دانلود و خرید کتاب دگردیسی در ضیافت آلبرتو موراویا ترجمه هاله ناظمی

معرفی کتاب دگردیسی در ضیافت

کتاب دگردیسی در ضیافت مجموعه داستان‌های طنز و سورئالیستی از آلبرتو موراویا است. این اثر جلد سوم این مجموعه است. داستان‌هایی که کوتاهند و همگی، خواستگاهی مشترک دارند و برگرفته از تجارب انسانی هستند. 

انتشارات کتاب خورشید این اثر را با ترجمه هاله ناظمی، اعظم رسولی و مژگان مهرگان منتشر کرده است.

درباره کتاب دگردیسی در ضیافت

کتاب دگردیسی در ضیافت جلد سوم از مجموعه‌داستان‌های طنز و سوررئالیستی آلبرتو موراویا است. کتاب‌های دیگر این مجموعه «گوساله دریایی» و «خوشبختی در ویترین» نام دارد.

آلبرتو موراویا که یکی از نویسندگان ضد فاشسیم بود، زمانی که موسولینی به روی کار آمد، به آثارش رنگ و بوی دیگری داد. برای اینکه نوشته‌هایش را از تیغ سانسور نجات دهد به سراغ سورئالیسم رفت تا بتواند بدون هیچ دغدغه‌ای، از رژیم فاشیستی موسولینی انتقاد کند. و همین داستان‌ها که در بازه زمانی بین سال‌های ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۵ نوشته شدند، بخش متفاوتی از آثار او را به خود اختصاص می‌دهند. چراکه داستان‌های رئالیستی پیشین او، در محیط‌های بورژوایی می‌گذشتند و هدفشان و مضمونشان انتقاد از طبقه متوسط ایتالیا بود. 

موراویا در داستان‌های کتاب دگردیسی در ضیافت به سراغ استفاده از جنبه‌های نمادین و تمثیلی رفته است و به این ترتیب داستان‌های کوتاهی آفریده که حکومت موسولینی را نقد می‌کند و پیامدهای آن را بیان می‌کند. این داستان‌ها همگی قدرت تخیل قوی او را نشان می‌دهد و این قدرت را نمی‌توان در کتاب‌های دیگر او پیدا کرد. 

کتاب دگردیسی در ضیافت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

اگر از طرف‎داران داستان‌های طنز هستید، بدون شک از خواندن کتاب دگردیسی در ضیافت لذت می‌برید. 

درباره آلبرتو موراویا

آلبرتو پینکرله در ۲۸ نوامبر ۱۹۰۷ در رم به دنیا آمد. در کودکی به سل استخوان مبتلا شد. به همین دلیل تا جوانی در بیمارستان و آسایشگاه‌ها بود. دوران طولانی بیماری را با مطالعه و نوشتن پر کرد و تحصیلات آکادمیک ندید. زبان‌های انگلیسی و فرانسه را نزد معلم خصوصی آموخت و در کودکی به مطالعه آثار بوکاچو، آریوستو، شکسپیر و مولیر و داستایوسکی پرداخت. 

در سال ۱۹۲۵، پس از درمان قطعی در شهر برسانونه نخستین رمان خود بی‌تفاوت‌ها را نوشت که در سال ۱۹۲۹ چاپ شد. منتقدان هنوز هم این رمان را بهترین اثر او می‌شناسند. آلبرتو نام مستعار موراویا را پس از انتشار رمان ندیمه خسته برای خود برگزید. موراویا از سن ۱۸ سالگی هر سال یک کتاب نوشته است.

آلبرتو موراویا در سال ۱۹۴۱ با الزا مورانته ازدواج کرد اما این ازدواج بعد از بیست سال به جدایی انجامید. دو سال بعد از ازدواجش حکم قاطعی از طرف حکومت آمد که او را از نوشتن منع کرده بود. زمانی که به گفته خودش فاشیسم با آلمانی‌ها بازگشت تلاش کرد فرار کند و به ناپلی گریخت اما موفق نشد و این تجربه هم برای او به یکی از تجربیات ارزشمندش در زندگی بدل شد. او در ۲۶ سپتامبر ۱۹۹۰ چشم از دنیا فروبست. 

بخشی از کتاب دگردیسی در ضیافت

سرزمینی که زندگی در آن ابدی و پایدار است. در روزگاران بسیار دور، به مدد پیشرفت‌های شگرف علمی، انسان‌ها دیگر نمی‌مردند و شاید به جبران آن، حتّی دیگر متولد هم نمی‌شدند. گورستان‌ها شبیه بناهای دوران بربرها شدند. دیوارها فرو ریختند، سروها بر اثر صاعقه شکستند و زمین، نخست اسکلت‌ها و سپس سنگ مزارها، صلیب‌ها و مرتفع‌ترین بناها را نیز فرو بلعید. ساکنین این سرزمین حتّی مرگ را از یاد بردند. با اینکه به ظاهر متناقض به نظر می‌رسد، امّا در واقع همین رعب و وحشت از مرگ است که به این ملت عجیب هویت می‌بخشد. اگر خوب توجه کنیم، می‌بینیم علم که تلاشی است برای فرو نشاندن ناملایمات، رنج‌ها، بیماری‌ها و مرگ، سرانجام دشمن دیرینه خود را مغلوب ساخت. 

ساکنین این سرزمین پس از رسیدن به شصت سالگی دیگر پیرتر نمی‌شوند. از سوی دیگر، در جریان توالی نامحسوس ساعت‌ها، روزها، ماه‌ها و سال‌ها نیست که آنها شصت ساله می‌شوند بلکه طی سه جهش ناگهانی، از کودکی به نوجوانی، از نوجوانی به جوانی و از جوانی به پیری می‌رسند. امّا وقتی پیر شدند، با روش‌های علمی، دوباره کودک می‌شوند و به این ترتیب حلقه کامل می‌شود و چرخه زندگی از نو آغاز می‌گردد. همواره همان خون‌ها، و براساس برخی شواهد، همان افراد هستند که دوباره به دنیا می‌آیند، نوجوان، جوان و پیر شده و سپس دیگربار زاده می‌شوند. درست مانند آبِ برخی آب‌نماها که پس از بیرون زدن از فواره، به لوله‌های زیرزمینی می‌ریزد، سپس از آنجا مجددآ توسط لوله‌های دیگری از فواره بیرون می‌جهد، بی‌آنکه حتّی یک قطره‌اش هدر شود.

سراسر این سرزمین از طریق ابقای منظمی که ذکر شد، توسط سالمندان اداره می‌شود؛ سالمندانی که در دوران باستان از ترس مرگ، که در آن زمانه غوغا می‌کرد، توانستند به زندگی انسان ثبات بخشند و آن را به چهار دوره تقسیم کنند؛ آنها هستند که وسیله‌ای برای گذار از پیری به کودکی پیدا کردند و خلاصه آنها هستند که در هنگام این گذار، یعنی مهم‌ترین و دشوارترین مرحله، مراقب‌اند تا دیگران هم‌زمان به دوران‌های دیگر منتقل شوند زیرا به ازای هرسالمندی که متولد می‌شود باید یک کودک نوجوان بشود، یک نوجوان جوان و یک جوان پیر؛ در غیر این صورت عدم تعادلی به وجود می‌آید که به انقراض نسل منجر می‌شود. 

می‌گویند در این چرخه مداوم از سنی به سن دیگر، حجم خونی که ملت از آن بهره‌مند می‌گردد به تدریج کم می‌شود. امّا حتّی با فرض اینکه این حرف درست باشد، انقراض نسل جدید تا یک میلیون سال دیگر تحقق نخواهد پذیرفت و این امر، بنابر حد و مرزهای انسانی، مترادف است با اینکه بگوییم نسل انسان ابدی است. بهتر است برای ارائه تصویری دقیق از این ملت، به جای هرگونه استدلال، دوران‌های تشکیل‌دهنده آن را عینآ توصیف کنیم؛ دوران‌هایی که شاید به علت بی‌تحرکی و تفکیکشان، به اندازه دوران‌های ما مبهم نباشند، بلکه با وجوه معین و خاصی در نظر بیننده پدیدار شوند. ضمنآ این امر روشن می‌کند که چرا هیچ کس مایل نیست از گروهی به گروه دیگر گذر کند، البته به‌جز سالمندان که چنین تمایلی ویژگی منحصربه فرد آنها به نظر می‌رسد. به عبارت دیگر، می‌توان گفت سه گروه سنی اول هیچ علاقه‌ای به گذشته و تاریخ خود ندارند ولی سالمندان، که قادر نیستند یکی از زندگی‌های قبلی‌شان را سپری کنند، تنها بحث مورد علاقه‌شان گذشته و تاریخ است.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان