دانلود و خرید کتاب صوتی مرا با خودت ببر
معرفی کتاب صوتی مرا با خودت ببر
کتاب صوتی مرا با خودت ببر نوشتهٔ مظفر سالاری است. علی ضمیری گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات به نشر آن را منتشر کرده است. این رمان صوتی قصهای از زمانه و زندگی امام جواد (ع) است.
درباره کتاب صوتی مرا با خودت ببر
کتاب صوتی مرا با خودت ببر رمانی پرحادثه است که در دوران امام جواد (ع) میگذرد. این رمان صوتی حاوی قصهای عاشقانه است و دربارهٔ ۳ شخصیت بزرگ مذهب شیعه در دورهٔ امام جواد (ع) سخن میگوید. این کتاب قصهٔ مرد جوانی به اسم «ابراهیم» است که عاشق دختری در دمشق شده است. ابراهیم با اعتبار پدر مرحومش کسبوکاری در شهر دمشق دارد. تمام فکر او درگیر دختری به نام «آمال» است و تمرکزش را به هم ریخته است؛ او حتی قصد دارد بهترین پیشنهاد کاری رفیق تجاری پدرش را رد کند. آمال در محلهای فقیرنشین زندگی میکند، پدر و مادرش را از دست داده و با عمویش که فردی رباخوار است زندگی میکند. او دستفروشی میکند و از این طریق خرج زندگی خود را تهیه میکند تا مجبور نباشد از عمویش پولی بگیرد.
رمان صوتی مرا با خودت ببر در عصر امام جواد (ع) رخ میدهد. گفته شده است که این کتاب صوتی، روایتی دقیق از وضعیت اجتماعی و اقتصادی آن زمان ارائه کرده است.
شنیدن کتاب صوتی مرا با خودت ببر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان با قصهٔ مذهبی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی مرا با خودت ببر
«از آن گاریهای یغور بود که برای حمل علوفه استفاده میشد. بین تیرهای چوبی نتراشیده و زمخت کف و دیوارهاش، فاصلههای درشتی بود. ابن خالد از دور و با همان نگاه اول این را فهمید. گاری با رسیدن به سه راه، سمت بازار را در پیش گرفته بود. روی شیارهای راه که از گلهای خشکیده بود، بالا و پایین میرفت، تکان میخورد و محور چر خهایش جیرجیر میکرد. معلوم نبود از کجا آمده بود و به کجا میرفت، اما مشخص بود که قرار است از بازار سرپوشیده و میدان میان آن بگذرد. ابن خالد از لحظهای که نگاهش به گاری افتاد، نتوانست چشم از آن بردارد. او مردی قدبلند و پنجاه ساله بود و در قوس میدان، دکان داشت. میدان بزرگ بود و به خلاف بازارهای کوچه مانند اطرافش، سقف نداشت. دستش را بالای چشمها گرفت تا بهتر ببیند. ساعتی به ظهر مانده بود و آفتاب تیز و داغ بود. گاری وارد سایۀ بازار شد. آن را قاطری دورنگ میکشید. از دور گمان کرد قاطر یک گوش ندارد. دقت که کرد، دید یک گوشش سیاه بود و دیگری سفید. افسارش در دست سربازی لاغر و دراز بود که لباس نظامی بر تنش زار میزد. بزرگش بود. میتوانست مثل ماری که پوست میاندازد، از یقۀ شوره زده و چرمی لباس بیرون بخزد. رمق راه رفتن نداشت. فهمید از راه دوری آمدهاند. سرباز تنومندی سوار بر اسبی کرند از عقب گاری میآمد و تازیانهای حلقه شده در دست داشت. از یکی از تیرهای دیوارۀ گاری، مشکی آب و لیوانی مسی آویخته بود. میان گاری قفسی بود. روی آن گلیمپارهای افتاده بود.
ابن خالد با توجه به اندازۀ قفس گمان کرد یوزپلنگی یا توله خرسی آوردهاند تا به یکی از قصرهای دارالخلافه ببرند و برای اشراف زادگان دست آموزش کنند. از روی چهارپایه برخاست. از سایهبان چوبی و کنگرهدار جلو دکانش فاصله گرفت و وارد آفتاب شد. بازاریهایی که کنارش نشسته بودند، با کنجکاوی رد نگاهش را گرفتند و در ازدحام بازار، چیزی دستگیرشان نشد. ابن خالد لحظهای سر چرخاند و به غلام سیاه و نوجوانش گفت: «یاقوت، مراقب دکان باش»»
زمان
۸ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۴۶۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۸ ساعت و ۲۲ دقیقه
حجم
۴۶۰٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
قابلیت انتقال
دارد
نظرات کاربران
هم داستان خوبه و هم گویندگی آقای ضمیری!🤩
بسیار زیبا امیدوارم معرفت ما نسبت به امامانمون بیشتر بشه مضامین خیلی خوبی در کتاب هست
عالی و مشابه سایر کتاب های قبلیشون
کتاب فوق العاده ای بود بسیار زیبا و تامل برانگیز.ممنونم
ترکیب گویندگی خوب با روایتی جذاب از امام و پیروان و معجزات آن حضرت، ارزش خرید و یکبار گوش دادن رو داره.
کتاب و سیر آن خیلی عالی بود، آشنایی بیشتر با امام جواد و دوران ایشان خیلی زیبا ترسیم شده بود ولی اینکه صدای زنان با صوت مردانه صداگذاری شده بود، جالب نبود
عاااااااااااااااااااالی بود من خیلی دوست داشتم
گویندگی خوبی داشت و محتوای کتاب نیز از نظر داستانی جذاب بود.
گووووووود
خیلی داستان خوبی هست به نظر من بخرید ضرر نمیکنید