دانلود و خرید کتاب عشق لئو بوسکالیا ترجمه مسیحا برزگر
تصویر جلد کتاب عشق

کتاب عشق

انتشارات:نشر کتاب کوچه
امتیاز:
۳.۴از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق

کتاب عشق اثری از لئو بوسکالیا، نویسنده مشهور آمریکایی ایتالیایی است که عمده کتاب‌هایش درباره مفاهیم و مضامینی همچون عشق و دوستی و دوست داشتن است، درست مانند همین کتاب که با ترجمه مسیحا برزگر در دست دارید.

درباره کتاب عشق

عشق چیست و چه چیزی نیست؟ عشق را چطور می‌توان از میان هزاران هزار احساس دیگر، دریافت کرد و شناخت، در آغوشش گرفت و نگاهش داشت؟ عشق اگر حقیقی باشد همه را دربر می‌گیرد و گرمایش، می‌تواند قلوب سرد آدمیان را دوباره حرارت ببخشد. 

لئو بوسکالیا در این کتاب از این احساس عمیق و از این تجربه جذاب و تاثیرگذار سخن گفته است. کتابی کم حجم که بار معنایی زیادی دارد. شاید ما از عشق کم بدانیم اما این کتاب که حاصل تجربه و زندگی در مدرسه عشق است، آگاهی ما را در این مسیر افزایش می‌دهد و مسیر پیش روی ما را از عشق روشن می‌کند. 

کتاب عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب عشق را به تمام کسانی پیشنهاد می‌کنیم که دوست دارند از ناب‌ترین و دلنشین تجربه انسانی، یعنی عشق، بهره‌ای بردارند.  

درباره لئو بوسکالیا

لئو بوسکالیا با نام کامل فلیس لئوناردو بوسکالیا، سخنران و نویسنده امریکایی-ایتالیایی‌تبار است که در ۱۲۹۴ متولد شد و در ۱۹۹۸ از دنیا رفت. عمده کتاب‌های لئو بوسکالیا درباره معنای زندگی، دوست داشتن، فلسفه زیستن و عشق است.

زاده برای عشق، در تکاپوی انسانیت، هنر عشق‌ورزی و آموختن، پیام‌های مهر ودوستی و عشق، محتوای زندگی از آثار این نویسنده‌اند.

مسیحا برزگر

مسیحا برزگر در سال ۱۳۴۰ در تهران در خیابان حافظ به دنیا آمد. او که ایران و زبان فارسی را یکی از بزرگ‌ترین موهبت‌های زندگی‌اش می‌داند، سال‌هاست که به انتشار مقالات و کتاب‌هایی که همگی به انسان‌ها برای داشتن زندگی بهتر کمک می‌کند، مشغول است. 

مسیحا برزگر خود را ستایشگر عشق و خنده و زندگی می‌داند. او همچنین وبسایتی را راه‌اندازی کرده است و در آن به ارائه‌ی خدماتی مثل قراردادن مقالات و سخنرانی‌هایش مشغول است.

بخشی از کتاب عشق

عشق می‌آید.

عشق، رستاخیزِ دل‌های مرده است.

ذهنی که در حالِ انحطاط است و در روزمرگی‌ها دست و پا می‌زند، هرگز به قدرتِ اعجاب‌انگیزِ عشق باور ندارد. این ذهنِ منحط، عشق را توهم، خودفریبی، افیون و غیرِعلمی می‌خوانَد.

خوشبختانه بسیاری از عالمان در رشته‌های گوناگونِ علمی، به اهمیتِ جایگاهِ عشق در سامان دادن به اوضاعِ درونی و بیرونی زندگی انسان‌ها واقف شده‌اند. برای مثال، اقتصاددانِ برجسته، ساموئلسون در کتابِ درسی خود که پیرامونِ موضوعِ اقتصاد است، فصلی را با عنوانِ «عشق و اقتصاد»، به عشق اختصاص داده است. دلیلِ پُرفروش شدنِ این کتاب نیز همین است. او در بخشی از این فصل می‌گوید: «می‌دانم همکارانم در دانشگاهِ هاروارد به من می‌خندند و گمان می‌کنند که عقلم را از دست داده‌ام. اما باید به همۀ آن‌ها بگویم که من تازه عقلم را پیدا کرده‌ام و زندگی را از نو تجربه کرده‌ام.»

سوروکینِ روانشناس نیز می‌گوید: «ما تنگ‌نظرانه به قدرتِ عشق در سامان دادن به شخصیت و رفتارِ آدمی نگاه می‌کنیم. ما از پذیرفتنِ نقشِ بنیادینِ عشق در جریانِ بیولوژیکی، اجتماعی، ذهنی و تاریخی زندگی آدمی اِبا داریم و از اقرار به تأثیرِ آن بر روندِ تاریخی و تأسیسِ نهادهای اجتماعی و فرهنگی، اجتناب می‌کنیم. ما هرکس را که از عشق سخن می‌گوید، جاهل و خرافاتی و بی‌خبر از علم می‌خوانیم.»

می‌خواهم برای‌تان بگویم که چگونه انسانی شوید دوست‌داشتنی، مهربان، شیرین‌حرکات، بصیر و گشاده. اگر عاشقید، پیش از هرچیز، مراقبِ خویشتن باشید. منظورم آن نیست که خودپرست باشید. منظورم آن است که بدانید شما گذرگاهِ عشقید و هرچه این گذرگاه فراختر باشد، نیروی عشق، با شدت و ظرفیتی بیش‌تر، از گذرگاه و بسترِ وجودِ شما جاری خواهد شد و به دیگران خواهد رسید. دلِ شما هرچه بزرگ‌تر باشد، عشقی بیش‌تر را در خود جای می‌دهد؛ و هرچه بیش‌تر داشته باشید، بیش‌تر می‌بخشید و دیگران را از داشته‌های خود بهره‌مند می‌سازید. هریک از شما، توانِ آن را دارد که به زیباترین، دوست‌داشتنی‌ترین، عاشق‌ترین و سخی‌ترین موجودِ جهان تبدیل شود.

مادربزرگ علی💝
۱۴۰۰/۰۷/۱۵

لئو بوسکالیکا نویسنده ی تواناییه این اثر با ترجمه ی آقای مسیحا برزگر بسیار زیبا و روان ارائه شده. راجع به موضوع کتاب خدمت شما بگم که این کتاب ، موجی از اعتماد بنفس و انگیزه و عشق را در شما

- بیشتر
مریم
۱۴۰۰/۰۸/۱۱

خیلی این کتاب را دوست داشتم بیان نویسنده به دل میشینه و جمله های انگیزشی که بارها از جاهای مختلف شندیم را به شیوه ای گیرا و قابل تامل بیان کرده و از اون گذشته من از ترجمه هم خوشم

- بیشتر
کاربر ۴۷۰۷۵۴۵
۱۴۰۲/۰۶/۲۸

دید متفاوت و جالبی دراین کتاب دیده میشد

امروزه، بسیاری از انسان‌شناسان و روانشناسان عقیده دارند که انسان از درصدی ناچیز از توانایی‌های خویش استفاده می‌کند. بخشِ عظیمِ توانایی‌ها و استعدادهای آدمی همواره دست‌نخورده می‌ماند. ما حداکثر با پنج‌درصدِ توانِ انسانی خود زندگی می‌کنیم. ما اگر اراده کنیم، می‌توانیم پرواز کنیم، تیزتر از عقاب ببینیم، دقیق‌تر از شامۀ سگان، بوها را تشخیص دهیم، بهتر از کبوتران جهت‌گیری کنیم و رنگ‌ها را ببینیم، خیالِ خلاقِ خود را در هستی بیکرانه جولان دهیم و ببینیم و بفهمیم و بیافرینیم. اما افسوس که ما به زندگی با بخشی کوچک از وجودِ خود رضایت داده‌ایم. استفاده از تمامی استعدادها و قابلیت‌هامان، تنها به مددِ عشق میسّر می‌شود. هیچ‌چیز بدونِ عشق ممکن نیست، زیرا این عشق است که نیروی لازم را برای دست‌به‌کار شدن و خطر کردن و عقب‌نشینی نکردن فراهم می‌آورد.
مادربزرگ علی💝
عشق، رستاخیزِ دل‌های مرده است.
مادربزرگ علی💝
انسان قادر است رشد کند و وضعیتِ خود را مدام بهبود ببخشد، اگر به این موضوع باور نداشته باشید، در مسیرِ مرگ قرار می‌گیرید. باید هرروز دنیا را از نو و با نگاهی تازه ببینید. هرروز چشمانِ خویش را از غبارِ روزِ گذشته بشویید و دنیا را جورِ دیگر ببینید. به درختِ باغچۀ حیاطِ خود نگاه کنید، درختِ روزِ پیش نیست. درختِ تازه‌ای آن‌جا ایستاده است.
مادربزرگ علی💝
در جنگل‌های دهکده‌ای کوچک در فرانسه، کودکی را پیدا کردند. او را در جنگل رها کرده بودند تا بمیرد، اما او به‌طرزی معجزه‌آسا زنده ماند. او زنده ماند، اما ظاهرش دیگر به آدمیزاد نمی‌مانست. او ظاهری شبیه حیوانات داشت. او چهار دست و پا راه می‌رفت، در سوراخی که در زمین کنده بود زندگی می‌کرد، نمی‌توانست حرف بزند و برای بیانِ مقصودِ خود، فقط جیغ می‌کشید. او هیچ‌خویشاوندی نداشت و به هیچ‌چیز و هیچ‌کس نمی‌اندیشید. دغدغۀ او، بقا بود و بس. بی‌تردید شما نیز داستان‌هایی از این دست را شنیده‌اید. همۀ این داستان‌ها، حقیقتی مشابه را بازگو می‌کنند و آن این است که انسان، همچون حیوانات بار می‌آید و همچون حیوانات رفتار می‌کند؛ زیرا انسان بودن چیزی‌ست که باید آن را فرا گرفت. انسان، همان‌طور که انسان بودن و احساساتِ انسانی داشتن را فرا می‌گیرد، عشقِ انسانی را نیز می‌آموزد.
مادربزرگ علی💝
چه بسیار بوده‌اند رهبرانِ سیاسی دنیا که همۀ آدم‌ها را مثلِ خود می‌خواسته‌اند. از دیدِ آن‌ها، هرکس که مثلِ آن‌ها نمی‌اندیشید و مثلِ آن‌ها نمی‌دید و مثلِ آن‌ها زندگی نمی‌کرد، مردود بود و مطرود! به همین دلیل، آن‌ها، بی‌اعتنا به گوهرِ یگانه و بی‌بدیلِ هرفرد، سلاحِ تهاجم و خشونت و جنگ برگرفته‌اند و دون‌کیشوت‌وار، به جنگِ آسیاب‌های بادی توهمِ خویش رفته‌اند. آدم‌ها، عروسک‌هایی کارخانه‌ای نیستند که یکدست و یک‌شکل باشند. آن‌ها انسان‌اند و به دلیلِ برخورداری از آزادی و حقِ انتخاب، با هم متفاوت‌اند.
مادربزرگ علی💝
روشنی، تیر است؛ دلِ عاشق، هدف؛ و خدا، تیرانداز. این تیر، هرگز خطا نرود. حسین بنِ منصورِ حلاج
دانشجو
بینِ مرگ و زندگی، پلی هست که مردگان را به زندگی می‌رساند و زنده می‌کند. این پل، عشق است. کسانی که از این پل عبور نکنند و از تجربۀ عشق محروم بمانند، برای همیشه ساکنِ شهرِ مردگان خواهند ماند.
دانشجو
هنگامی‌که عشق دامن می‌گستَرَد، زبان خاموش می‌شود. جبران خلیل جبران
m_oghab
زندگی، باری بر دوش نیست، بلکه بالی برای پریدن است.
m_oghab
یادِ گذشته‌ها به خیر که آدم‌ها به هم نزدیک بودند و دلی پُرمِهر و باصفا داشتند.
m_oghab
بوسکالیا می‌گوید که انسان در دامانِ عشق می‌بالد و رشد می‌کند. او به آغوشِ گشودۀ عشق ایمان دارد. او می‌گوید: «دستانِ بسته، فقط به دورِ خودِ آدم حلقه می‌شوند.» عشق اگر عشق است، همه را در بر می‌گیرد. آغوشِ عشق،‌ آغوشِ بی‌کرانۀ خداوند است و کرانه‌ای ندارد.
m_oghab
اگر همین‌حالا کسی از من درخواست می‌کرد که کتابی بزرگ دربارۀ وظیفه و اخلاق بنویسم، کتابی می‌نوشتم در صد صفحه؛ نود و نه صفحۀ آن را سفید می‌گذاشتم و در صفحۀ آخرِ آن می‌نوشتم: «انسان تنها یک وظیفه دارد و بس: عشق ورزیدن.»
دانشجو
انتظار، خاستگاهِ ناشادمانی و یأس است. دیگران فقط آن چیزهایی را به شما می‌بخشند که می‌توانند ببخشند، نه آن چیزهایی را که شما توقع دارید. اگر عشقِ خود را از چشمداشت و توقع و انتظار پاک کنید، گامی بلند در راهِ تجربۀ ژرفای عشق برداشته‌اید.
دانشجو
این موضوع دقیقاً اثبات شده که علتِ اصلی بسیاری از بیماری‌های عصبی و روان‌پریشی‌های مُزمن، فقدانِ عشق است. عشق، شفاست.
دانشجو
اسکیلز، روانشناس برجسته و استادِ تعلیم و تربیت، طی تحقیقاتِ بیست‌سالۀ خود به این نتیجه رسیده است:‌ «کودکانی که از توجه مهرآمیزِ پدر و مادر، خانواده و یا آدم‌های پیرامونِ خود بی‌بهره‌اند و طعمِ محبت را نمی‌چشند، دچارِ اختلالِ ذهنی و انواعِ بیماری‌های روانی می‌شوند. آن‌ها در بزرگسالی، به موجوداتی درمانده و منفعل تبدیل می‌شوند.»
دانشجو
بانگِ عشق، از دور ما را می‌خوانَد، اما افسوس که پاهای ما در قیرِ شبِ بی‌اعتمادی‌ست. بی‌حضورِ گرم و روشنِ عشق، نَفَسِ آدم‌ها، سربه‌سر افسرده است. روزگاری بود که در این گوشۀ پژمردهْ‌هوا، هرنشاطی مرده بود. اما حالا صدای گام‌های خرامانِ عشق می‌آید. عشق می‌آید. عشق، رستاخیزِ دل‌های مرده است.
دانشجو
تو باید جِرمِ نورانی عشق را در سینه داشته باشی، تا هنگامی‌که کسی می‌گوید: «بیا ذوب کن در کفِ دستِ من جِرمِ نورانی عشق را»، تو بتوانی خواستۀ او را برآوری
دانشجو
آدم‌ها باید با هم متفاوت باشند، زیرا این تفاوت، گوهرِ انسانی آن‌ها را می‌سازد. آدم‌ها با یکدیگر فرق دارند، به همین دلیل می‌توانند از هم چیزی بیاموزند. دیگران را برای یکه بودن و متمایز بودن باید تشویق کرد.
یا علی(علیه السلام)
انسانی که دلی پُرمِهر دارد و زندگی را عاشقانه تفسیر می‌کند، در اکنون و این‌جا زندگی می‌کند. او خودجوش است. افسوس که آدم‌ها لحظۀ حال را فراموش کرده و در آرزوهای آینده و حسرت‌های گذشته زندگی می‌کنند. آدم‌ها خنده را فراموش کرده‌اند. می‌گویند خنده قباحت دارد! چه کسی این مزخرفات را گفته است؟ چرا باید زندگی را مطابق میلِ دیگران پیش ببرید؟ مطابقِ میلِ سلیقۀ خودتان زندگی کنید.
mati
ما همه یگانه و آشناییم. ما یکی هستیم؛ تو و من. ما دردِ مشترکیم؛ با هم رنج می‌بریم. اگر هستیم، با هم هستیم، و تا جهان و زندگی برپاست، مدام یکدیگر را می‌آفرینیم. تیلار دو شاردِن
دانشجو

حجم

۲۸۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۹ صفحه

حجم

۲۸۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۹ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان