
دانلود و خرید کتاب صوتی زنی با سنجاق مرواری نشان
برای خرید و دانلود کتاب صوتی زنی با سنجاق مرواری نشان نوشته رضیه انصاری و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر، اپلیکیشن طاقچه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی زنی با سنجاق مرواری نشان
کتاب صوتی زنی با سنجاق مروارینشان، نوشتهٔ رضیه انصاری با گویندگی جمشید گرگین در رادیو گوشه منتشر شده است. زنی با سنجاق مروارینشان داستان تاریخی تلاشهای میرزا عماد است تا بتواند از یک قتل یا خودکشی مشکوک، پردهبرداری کند.
درباره کتاب زنی با سنجاق مروارینشان
داستان رمان زنی با سنجاق مروارینشان در اولین سالهای قرن چهاردهم خورشیدی و در ابتدای قدرت گرفتن پهلوی اول میگذرد. میرزا عماد که قهرمان این داستان و مفتش نظمیهٔ تهران است با جنازهای حلقآویز روبهرو شده است. هرچند که تمام شواهد موجود در پرونده بر خودکشی مرد صحه میگذارند اما میرزا عماد در تلاش است تا با یافتن زنی با سنجاق مروارینشان گره از این ماجرا باز کند. زن زیبایی که با مرد درگذشته دیده شده و به نظر میرسد از رازهای این ماجرا خبر داشته باشد. از جهاتی گویا این ماجرا با شکست مشروطه هم ارتباطی دارد. در سیر داستان حضور بسیاری از شخصیتهای مشهور مانند ایرج میرزا و عارف قزوینی و... را نیز میبینیم.
کتاب زنی با سنجاق مروارینشان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر به ماجراهای مرتبط با دوران مشروطه و رمانهای جنایی علاقه دارید، از مطالعهٔ کتاب زنی با سنجاق مروارینشان لذت خواهید برد.
درباره رضیه انصاری
رضیه انصاری در سال ۱۳۵۳ در تهران متولد شد. او کارشناس ارشد زبانشناسی و کارشناس زبان و ادبیات آلمانی است و فعالیتش را در اواسط دهه هفتاد با همکاری با نشریاتی مانند نگاه نو، فصل سبز، مجله فیلم، روزنامههای آفتاب امروز، صبح امروز، هم میهن، نوروز، بهار، شرق و همشهری آغاز کرد و اولین رمانش شبیه عطری در نسیم برنده دوازدهمین دوره جایزه مهرگان ادب برای بهترین رمان سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ بود. آثار دیگر او نیز تریو تهران و زنی با سنجاق مروارینشان است.
بخشی از کتاب زنی با سنجاق مرواری نشان
«کسی چند ضربه به در اتاق زد. میرزا صدایش کرد بیاید تو. سربازی داخل شد و میرزا با اشارهٔ دست به او فهماند که باید صبر کند. سرباز همان جا جلو در ایستاد و با گردن کج، محو دمودستگاه تایپ شد.
میرزا یک قدم به جوان تایپوگرافر نزدیکتر شد و صدایش را بم کرد.
«جزئیات، مستندات و گواهیهای کارشناسان بر کاغذهای تمبردار به ضمیمهٔ گزارش موجود است... لله الحمد والمنه... امضا: میرزاعماد مفتش، ادارهٔ نظمیه، سهشنبه، بیست و یکم مهرماه ۴۰۳۱ خورشیدی، تهران.»
تا جوان کاغذ را از دور سیلندر بالای دستگاه بیرون بکشد، میرزا از کشوِ میزتحریر، مُهرش را درآورده بود.
«چیزی میخواستی سرباز؟»
سرباز خبردار ایستاد.
«جناب یاور جهانمیرخان تکلیف کردند بیایم خدمتتان...»
میرزا کاغذ را از ماشیننویس گرفت و بنا کرد به خواندن. در همان حال زیرلبی گفت «یاور مگر حالش خوب شده که آمده سر کار؟»
مُهر برنجی کوچک را آغشته به جوهر کرد.
«حالا چهکار دارد؟»
«خبر دادهاند پشت میدان ارگ یکی را آویزان از سقف خانهاش پیدا کردهاند. ایشان امر کردند شما زود بروید آنجا.»
میرزا مکثی کرد، با نگاهی شتابزده سرباز را از نظر گذراند و پای کاغذ را مُهر کرد و جوهرخشککن را بهنرمی روی کاغذ فشرد.
«کوچهٔ پشت ارگ؟»
«بله قربان، کوچهٔ باغ ایلخانی. سپردهاند کسی داخل خانه نشود و جنازه را نیاورند پایین تا شما در محل حاضر شوید. طبیب هم خبر شده. گفتند سنگفرش کوچه که تمام میشود خانهٔ دستراستی. کاشی پنج یا شش، منزل صفاءالدین معیری.»
«بسیار خب. میروم. بگویید بدون مستحفظ میروم... شما هر دو مرخصاید.»
سرباز و جوان تایپوگرافر سلام نظامی دادند و از اتاق بیرون رفتند.»
دیگران دریافت کردهاند
اطلاعات تکمیلی
دستهبندی | |
شابک | undefined |
زمان | ۰۳ ساعت و ۳۲ دقیقه |
قابلیت انتقال | ندارد |
حجم | ۴۸۶٫۱ مگابایت |
نظرات کاربران
به نظر من که خیلی خیلی معمولی بود.
خوانش که عااالی، مثل همهی آثار صوتی جناب گرگین. فضاسازی داستان رو دوست داشتم. ساده و بدون پیچیدگی. در ابتدا، انتظار هیجان بیشتری رو داشتم ولی خوب، نویسنده دوست داشته کارش ساده باشه دیگه😊