دانلود و خرید کتاب شیفته تلویزیون بتسی بایاراس ترجمه پروین علی‌پور
تصویر جلد کتاب شیفته تلویزیون

کتاب شیفته تلویزیون

معرفی کتاب شیفته تلویزیون

کتاب شیفته تلویزیون داستانی از بتسی بایارس با ترجمه پروین علی‌پور است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. این کتاب در قالب یک داستان جذاب، تاثیرات منفی تلویزیون و تبلیغات را بر ذهن کودکان و نوجوانان نشان می‌دهد.

درباره درباره کتاب شیفته تلویزیون

شیفته تلویزیون داستان لنی است. لنی هر اتفاقی را که در زندگی‌اش رخ می‌دهد با تبلیغاتی که در تلویزیون دیده است، مقایسه می‌کند و دلش می‌خواهد همه چیز زندگی معمولی با سرعت پیش برود. درست همانطوری که در تبلیغات تلویزیونی نشان داده می‌شود. اما حقیقت این است که در زندگی عادی، همه چیز سرعتی متفاوت به خود می‌گیرد. 

لنی در خیال‌پردازی‌هایش، به همه‌جا سرک می‌کشد. در یک جزیره تنها، ماری پایش را نیش می‌زند و او مجبور است خودش از خودش مراقبت کند. یک بار تصور می‌کند پسری است که میلیون‌ها سال پیش زندگی می‌کرده و حالا از زندگی‌اش فیلم ساخته‌اند. یک بار هم تصور می‌کند که در یکی از مسابقه‌های شرط بندی تلویزیون برنده شده است. اما همیشه و همیشه در این خیال‌پردازی‌ها تنها است و این شاید یکی از بهترین بخش‌های کتاب باشد. انس با تلویزیون، تنهایی را به همراه خود می‌آورد.

کمی بعد لنی صدمه‌ای می‌بیند. او یکی از تبلیغات تلویزیون را به یاد می‌آورد که درباره خوب شدن جای زخم‌ها در مدت زمانی خیلی کوتاه بود. اما وقتی متوجه می‌شود در زندگی واقعی همه‌چیز با آنچه در تلویزیون نمایش داده می‌شود، متفاوت است، می‌فهمد آن‌هایی که این برنامه‌ها را می‌سازند، او را خیلی خوب نمی‌شناسند... اینجا، لنی یکی از مهم‌ترین تصمیمات زندگی‌اش را می‌گیرد.

درباره کتاب شیفته تلویزیون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

شیفته تلویزیون را به تمام نوجوانان و دوست‌داران ادبیات نوجوان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بتسی بایارس

بتسی کورمر بایارس (Betsy Cromer Byars) ۷ اوت ۱۹۲۸ در کالیفرنیا به دنیا آمد. دوران کودکی او، همزمان با دوران رکود اقتصادی بزرگ آمریکا بود. او در کالج کویینز شارلوت، در رشته زبان انگلیسی تحصیل کرد و پس از فارغ‌التحصیلی با مهندسی به نام ادوارد فورد بایارس آشنا شد. آن‌ها در سال ۱۹۵۰ ازدواج کردند. 

بتسی بایارس کار نوشتن را ابتدا با  نویسندگی برای مجلات را آغاز کرد. اولین رمان او با نام «کلمنتاین» را در سال ۱۹۶۲ به چاپ رساند. از کتاب‌های دیگر او که به فارسی ترجمه شده‌اند، می‌توان به تابستان قوها اشاره کرد.

او ۲۶ فوریه ۲۰۲۰ از دنیا رفت.

درباره پروین علی‌پور

پروین علی‌پور در سال ۱۳۲۵ در تنکابن به دنیا آمد. او یکی از پیشگامان حوزه ترجمه آثار کودک و نوجوان است. در رشته روان‌شناسی تا مقطع کارشناسی ارشد تحصیل کرده است و چندسالی به عنوان دبیر درس ادبیات مشغول فعالیت بود. 

پروین علی‌پور کتاب‌های بسیاری را از نویسندگان مشهور جهان، برای کودکان و نوجوانان به فارسی ترجمه کرده استو برای این کار جوایز وافتخاراتی‌را هم نصیب خود کرده است. از میان آن‌ها می‌توان به ۴ جایزه از شورای کتاب کودک، دریافت عنوان نویسنده برگزیده شانزدهمین دوره کتاب فصل در بخش کودک و نوجوان، دیپلم افتخار IBBY، جشنواره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره کرد. او هم‌چنین بارها برگزیده مجلات سروش نوجوان و سلام بچه‌ها بوده ‌است.

بخشی از درباره کتاب شیفته تلویزیون

لِنی روی ایوان جلویی خانه سنگی ایستاده بود و از پنجره به داخل نگاه می‌کرد. در خیالش، صدای گوینده تلویزیون را می‌شنید که می‌گفت: «هروقت می‌خواهید به خانه‌ای خالی وارد شوید، دوست را همراه خود ببرید و به خاطر داشته باشید که با دوست، هرگز، هیچ خانه‌ای خالی نیست.»

لِنی پیش خود مجسّم کرد که دوست نیز از پنجره به داخل خانه چشم می‌دوزد و سپس به او نگاه می‌کند و منتظر می‌ماند.

لِنی می‌گوید: «بیا، برویم.» و دوست سرش را به موافقت تکان می‌دهد. لِنی ادامه می‌دهد: «دنبال من بیا!» بار دیگر دوست سرش را تکان می‌دهد و دنبالش راه می‌افتد

گوینده تلویزیون می‌گوید: «فراموش نکنید که با دوست هرگز جرّوبحثی نخواهید داشت. او هر کاری که شما بخواهید، انجام می‌دهد و هر جایی که شما بخواهید، می‌رود.»

کلید درِ ورودی بالای چارچوب در بود. لِنی آن را برداشت و در قفل قرار داد. ترجیح می‌داد که با کلید وارد خانه شود، چون این کار به او احساس مالکیت می‌داد. وارد شدن از راه پنجره برایش چندان خوشایند نبود.

هنوز دستش روی دستگیره در بود که صدای اتومبیلی به گوشش رسید. وحشت کرد. لِنی تصور کرده بود که تمام ساکنان ساحل دریاچه به خانه‌های معمولی‌شان برگشته‌اند. چند لحظه، درحالی‌که یک دستش به دستگیره در و دست دیگرش آمادهٔ چرخاندن کلید بود، مانند آهو، سر جا خشکش زد!

بعد آرام‌تر شد. با خود فکر کرد که حتماً کسی اشتباهی در جاده دور زده است. قدمی به عقب برداشت و به جاده نگاهی انداخت. در فاصله چهار خانه دورتر، اتومبیلی آبی‌رنگ دید. لِنی تنها یک نظر توانست درخشش آن را از میان درختان ببیند. اما متوجه شد که اتومبیل، با اندکی مکث، سرِ هریک از راه‌های اختصاصی اتومبیل‌رو، مستقیماً پیش می‌آید.

از بالای شانه‌اش به دریاچه نگاه کرد. درختان بید را دید و دماغه قایقش را که از میان برگ‌ها نمایان بود. آن‌گاه بار دیگر به عقب، به اتومبیل، نگاهی انداخت. اکنون اتومبیل نزدیک‌تر شده و به فاصله سه خانه آن‌طرف‌تر بود.

لِنی کلید را در قفل رها کرد و بی‌سروصدا درِ توری را بست. کاملاً خم شد و از پله‌ها پایین آمد. در آن‌جا، بار دیگر تردید کرد. مطمئن نبود که بتواند خود را به قایقش برساند. تازه، اگر هم موفق می‌شد، می‌دانست که نمی‌تواند بی‌آن‌که مورد سوءظن قرار بگیرد از دریاچه بگذرد.

با همان حالت خمیده، دور ایوان را طی کرد. اکنون اتومبیل فقط دو خانه با خانه سنگی فاصله داشت. لِنی نخستین بار توانست آن را به‌خوبی ببیند. اتومبیلِ پلیس بود!

وحشت‌زده‌تر از پیش، به‌سرعت خانه را دور زد. درحالی‌که خود را باخته بود، لحظه‌ای مقابل سنگ‌های نمای خانه ایستاد.

تا آن روز هرگز نشنیده بود که پلیس در آن منطقه گشت بزند. با خود فکر کرد که کارشان عادی نیست. شاید کسانی شکایت کرده بودند که افراد ناشناسی مزاحم خانه‌هایشان شده‌اند. شاید همان‌ها از پلیس خواسته بودند که مراقب خانه‌هایشان باشد. شاید می‌خواستند او را دستگیر کنند.

zahra
۱۴۰۰/۰۴/۱۵

داستان بسیار قشنگی داشت و نتیجه گیری عالی داشت ⁦◉‿◉⁩

neda
۱۴۰۰/۰۲/۱۰

حتما بخونید حتما بخونید من کتابش را دارم عالیه عالیه عالیه

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۳٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان