دانلود و خرید کتاب صوتی تمشک تیغ دار
معرفی کتاب صوتی تمشک تیغ دار
کتاب صوتی تمشک تیغدار اثری از آنتوان چخوف، ترجمه داستانی با همین عنوان از کتاب «دیوار» با گردآوری صادق هدایت است که اکنون به صورت کتابی مجزا منتشر شده است. این داستان کوتاه عبرتآموز ، زندگی «آلیوخین» و برادرش را تعریف میکند که به میوه تمشک علاقه زیادی دارد و همیشه آرزو داشته آن را در خانه خود پرورش دهد.
درباره کتاب صوتی تمشک تیغدار
داستان از زبان مردی روایت میشود که برادرش عاشق تمشک است و این دو پس از سالها یکدیگر را ملاقات میکنند. آلیوخین با دیدن خانه «ایوان ایوانیچ» که در و دیوار آن از بوته تمشک پر شده، شگفتزده میشود...
ایوان ایوانیچ، شخصیت اصلی داستان تمشک تیغدار (Goose berries) کارمند ادارهی مالیات بود که سالها برای رسیدن به آرزوهایش تلاش کرد و از خوشی امروز محروم شد تا در زمان پیری به آرزوی دیرینه خود برسد و خوشبخت شود. اما آرزوی او چه بود؟
او آرزو داشت که خانهای در خارج از شهر داشته باشد با زمینی بزرگ و رعیتهای فراوان تا بتواند از محصولات خودش استفاده کند و بالاخره میوه مورد علاقه خود یعنی تمشک را نیز پرورش دهد.
شنیدن کتاب صوتی تمشک تیغدار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
اگر به داستانهای کوتاه روسی و آثار آنتوان چخوف علاقه دارید، شنیدن این کتاب برای شما لذت بخش خواهد بود.
درباره آنتوان چخوف
چخوف نمایشنامهنویس و پزشک برجسته روس در سال ۱۸۶۰ به دنیا آمد و در طول زندگی کوتاه اما پربارش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی خلق کرد. آنتوان چِخوف (Anton Pavlovich Chekhov) را به عنوان مهمترین داستان کوتاهنویس در جهان میشناسند. او همچنین نمایشنامههای شاهکار زیادی از خود به جای گذاشته است و بزرگترین نمایشنامهنویس بعد از شکسپیر نام گرفت. چخوف سرانجام در ۴۴ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری سل از دنیا رفت.
او همواره سعی کرده در آثارش به مفاهیمی همچون تضاد طبقاتی، ارزشهای غلط رایج در جامعه، نقد فحشا و فرصتهای از دست زندگی و درگیریهای انسانها باهمدیگر بپردازد. از دیگر داستانهای کوتاه وی میتوان به «کاشتانکا»، «نشان شیر و خورشید»، «بانو با سگ ملوس»، «شرطبندی»، «همسر»، «اتاق شماره شش» و «زندگی من» اشاره کرد.
بخشی از کتاب صوتی تمشک تیغدار
سالها گذشت. برادرم را در ادارهی دیگری نامزد کردند. او چهل سالش شده بود و همیشه اعلان روزنامهها را میخواند و پیوسته پسانداز میکرد. بعدها شنیدم زناشویی کرده. با همین فکر که یک ده با تمشک تیغدار بخرد. زن بیوهی زشتی را گرفت. بدون اینکه کمتر تمایلی به او داشته باشد. فقط برای اینکه قدری پول داشت. با زنش به همان سختی زندگی میکرد. به دشواری شکمش را سیر میکرد و پول او را در بانک به اسم خودش گذاشته بود. آن زن سابقا زن رئیس پست بود. آمیخته به خوراک و مشروب خوب بود ولی با شوهر دومی با نان سیاه هم سیر نمیشد. با این طرز زندگی بنییهاش از دست رفت و سال سوم روحش را به خدا داد. طبیعتا برادرم یک دقیقه از فکرش نگذشت که سبب مرگ او شده باشد. پول و الکل آدم را چیز غریبی میکند. در شهر ما یک تاجر هنگام مرگش گفت برای او یک بشقاب عسل آوردند و هرچه اسکناس و برات داشت با عسل خورد تا اینکه کس دیگری از آن بهرهمند نشود.
یک روز در ایستگاه راهآهن من به چهارپایان وارسی میکردم. در همین موقع خریدار آنها افتاد زیر قطار راهآهن یک پایش بریده شد. ما او را روی دست میبردیم. خون فوران میزد. دیدن آن ترسناک بود و خود او پی در پی پای بریدهاش را میخواست که برایش پیدا کنند...
زمان
۳۱ دقیقه
حجم
۲۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۳۱ دقیقه
حجم
۲۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
گوینده طی نیمساعت چندین اشتباه تلفظی داشت و در کل داستان، لحن درست کلمات در جاهای مختلف رعایت نمیشد. گوینده بسیار مهم است. گاه می تواند داستان را باارزشتر نمایان کند و گاه از ارزش آن بکاهد. بهرحال گوینده این
جالب نبود داستان خاصی نداشت