، درگیر عمیق­‌ترین تکانه‌­های روحی شد. دیگر هیچ چیز او و همسرش را تسلی نداد؛ حتی نمایش­‌هایی که روی صحنه می‌­بردند. او دیگر نتوانست به زندگی بازگردد؛ تا اینکه حدوداً ۶ ماه پس از این اتفاق تلخ، شروع به نوشتن این رمان کرد. او در حین نوشتن این کتاب، خودش به این واقعیت ­رسید که با دردناک‌­ترین دردها هم می‌­شود زندگی کرد؛ بدون آنکه آدم ناله کند یا برای بدبختی‌­های دنیا ترحم بطلبد. منتها به‌قول خودِ میشل رستن، هر کس باید خودش راه آرام‌شدنش را پیدا کند.

شنیدن کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر فرانسه و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب صوتی با مرگ من زندگی کن

«شنبه بیست‌وپنجم اکتبر ۲۰۰۳، ساعت ۱۲:۱۷:۵۴، مبلغ ۱۳۱ یورو و ۷۰ سنت از حساب خارج می‌شود. بابا با حساب سرانگشتی به این اطلاعات ریز و دقیق پی می‌برد. مبلغ ۸۶۳ فرانک قدیم، ساعت ۱۲:۱۵ در رسید صندوقدار فروشگاه اینتررانشه ثبت می‌شود. من چهار ساعت بعد می‌میرم و بابا در سوپرمارکت مشغول خرید است. دیگر بابا از این به بعد از این خریدهای هفتگی که نمی‌شود هم بی‌خیالشان شد، بیش از پیش متنفر می‌شود. او تا مدت‌های طولانی این‌جور اماکن را تحقیر می‌کند. حالا دیگر از موسیقی احمقانه‌ای که در فروشگاه‌ها پخش می‌شود. از محصولات درجه‌ی دو، از جغرافیای فریبنده‌ی آنجا و از مردمی که همچون ارواح خمیده و گوژپشت، مدام از یک قفسه‌ی دوطرفه به‌سوی قفسه‌ی دوطرفه‌ی دیگر در حرکتند بدش می‌آید. بابا هر روز درگیر افکار پریشان است. امروز هم این افکار برقرارند. حالا این فکر بابا را رها نمی‌کند که می‌شد آن دقایق آخر را از دست نمی‌داد و به‌جای این که در فروشگاه خودش را مشغول خرید کند، پیش من که هنوز زنده بودم می‌ماند.»