دانلود و خرید کتاب صوتی گربه بلیتس
معرفی کتاب صوتی گربه بلیتس
کتاب صوتی گربه بلیتس نوشتۀ رابرت وستال و ترجمۀ مسعود امیرخانی است. گویندگی این کتاب صوتی را مهیار ستاری انجام داده و انتشارات نوین کتاب گویا آن را منتشر شده است. این کتاب صوتی، حاوی رمانی تاریخی پیرامون جنگ جهانی دوم است.
درباره کتاب صوتی گربه بلیتس
کتاب صوتی گربه بلیتس رمانی تاریخی پیرامون جنگ جهانی دوم است.
این کتاب صوتی دربارۀ گربهای است که بهخاطر جنگ از صاحب خود جدا مانده. صاحب این گربه نیز برای دفاع از کشور خود به رفته است. گربه میکوشد او را بیابد؛ در این حین، شاهد اتفاقاتی میشود که او را در نقش راوی جنگ جهانی دوم درمیآورد. این گربه، «لرد گرت» نام دارد.
انتخاب موسیقی، میکس و مسترینگ کتاب صوتی گربه بلیتس را رامین وطن نیا انجام داده است.
شنیدن کتاب صوتی گربه بلیتس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره مهیار ستاری
مهیار ستاری، در رشتۀ بازیگری تئاتر تحصیل کرده است. او همکاری خود با رادیو را از سال ۱۳۷۹ و بهعنوان بازیگر نمایشهای رادیویی و نیز گوینده آغاز کرد. او با راديو ايران، راديو نمايش، رادیو صدای آشنا و شبکههای تلويزيونی يک سيما و سلامت بهعنوان گوینده و مجری همکاری داشته است.
کتابهای صوتی «جنایت و مکافات»، «جنگ و صلح جلد ۱ و ۲»، «مرگ ایوان ایلیچ» و... با صدای مهیار ستاری شنیداری شده است.
بخشی از کتاب گربه بلیتس
تام و موشها. نمیتوانست از فکر تام و موشها بیرون بیاید. آیا احتماًل حملۀ آلمانها به انگلستان وجود داشت؟ آیا آنها پیروز میشدند؟ با این لشگری که در نزدیکی دانْکِرک به محاصرۀ دشمن درآمده بود، کسی باقی میماند تا جلوی آلمانها را بگیرد؟ میلِم، در صورت حملۀ آلمانها، مجبور بود با آلمانیها همکاری بکند و نظم را در روستا برقرار کند. بههرحال او پلیس روستا بود. اما همکاری با آلمانها از او یک خائن و وطنفروش میساخت. مگر آنکه از همکاری خودداری میکرد و استعفا میداد. آلمانها هم کسانی را که همکاری نمیکردند و استعفا میدادند، تیرباران میکردند. آنوقت، چه کسی از روستا پاسداری میکرد؟ نیروهای عوضیِ گِشتاپو۲ با چکمههای بلندشان به جان مردم میافتادند...
در حین اصلاًحِ صورت، همچنان نگران بود که در به صدا درآمد. با کفِ ریشی که بر صورت داشت، در را باز کرد. آشنا نبود. مردی بدخُلق بود که با وجود گرمای هوا، کلاهشاپویِ سیاه بر سر و پالتوی بلند خاکستری بر تن داشت. این روزها میلِم به همۀ غریبهها بدگمان بود. آلمانها چتربازانی را در هلند و بلژیک تخلیه کرده بودند و آنها تغییر چهره داده و لباس کشیشان محلی و راهبهها را به تن میکردند. بنابراین میلِم نسبت به او بدگمان بود؛ گرچه از شمارۀ پوتینهای واکسخوردهاش حدس زد این غریبه هم باید پلیس باشد.
«بازرس هیلفیلد هستم از پلیس امنیت.» کارت شناسایی خود را نشان داد و گستاخانه زُل زد به کفِ ریش روی صورت میلِم: «گروهبان میلِم، چرا همینطور ایستادهای و ایندست و آندست میکنی؟ دنبال جاسوسی میگردم که باید دستگیرش کنیم.»
میلِم از تعجب دهانش باز ماند: «اینجا؟ در بِمینستر؟» او در این روستا همه را میشناخت. از شکارچیهای غیرقانونی گرفته تا کسانی که رفتاری خشونتآمیز با همسرانشان داشتند و همینطور مصرفکنندگان مشروبات الکلی را. امّا جاسوس؟!
- جاسوس زنی است به نام وِنْزلی. فِلارنس وِنزلی. ساکن محلۀ بِرِرِتُن هاوس. به من گفتهاند کنار کلیساست. ادعا میکند جزو آنهایی است که از ترس حملۀ آلمانها تخلیه و به اینجا منتقل شدهاند.
- فِلاری وِنزْلی؟ فِلاری وِنزلیِ جوان؟ از وقتی بچه بود، او را میشناسم. هر سال به همراه خانواده برای گذراندن تعطیلات تابستان به اینجا میآیند. شوهرش در نیروی هوایی سلطنتی خدمت میکند. بهتازگی هم نوزادی به دنیا آورده است. مطمئناً اشتباهی رُخ داده... اجازه بدهید با مافوقم در بریدپُرت تماس بگیرم!
«نخیر، اشتباهی رُخ نداده. این زن تلگرافهای دروغی فرستاده. وحشت و دلسردی ایجاد کرده. سانسورچیها این اطلاعات را پیدا کردهاند!» و تکه کاغذی را در هوا تکان داد.
میلِم نگاهی به نوشته روی کاغذ کرد و رنگبهرنگ شد.
لُرد گُرت سه روز است که گم شده نقطه
لطفاً اگر دیدیش فوراً اطلاع بده نقطه
فِلارنس
زمان
۸ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۵۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۸ ساعت و ۱۴ دقیقه
حجم
۴۵۵٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد