دانلود و خرید کتاب صوتی بنام عشق
معرفی کتاب صوتی بنام عشق
کتاب صوتی بنام عشق، نامههایی عاشقانه از ناپلئون بوناپارت، لودویگ وان بتهوون، لرد بایرون و خورخه لوئیس بورخس است که با ترجمه فرناز تیمورازف و کاوه میرعباسی و صدای دادبه دادمهر میشنوید. این نامهها دربردارنده عاشقانهها و رازهایی مگو از این چهرهها و شخصیتهای مشهور و پیچیده است.
درباره کتاب صوتی بنام عشق
یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب / کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
این داستان عشق است. داستانی که هرکسی را زمانی به خود گرفتار میکند و دنیایش را زیر و رو میکند. چنانچه شخصیت دیگری از ما میسازد و وجودمان را به وجودی دیگر بدل میکند. با خواندن نامههای کتاب بنام عشق به دنیای عاشقانه ناپلئون بناپارت پا میگذاریم؛ امپراطور و رهبر سیاسی نظامی فرانسه که چهره دیگرش را در این نامهها میتوان دید. از دنیای رمانتیک لرد بایرون دیدن میکنیم که دنیای شاعرانه و زیبایی است. با معشوق بتهوون، یکی از بزرگترین موسیقیدانان کلاسیک غرب، آشنا میشویم و به ذهن و عواطف بورخس سرکی میکشیم داستانهایی فراموش نشدنی را خلق کرده است.
کتاب صوتی بنام عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
شنیدن کتاب صوتی بنام عشق را به تمام علاقهمندان به عاشقانهها پیشنهاد میکنیم. اگر دوست دارید درباره زندگی عاطفی و احساسات رهبران و چهرههای بزرگ دنیا بدانید، خواندن این نامهها میتواند نیازتان را پاسخ دهد.
بخشی از کتاب صوتی بنام عشق
حتی یک روز را بدون عشق تو سپری نکردهام؛ حتی یک شب را بدون خیال تو سحر نکردهام؛ حتی هنگام فرو دادن جرعهای آب نیز به غرور و جاهطلبی که مرا وادار به جدایی از روح زندهی زندگیام میکند، نفرین میفرستم. در هنگام انجام وظایفم، چه پیشتاز لشکر باشم و چه در حال بازرسی اردوگاهها، فقط ژوزفین عزیزم در قلبم جای دارد؛ ذهنم را تسخیر کرده، افکارم را مملو ساخته. اگر با سرعت رودخانهی رون از تو فاصله میگیرم، فقط به این دلیل است که با سرعتی بیشتر به سویت بازخواهم گشت، اگر نیمهشب برای انجام دادن مأموریتها برمیخیزم، به این دلیل است که شاید روزهای رسیدن عشق شیرینم را جلو بیندازد. در نامهی مورخ ۲۳ و ۲۶ وانتوز،۲ مرا «شما» خطاب کردی. خودت «شما» هستی! آه! دریغا، چگونه توانستی این نامه را بنویسی؟ چقدر خشک و سرد بود. و در آن چهار روز فاصله بین ۲۳ ـ ۲۶ ماه چه کار میکردی که نامهای برای شوهرت ننوشتی؟ ...
آه، عشق من، امان از آن «شما»، آن چهار روز آرزو کردم بیاعتنایی سابقم را دگربار به دست آورم. وای بر کسی که مسئول این کار است! باشد که به عنوان عذاب و تاوان، همان بر سرش بیاید که احتمالاً باورهایم و مدرکی (که به نفع دوستت خواهد بود) مرا وادار به تجربهاش میکند! عذاب دوزخ به پایش نمی رسد! هولناک تر و مهیب تر است از عفریتههایی که هزاران افعی بر سر دارند (بجای گیسوان)! شما! شما! آه! چگونه دو هفته همه چیز را تغییر داد؟
روحم سنگین است؛ قلبم اسیر و مرعوبِ وهم و خیالهای خویشم...مرا کمتراز قبل دوست داری؛ ولی با این بی مهری کنار خواهی آمد. روزی میرسد که دیگر مرا دوست نخواهی داشت، حداقل به من بگو؛ آن وقت شاید بفهمم چرا سزاوار چنین شوربختی هستم ... بدرود بانوی من: رنج، مسرت، امید و محرکی که شوق مرا به زندگی فزونی میدهد، با ضربههای شدید همانند غرش تندر. از تو نه خواهان عشق جاودانه هستم و نه وفاداری؛ ولی فقط ... حقیقت، صداقت بیمرز. روزی که بگویی: «کمتر از قبل دوستت دارم»، نشانهی پایان عشقم خواهد بود و آخرین روز زندگانیام. اگر قلبم آنقدر خوار بود که عشقِ یکطرفه را تاب میآورد، آن را تکه تکه میکردم. ژوزفین! ژوزفین! یاد آور آنچه را که گاهی به تو میگفتم: طبیعت به من ماهیتی مردانه و مصمم اعطا کرده. ماهیت تو را به ظرافت تورهای لطیف و نوارهای ملیلهدوزیشده ساخته است. آیا دیگر مرا دوست نداری؟
عشق زندگیام، مرا ببخش، روحم از فشارهای ستیزهجو و ناسازگار در هم شکسته است. قلبم را تسخیر کردهای، قلبم آکنده از هراس است، هراسی که مرا با مصیبت از پای در میآورد ... اگر تو را با نامت خطاب نکنم، پریشان میشوم. منتظر میمانم تا نامهای بنویسی و مرا به اسم خطاب کنی. بدرود! آه! اگر مرا کمتر از پیش دوست داری، هیچ گاه نمیتوانستی مرا دوست داشته باشی. در این صورت، وضعی به راستی اسفبار دارم.
زمان
۲ ساعت و ۱۲ دقیقه
حجم
۱۲۵٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد
زمان
۲ ساعت و ۱۲ دقیقه
حجم
۱۲۵٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
دارد