
دانلود و خرید کتاب صوتی سمفونی فراموشی
برای خرید و دانلود کتاب صوتی سمفونی فراموشی نوشته نگار مجیری و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی سمفونی فراموشی
کتاب صوتی سمفونی فراموشی حاصل نگارش و گویندگیِ نگار مجیری است. نشر گنجور این کتاب را منتشر کرده است. این اثر صوتی شما را با یک بیماری عجیب آشنا میکند.
درباره کتاب صوتی سمفونی فراموشی
کتاب صوتی سمفونی فراموشی دومین اثر نگار مجیری است که در نشر گنجور منتشر شده است. در این کتاب، از زبان خود نویسنده، داستانی دربارهٔ گروه موسیقی موفقی از ۵ دختر نوجوان را میشنویم که اتفاق ناخوشایندی برای سرگروهشان میافتد. «آناهیتا نوری» دختری ۱۵ساله است که با دیگر دخترهای ۱۵ساله تفاوتهایی دارد. او شاگرد برتر دبیرستان، دانشآموزی پژوهشگر، سرگروه گروه موسیقی موسیقار و نوازندهٔ فلوت است. آناهیتا در یک روز پاییزی متوجه میشود که دچار بیماری ژنتیکی وحشتناکی است که میگویند قبل از ۲۰ سال او را خواهد کشت؛ نوعی بیماری که همه آن را تحتعنوان «آلزایمر کودکی و نوجوانی» میشناسند.
پس از اینکه نگار مجیری با بیماری نیمانپیک - نوعC و بلایی که سر مبتلایانش میآورد آشنا شد، حس کرد که باید کاری در این زمینه بکند، اما او در آن زمان تنها ۱۵ سال داشت و در زمینهٔ پژوهش و زیستشناسی تقریباً بیتجربه بود. پس تصمیم گرفت کوچکترین قدم را در این مسیر با نوشتن داستانی در این زمینه و با هدف شناساندن این بیماری به مردم بردارد. این کتاب صوتیْ حاصل چنین تصمیمی است.
شنیدن کتاب صوتی سمفونی فراموشی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره نگار مجیری
نگار مجیری در سال ۱۳۸۳ در شهر خمینیشهر در استان اصفهان متولد شد. او از زمان کودکی به کتابخواندن و داستاننوشتن علاقهٔ بسیار داشت. در دوران نوجوانی، نوشتن را بهصورت جدی آغاز کرد و در سال ۱۳۹۹، در ۱۶سالگی اولین کتاب خود را با نام «دوقلوهای ناتنی» منتشر کرد. کتاب «سمفونی فراموشی» او، داستانی برگرفته از علاقهٔ او به موسیقی و تجربهٔ او بهعنوان یک دانشآموز - پژوهشگر است. بهگفتهٔ نگار مجیری هدف او از نوشتن رمان «سمفونی فراموشی»، ابراز همدردی با بیماران «نیمان پیک - نوع c» و شناساندن این بیماری به مردم بوده است.
بخشی از کتاب صوتی سمفونی فراموشی
«از آن گروه بزرگ ، فقط پنج عضو اصلی گروه موسیقار هنوز در سالن نشسته بودند. گلی هنوز عصبانی بود:«نتهارو یادت نمیومد؟ به درک! دیگه نمیزدی. اصن فلوتتو میوردی پایین. مجبورت نکرده بودن. اونایی که یادت نمیومد و نمیزدی و بقیه اش رو میزدی. اصن من واقعا نمیفهمم چرا به برگه نت جلوت نگاه نکردی؟؟ واقعا چرا؟؟ خب اونو برای همین وقتا گذاشتن دیگه... این همه تمرین...خدایا!»
رها دستش را صورتش کشید:«استاد ادیب بعد از اجرای ما اصن رفت. حتی بقیه جشن رو هم ننشست. نابود شدیم. »
آوا درحالی که به آنا خیره شده بود زیر لب گفت:«من و باش میترسیدم خودم یه وقت خراب کنم. نمیدونستم سرگروهمون همه چیو به هم میزنه. »
ثمین کنار آنا نشسته بود. دلش برای او میسوخت. سرزنشش نمیکرد اما واقعا ناراحت بود که جلوی کسی مثل استاد ادیب، این طور خراب کرده بودند.
آنا چیزی نمیگفت. صورتش خیس اشک بود. به روبرو خیره مانده بود. باورش نمیشد آن همه زحمت به هدر رفته بود. وقت آن همه دختر و استاد عباسی را به مدت بیشتر از دو هفته به هدر داده بود. فقط به دلیل آن که وسط اجرا ناگهان ذهنش از همهی نتها پاک شد، نتهایی که درست نیم ساعت قبل یک بار به سادگی آنها را نواخته بود. حتی دیگر قادر نبود نتها را بخواند.
ثمین و آوا و رها بعد از مدتی گلی و آنا را تنها گذاشتند و سالن را ترک کردند. گلی آرام تر شده بود. هیچ کدام حرفی نمیزدند. در چهرهی آنا علاوه بر شرمندگی، ترس هم دیده میشد. آنا چندبار به گلی نگاه کرد و سعی کرد چیزی بگوید، اما حرفش را خورد.
- چی میخوای بگی آنا؟ چی شد اونجا؟ چرا وقتی یادت نمیومد بازم فلوت زدی و نتهارو تکرار کردی؟؟ هوم؟ اولین بار نبود که نت یادت میرفت، همهی ما تا حالا این تجربه رو داشتیم، همه میدونیم که نباید کل اجرا رو به خاطر خودمون خراب کنیم. چرا هیچ توجهی به اون برگه نت لعنتی جلوت نکردی؟؟»
دیگران دریافت کردهاند
با صدای نگار مجیری
مشاهده همهسایر کتابهای نشر گنجور
مشاهده همهاطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۰۶/۰۳ |
شابک | undefined |
زمان | ۰۸ ساعت و ۲۸ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۲۸۱٫۴ مگابایت |
نظرات کاربران
داستانو که خب وقتی کتابو خوندم دوست داشتم. همین الان پادکستش هم تموم شد. به نظرم صدای گوینده یا همون نویسنده خوبه اما یکم گاهی تند حرف میزنه و این باعث میشه بعضی کلمات رو اونقدر که باید و شاید
کتاب خوبی بود واقعا و از اونجایی که داستان متفاوت و جالبی داشت خیلی خوشم اومد. من قبلاً کتابشو خونده بودم ولی جالب اینجا بود که خود نویسنده وقت گذاشته بود و داستانشو خودش گویندگی کرده بود. صداهای متفاوتی میتونست
خوب