
کتاب به صحنه بردن فلسفه
معرفی کتاب به صحنه بردن فلسفه
کتاب به صحنه بردن فلسفه نوشته دیوید کسانر و دیوید سالتز است که با ترجمه نریمان افشاری منتشر شده است. این کتاب فصل مشترکهای تئاتر، اجرا و فلسفه را بررسی میکند یکی از کتابهای مجموعه تئاتر؛ نظریه و اجرا نشر بیدگل است.
درباره کتاب به صحنه بردن فلسفه
قاعدۀ اصلی این کتاب پرداختن مستمر به فلسفه و نظریۀ اجرا ست. هدف این است که از طریق پرداختن به مطالعات موردی مربوط به جنبشهای فلسفی و مکاتب فکری بحثهایی را پیش بکشیم که اهمیت انتقادی دارند. این کتاب بهگونهای تدارک دیده شده که علاوهبر جالب و برانگیزاننده بودن برای کارشناسان این حوزه برای افراد غیرمتخصص که شاید با فلسفۀ تئاتر و اجرا آشنا نباشند نیز مفید باشد. هر فصلاز چشمانداز فلسفی خاصی به موضوعات و پرسشهای بنیادین مربوط به تئاتر و اجرای زنده توجه میکند. نویسندگان مقالات کتاب حاضر، پژوهشگران حوزۀ اجرا و فلاسفهاند و یک مقاله هم با مشارکت نمایندگانی از این دو حوزه نگاشته شده است. این مقالات گسترۀ وسیعی از رویکردهای فلسفی از فلسفۀ تحلیلی تا پدیدارشناسی، و از واسازی تا رئالیسم انتقادی را دربرمیگیرد. مطالبی که در این کتاب طرح میشود بناست که خواننده را درگیر کند، برانگیزاند و در نهایت مفاهیم تئاتری را در جستارهای فکری برجسته سازد. هیچ ایدئولوژی خاصی در این کتاب غالب نیست، و هیچ انحصار و تعصب فکریای هم موضوعات انتخابی را به سمت و سوی خاصی نبرده است. امید داریم که این مجموعه چالشهای دیگری به دنبال آورد، بهطوریکه گفتوگوی کنونی را، چنانکه شاید مدنظر افلاطون بود، تداوم بخشد.
چنانکه از عنوان اثر؛ به صحنه بردن فلسفه پیداست، مقصود این کتاب بررسی موضوعات کلیدی تئاتر و اجرا از چشمانداز فلسفه است.
خواندن کتاب به صحنه بردن فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به هنرهای نمایشی و فلسه پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب به صحنه بردن فلسفه
در مطالعات معاصر تئاتر و اجرا هیچ موضوعی به اندازۀ شکاف متن/اجرا مطرح نبوده است. از بررسیهای انتقادی سوزان هریس اسمیت۴۹ در ۱۹۸۹ در باب «گرایش ضددراماتیک» الگوهای معیار و نوساختۀ ادبیات امریکا گرفته، تا نقدهای وورتن در ۱۹۹۵ بر پیشفرضهای متنیِ نهفته در مطالعات اجرا که در TDR چاپ شده، و تلاشهای بیشمار برای فهم شیوههای معنادهی متنی و اجرایی ، همواره دانشپژوهان در جستوجوی کشف همبستگی ظاهراً نامتجانس و درعینحال دائمی متن و اجرا بودهاند. باوجوداینکه پیشینۀ شکاف متن/اجرا گاهی تا پیشداوری ضدتئاتری موجود در نوشتههای افلاطون پس میرود اما اساساً صورتبندیای مدرن است. این صورتبندی از بحثی دانشگاهی در ابتدای قرن بیستم پدید آمد که مطالعات متنی را از کردوکار اجرایی متمایز میساخت. در ادامه نشان میدهم که چطور نظریهپردازان بوطیقایی مانند جورج سانتایانا و تی.اس. الیوت به آموزههای عمومی مدرس خطابه اس. اس. کوری، که معتقد بود معنا نتیجۀ عملکرد صدا و ژست است، واکنش نشان دادند و اظهار داشتند که معنا صرفاً در متن جای دارد. سرانجام این بحث با کشیده شدن به صورتبندی رشتههای مختلف این پرسش را پیش کشید که معنا در کجا نهفته است: فقط در کلمات جای دارد، یا در بدنهایی که به کلمات صدا میدهند؟
این قبیل پرسشها صرفاً به حوزۀ گروههای دانشگاهی ادبیات و تئاتر و زبان محدود نمیشوند و از آنجا که دغدغههایی بنیادین در باب ماهیت تجربۀ بشری مطرح میکنند، مورد توجه گروههای فلسفه نیز قرار گرفتهاند. در بخش دوم این فصل با پرداختن مختصر به سنت تحلیلی و پدیدارشناختی اوایل قرن بیستم نشان میدهم که تقابلی که این پرسشها برساختهاند اساساً همسان با شکاف متن/اجراست. چنانکه نشان خواهم داد، همسانی آنها در نوعی ارتباط درون/بیرون میان سوژۀ شناسنده و موضوع شناسایی نهفته است. در شکاف متن/اجرا خواننده یا در «درون» متنی که اجرا میکند جای دارد یا در «بیرون» و در حال بیان معنای آن، در تقابل تحلیلی/قارهای سوژۀ شناسنده یا از طریق آگاهی استعلایی در «درون» موضوع شناسایی جای دارد یا در «بیرون» آن؛ یعنی در زبان رسمیای که ارزش صدق و کذب موضوع شناسایی در آن نهفته است. با تعیین این تقابل درون/بیرون بهمنزلۀ پیشفرض مشترک هر دو گروه، به نوعی شیوۀ تحلیل دیالکتیکی میرسم که از مزایای هر گروه بهرهمند میشود و از محدودیتهای آنها اجتناب میکند. این پیشنهاد هنگامی که برای مطالعۀ اجرای تئاتری به کار گرفته میشود برای ترمیم شکاف متن/اجرا که در قرن گذشته همواره گریبانگیر مطالعات تئاتر بوده است نیز راهحلی ارائه خواهد داد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۳۴ صفحه