کتاب رازهای زندگی
معرفی کتاب رازهای زندگی
کتاب رازهای زندگی اثر نیل برتن با ترجمه محمد نظمی در انتشارات شکیب به چاپ رسیده است. این کتاب با شما ردباره چگونگی رها شدن از رنجهای زندگی سخن میگوید.
درباره کتاب رازهای زندگی
برای رها شدن از افسردگی باید از خودشناسی شروع کنیم. صد البته که یادگیری دربارۀ موارد پیشرو نیز دارای اهمیت است: مهارتهای زندگی، مدیریت استرس، کنار آمدن با خبرهای بد و یادگیریِ کشف دوبارهٔ چیزهای کوچک که به زندگی ارزش حیات و عشق ورزیدن میدهند. همۀ اینها به این میرسند که چگونه بیشتر زندگی کنیم و کمتر رنج بکشیم. این چگونگی ما را به اسرار زندگی میرسانند.
رازهای زندگی از اسرارِ ساده سخن میگویند! این اسرار بی حدوحصر به هیچ وجه جدید نیستند. قرنها و هزارههاست که عرفا و دانشمندان آنها را میشناسند و امروزه فلسفه و علم به طور روزافزون آنها را تأیید میکند. سقراط مطمئناً آن را میدانست، بودا هم همینطور، و اخیراً آلبرت انیشتین، کارل یونگ و امیلی دیکینسون. اینها اسرار هستند نه به این دلیل که مخفی هستند، بلکه به این دلیل که دیدن آنها بسیار دشوار است، برخلاف بسیاری از اساسیترین فرضیات.
خواندن کتاب رازهای زندگی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به کتابهای انگیزشی و خودیاری مخاطبان این کتاباند.
درباره نیل برتن
دکتر نیل برتن روانپزشک، فیلسوف و استاد دانشگاهِ آکسفورد در انگلستان است. وی عضو هیئتعلمی کالج گرین تمپلتون و برندهٔ جوایز نویسندگان جوان انجمن پزشکی انگلیس، «ریچارد اشر»، است. کارهای او در مجلههایی مثل «Aeon» و تایمز منتشر شده و به چندین زبان ترجمه شده است.
بخشی از کتاب رازهای زندگی
دیدنِ آنچه پیش روی ماست، سختترین کار است.
شیلر
باغبانی برای سلامتی بسیار مفید شناخته شده است و اکنون حتی پزشکان هم آن را تجویز میکنند. از جمله فواید باغبانی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- افزایش قدرت عضلات و آمادگی قلبی عروقی.
- بهبود کیفیت خواب و رژیم غذایی (اگر میوه و سبزیجات مصرفیتان را میکارید).
- کاهش استرس، اضطراب و افسردگی.
- افزایش حس مالکیت و حضور در اجتماع، و
- عزتنفس بهتر.
حتی لازم نیست که دستهایتان را کثیف کنید، برخی از این فواید صرفاً با سر زدن به یک باغ یا حتی نگاهی سرسری به یک باغ، نتیجه میدهد - اگرچه احتمالاً توجه کردن و داشتن ارتباط ذهنی مرتبط با فضایسبز مفید خواهد بود.
محققان کرهای به طور تصادفی اتاقهای بیمارستانی با گل و گیاه و بدون آن را به بیماران در حال بهبودی از جراحی تیروئید (جراحی برداشتن غده تیروئید در گردن) اختصاص دادهاند. آنها دریافتند که بیماران در اتاقهایی که گل و گیاه دارد، بسیار بهتر با وضعیت خود کنار میآیند، کمتر تقاضای مسکن میکنند و زودتر مرخص میشوند. بنابراین، آوردن گل برای ملاقات بیمار و نگهداری از گیاهان خانگی جواب میدهد.
حتی درختانِ خیابان نیز برای سلامتی ما مفید هستند. یک تحقیق در شهر تورنتو نشان داد که افزایش فقط ۱۱ درخت در هر بلوک شهری در مقایسه با افزایش درآمد شخصی سالانه ۲۰۰۰۰ دلاری برای جلوگیری از بیماریهای قلبی و متابولیکی (بیماری قلبی، سکته، دیابت، چاقی و ...) مفیدتر است.
چگونه باغبانی و بهطورکلی طبیعت (از جمله حیوانات) میتواند به سلامت روان کمک کند؟ در درجات مختلف، ما در درون داستانهایی که برای خودمان میگوییم، زندگی میکنیم. اما باغبانی ما را از افکار آزاردهندهمان جدا میکند و به دنیای طبیعی باز میگرداند، که افراط و تفریطهای ایدئولوژیکی و عاطفی که ذهن از همگسیخته و انتزاعی ما دنبال میکند را کاهش میدهد.
در سال ۱۹۲۰ لودویگ ویتگنشتاین، یک بیمار روانی، سِمَت دستیار باغبان در کلوزترنبورگ۹ در نزدیکی وین را بر عهده گرفت و در نامهای به یکی از دوستانش توضیح داد که مدتهاست به دنبال «نوعی کار منظم هستم که از همه تواناییهایی که در شرایط فعلیام میتوانم انجام دهم، استفاده کند...»
کتاب کاندید ولتیر (۱۷۵۹) نقد شدیدی به فلسفه انتزاعی و پیچیده گوتفرید ویلهلم فون لایبنیتس است و این عبارت مشهور را نتیجهگیری میکند: «ما باید باغ خود را پرورش دهیم».
در فلسفهٔ وجود (۱۹۳۸)، کارل جاسپرز میگوید که این روند نگاه بی طرفانه به خود از بیرون یا «پدیدهشناسی» تفکری است که با آگاهی دادن، به من یادآوری میکند، مرا به خود میآورد و دگرگون میکند.
فقط لذت خالص و ساده باغبان را از دیدن اولین گل زعفران یا لالهها، لانه پرنده و کندوی زنبورعسل تصور کنید ... وقتی متوجه چیزهای کوچک نشویم، دیگر واقعاً زنده نیستیم.
کلمه «پدیده» از یونان باستان به معنای «چیزهایی که ظاهر میشوند» ریشه میگیرد و میتواند بهعنوان تجربه مستقیم و توصیف پدیدهها بهعنوان تجربهای آگاهانه تعریف شود. ادموند هوسرل (۱۸۵۹-۱۹۳۸) پدیدهشناسی را بهعنوان ابزاری فلسفی پایهگذاری کرد که شامل توجه بیشتر به اشیاء و روابط آنها میشود؛ به طوری که خود شروع به آشکار شدن کنند، نه آنطوری که ما میخواهیم آنها را ببینیم، بلکه همانطور که واقعاً فارغ از نظریهها و تعصبات افراطی در ذهن پاک انسان پدید میآید. یک شیء، گیاه یا حیوان را انتخاب کنید، به آن نگاه کنید و بعد به نگاه کردن خیلی طولانیتر، ادامه دهید. به بیان جیمز انسورِ۱۵ نقاش: «تصورات با مشاهده تغییر میکنند.»
پدیدهشناسی بهعنوان روشی ما را قادر میسازد نه تنها خود پدیدهها بلکه ساختارهای تجربه و آگاهی بشر را نیز مورد مطالعه قرار دهیم. این کاملاً شبیه ذهنآگاهی نیست و برخلاف ذهنآگاهی، پدیدهشناسی هنوز در آگاهی عامه نفوذ نکرده است.
ذهنآگاهی از رسم معنوی بودا ریشه میگیرد و هدف آن افزایش آگاهی و پذیرش افکار و احساسات خارجی و انعطافپذیری یا روان بودن پاسخهای ما است که زیاد شبیه عکسالعملهای ناخودآگاهمان نیست و بیشتر شبیه به واکنشهای آگاهانهمان است. در مقابل، پدیدهشناسی بروننگریِ واضحتری است و به نظر من انجام آن بسیار سادهتر است.
فعالیتهای پدیدهشناختی مانند باغبانی، نوشتن، نقاشی، تماشای پرندگان و نوشیدن ما را از حالتهای سرکوب شدهمان دور میکند و ما را به دنیایی که ازآنجا آمدهایم باز میگرداند و ما را با چیزی بسیار متعالیتر و بالاتر از مشکلات شخصی و تعصباتمان آشنا میکند. از این رو، پدیدهشناسی، به معنای واقعی کلمه، میتواند ما را به زندگی بازگرداند.
توصیف عبارت است از دانستن، دانستن عبارت است از درک کردن و درک کردن عبارت است از قدردانی، لذت بردن و حتی تا حدی کنترل. پدیدهشناسی مانند ذهنآگاهی مرهمی برای افسردگی، اضطراب و استرس و همچنین یکنواختی، تنهایی، حرص، خودخواهی، بیعاطفگی، روانپریشی و همهٔ بیماریهای انسانی است.
اگر اینها کافی نبود، پدیدهشناسی فواید دیگری هم دارد. من عاشق باغبانی هستم اما عاشق نوشیدن هم هستم. از عطر و طعمهای موجود در غذا، رایحههای موجود در هوا و حرکت نور در فضا هم میشود به درکی متعالی رسید. که زندگی، آگاهی و آگاهی زندگی است.
هفت نکته برای بیشتر در لحظه بودن
۱. هدفهای کوچک را آغاز کنید و به طور منظم انجام دهید. بهعنوان مثال، هدفگذاری کنید که هر روز نیم ساعت در طبیعت پیادهروی داشته باشید. مهم نیست چه پیش بیاید؛ حتی اگر سرتان شلوغ بود یا باران گرفت هم باید پیادهروی کنید. یکی از بهترین مزایای نگهداری از سگ نیاز به پیادهروی روزانه است. افراد دوست دارند از به گردش بردن سگ فرار کنند زیرا در واقع، این سگ است که آنها را به پیادهروی و گردش میبرد.
۲. در روال عادی زندگی خود تغییر ایجاد کنید. امانوئل کانت۱۶فیلسوف در سال ۱۷۲۴ در کونیگزبرگ متولد شد و به دلیل روال زندگی سختگیرانهاش مشهور بود. همسایگانش میتوانستند از روی زمان پیادهرویهای روزانهٔ او، ساعت را بگویند و حتی به او لقب «ساعت کونیگزبرگ» دادند. او در سال ۱۸۰۴ درگذشت و در طی ۷۹ سال زندگیاش به ندرت از محدودهٔ شهر خارج شد. وقتی که ما بیش از حد در روال عادی زندگی خود غرق شده باشیم، معمولاّ میخواهیم که محیط اطراف خود را تصور کنیم.
این امر در واقع به کانت کمک کرد و این امکان را برای او فراهم کرد که درون ذهن خود زندگی کند و فیلسوفی انتزاعی شود. اما برای اکثر ما میتواند به یک مشکل تبدیل شود.
با ایجاد تغییراتی کوچک در روال روزمره یا محیط اطرافمان طبیعتاً متوجه چیزهای بیشتری میشویم؛ بهعنوان مثال صبح زود پیادهروی کردن، گذاشتن یک پارچ گل لاله روی میز آشپزخانه.
۳. زندگیتان را ساده کنید. هنگامی که دچار اضطراب یا استرس میشویم، معمولاً به قیمت نادیده گرفتن دنیای اطرافمان روی نگرانیهای خود تمرکز میکنیم. اما هرچه بیشتر روی نگرانیهای خود تمرکز میکنیم، استرس و اضطراب بیشتری میگیریم و در یک دور باطل قرار میگیریم. ما میتوانیم استرس و اضطراب را کاهش دهیم و با کم کردن مواردی خاص، آن دور باطل را از بین ببریم؛ حتی اگر این بدان معنی باشد که کار کمتر یا فقط یک کار را در آن واحد انجام دهیم. حداقل باید اطمینان حاصل کنیم که به اندازهٔ کافی به خواب و ورزش میپردازیم و هر از چند گاهی وقت خود را برای انجام کارهایی که از آنها لذت میبریم، صرف میکنیم.
۴. عمیق نفس کشیدن را تمرین کنید. در کوتاهمدت، با منظم کردن تنفس میتوانیم استرس و اضطراب (و حتی درد جسمی، مادران این نکته را امتحان کرده اند) را کاهش دهیم. از طریق بینی هوا را به داخل تنفس کنید و برای چند ثانیه نگه دارید. سپس لبهای خود را غنچه کنید و هوا را به تدریج بیرون بدهید، مطمئن شوید که هوا را به طور کامل بیرون دادهاید. این کار را ادامه دهید تا وقتی که احساس راحتی بیشتری کنید. الان آن را امتحان کنید، فقط چند دقیقه طول خواهد کشید و قول میدهم، متوجه تفاوت خواهید شد.
۵. گاهی هیچکاری نکردن هم جنبههای مثبت مهمی دارد. تفاوت بسیار زیادی بین آگاهانه کاری نکردن و بیکارگی وجود دارد. به تعبیر ویرجینیا وولف: «ما همیشه مهمانی میگیریم تا سکوت را از بین ببریم». اما گاهی کاری نکردن هم جنبههای مثبت مهمی دارد.
در اینجا یکی از جکهای موردعلاقه خودم را ذکر میکنم:
یک شاگرد ذن به معبد رفت و پرسید که اگر به معبد بپیوندد، چقدر طول میکشد تا وارسته شود؟
استاد ذن گفت: «ده سال».
حجم
۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
حجم
۷۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه