دانلود کتاب صوتی یزله در غبار با صدای عمار تفتی + نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب صوتی یزله در غبار

دانلود و خرید کتاب صوتی یزله در غبار

نویسنده:علی صالحی
گوینده:عمار تفتی
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب صوتی یزله در غبار

کتاب صوتی یزله در غبار نوشته علی صالحی است که با صدای عمار تفتی بازیگر تلوزیون و سینما منتشر شده است. 

درباره کتاب یزله در قبار

این کتاب داستان مردمی از اهالی یک شهر نامشخص در جنگ ایران و عراق است و خرده روایت‌هایی از جنگ و پس از آن که به جنگ و تاثیرات آن می‌پردازد.

داستان از زاویه نگاه مردی به نام عیدی روایت مي‌شود،‌مردی که با دستانی پیر و چشم‌هایی خشک در شهر می‌گردد و شاهد اتفاقاتی است که پس از جنگ پیش آمده است. موش‌های عظیمی که بچه‌ها را می‌دزدند، مردمی که چشم‌هایشان خشک شده و قطره اشک مصنوعی پیدا نمی‌کنند، مادرانی که برای فرزندانشان که تحت تاثیر روانی موج انفجار بوده‌اند به دنبال آرامبخش می‌گردند.

کتاب صوتی یزله در غبار روایتی از حقیقت تاثیرات تلخ جنگ است، آسیب‌هایی که خانواده‌ها و زندگی‌ها را نابود می‌کند و نتیجه‌ای جز نابودی و رنج ندارد. 

شنیدن کتاب یزله در غبار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات جنگ پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یزله در غبار

برگشت بیرون، اگر رهگذری دید بپرسد صاحبخانه کجاست یا آیا کسی می‌داند این خانه مال کیست و هرچه ایستاد دل نکرد بپرسد. پشت سر عابران نگاه می‌کرد به دو طرف. بعد رفت در را هل داد. در سفت بود. بیش‌تر هل داد. خیلی سفت بود. ساک کوچکش را گذاشت زمین با یک دست لبۀ در را گرفت. دستی دیگر را کرد توی پارگی جای گلوله... پشت و کف دستش سوخت. شدت سوزش به اندازه‌ای بود که به خودش گفت حتماً تکۀ بزرگی از گوشت دستش کنده شده. دستش را از سوراخ بیرون کشید. زنگ آهنِ خیلی کهنه‌ای روی دستش مانده بود. آن‌قدر کهنه بود که رنگش نمی‌شد گفت چه رنگی است، اما خوب که دستش را پشت و رو کرد دید زردی کثیف کهنه‌ای است که با فوت هم پاک نمی‌شود و چند خراشیدگی کوچک روی پوستش افتاده بود، اما خون نیامده بود. تنها لایۀ خیلی نازکی پوست بلند شده بود و مسعود حالا خواست ببیند سوراخ جای چه می‌تواند باشد اگر گلولۀ تفنگ باشد که باید خیلی کوچک‌تر از این باشد به اندازۀ یک انگشت، نه به اندازۀ دست اگر آر پی جی یا خمپاره یا چیز دیگری بوده که باید در را از جا در آورده باشد. پس این چیست که درست به اندازۀ یک دست است و حاشیۀ نامنظمی دارد و چند شاخه به بلندی تیغۀ چاقو از لبۀ داخلی سوراخ بلند شده و همه به سمت بیرون کشیده شده‌اند. مگر از داخل خانه گلوله یا هر چیز دیگر شلیک شده که تیغه‌ها به بیرون خوابیده‌اند؟ یا گلوله از میانۀ راه برگشته به بیرون؟ مسعود دستش را با احتیاط از بین تیغه‌ها رد کرد و در را با دو دست به کمک پا هل داد عقب و کیف را برداشت و در را همان طوری دوباره برگرداند و بست اما قفل نمی‌شد... تکۀ خیلی کوچکی از زنجیر پشت قفل آویزان بود به اندازۀ دو حلقه و زبانۀ قفل مثل زبان آویزان آدمِ مرده‌ای از جا در آمده به یک طرف کج شده بود، زنگ زده و از جا تکان نمی‌خورد. بالا را نگاه کرد اگر چفتی باشد ببندد. تار بزرگ عنکبوتی آویزان بود سنگین از حشره‌های گیر افتاده میان رشته‌های آن که چیزی نمانده بود پاره شود بیفتد و با جابجا شدن هوا ناشی از تکان سر و دست مسعود آونگ می‌شد و تاب بر می‌داشت و یک قطرۀ بزرگ گِل چسبیده به هم کند و به آهستگی جدا شد و افتاد روی نرمه خاک‌ها و مسعود خیال کرد صدای تلپ آهستۀ آن را شنیده است و لرزه‌ای از سر تا پایش دوید... با احتیاط از پله‌های تیز زیاد بالا رفت از روی خاک مثل آرد و سعی می‌کرد به دیوار نخورد... آهسته وارد خانه شد... در تخته‌ای بزرگ باز بود و از پنجرۀ روبرو نور داخل می‌شد، اما تا میانۀ راه را روشن می‌کرد و حریف تاریکی‌ اتاق‌ها نمی‌شد 

نظری برای کتاب ثبت نشده است

زمان

۴ ساعت و ۲۵ دقیقه

حجم

۲۹۱٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۴ ساعت و ۲۵ دقیقه

حجم

۲۹۱٫۴ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۳۱,۲۰۰
۲۱,۸۴۰
۳۰%
تومان