کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (۱۳۰۴-۱۳۹۵)
معرفی کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی (۱۳۰۴-۱۳۹۵)
کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی اثری از علی درازی است که در انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است. این کتاب یکی از کتابهایی است که با بیان خاطرات و زندگی آیتالله اردبیلی، نقش ایشان را در پیشبرد اهداف انقلابی در روزگاری نه چندان دور نشان میدهد.
درباره کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
یکی از مهمترین مسائلی که باید مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد، حضور روحانیت، المانهای روحانیت و روحانیون در عرصههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی است. حضوری که ترویج اسلام، مبارزه با جریانهای انحرافی، مقابله با استبداد، معارضه با استعمار و عوامل آن را به عنوان هدف خود قرار داده است و در طول تاریخ و خاصه در دو قرن اخیر نیز در این زمینه بسیار تاثیرگذار بوده است.
علی درازی در راستای بررسی همین مهم، کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی را تالیف کرده است. این اثر نشانگر تصویری از نقاط عطف، تکوین، تحول زندگی و عزم انقلابی یکی از چهرههای برجسته مبارزه در بدنه روحانیت انقلابی و شاگردان امام راحل (ره) در جریان انقلاب اسلامی است و به مرور خاطرات و زندگی آیت الله موسوی اردبیلی میپردازد.
کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی را به تمام علاقهمندان به مطالعه خاطرات انقلابیون و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب خاطرات آیت الله العظمی سید عبدالکریم موسوی اردبیلی
آیتالله اردبیلی در مورد وضعیت اقتصادی خانواده خود میگوید: «خانواده من جزو خانوادههای پرجمعیت محسوب میشد و در مجموع ۱۱ نفر بودیم، پدرم گرچه زیر سایه پدری نسبتاً با رفاه و با امکانات زندگی کرده بود و در خانه پدر مثل آقا زندگی کرده بود، ولی به دلیل همان خصوصیات اخلاقی که بیان کردم از وجوهات مگر در مقام اضطرار استفاده نمیکرد؛ همچنین نتیجه قهری مبارزات سیاسی و تحت تعقیب بودن وی و اوضاع آن ایام که جز معدودی از آشنایان و دوستان، کسی جرئت نمیکرد به خانه ما رفت و آمد کند، فقر و تهیدستی خانواده روزافزون بود، بهطوریکه بسیاری از روزها و شبها را همه افراد خانواده گرسنه و بیغذا میگذراندیم.
در آن زمان وضع بسیار بدی داشتیم و یک خانواده فقیری بودیم، چراکه پدرم نمیتوانست خودش را نشان بدهد و حتی دوستان پدرم هم نمیتوانستند به ما کمکی بکنند، چون پدرم را آدم خطرناکی قلمداد کرده بودند و مردم برای اینکه از طرف دستگاه برایشان گرفتاری درست نشود، حتی خوف داشتند که با ما سلام و علیک بکنند. از این گذشته تنها نانآور خانواده ما پدرم بود و مادرم هم که به رحمت خدا رفته بود، لذا گاهی برخی از کتابهایش را میفروخت و با پول آن زندگی میکردیم و یا در مواقع شدت، بعضی از لوازم خانگی را که از جدمان مانده بود، اگر به یک قیمتی میخریدند، در بازار به فروش میرساندیم و با آن مبلغ اندک، روزگار خویش را میگذراندیم. در مورد مسکن هم برای اینکه از آزار و اذیت دشمنان تا حدی در امان باشیم، همیشه در خانه استیجاری زندگی میکردیم و بالاجبار خانه را زود به زود عوض میکردیم و غالباً هم در خانههای ارزانقیمت آن دوره زندگی میکردیم و این خانهها طبعاً جزو خانههای اطراف شهر بودند. در اردبیل محلهای بود به نام «ابراهیمآباد» که از مناطق دورافتاده شهر بود. خاطرم هست که خانهای را در این محله اجاره کرده بودیم و هر ماه ۵ ریال بابت اجاره میدادیم؛ در اواخر که اجارهها گران شده بود، اجاره منزل ما از ۵ ریال به ۱۰ ریال افزایش یافت.
این وضع برای ما حدود ۴ـ۵ سال طول کشید تا اینکه جنگ بینالملل دوم شروع شد. در شهریور ۱۳۲۰، با هجوم متفقین به ایران و ورود روسها به آذربایجان و فرار رضاشاه پهلوی از ایران، هرچند که اوضاع اجتماعی کشور آشفته شد، اما با به وجود آمدن خلأ قدرت مرکزی مردم آزادی نسبی پیدا کرده و از فشار حکومت رها شده و محدودیتهایی که در مورد روحانیون اعمال میشد، کاهش یافت و در نتیجه، تسهیلاتی برای رفت و آمد آزادانه خانواده ما فراهم شد و در آن زمان توانستیم پدرمان را بیشتر ببینیم.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۵۳۶ صفحه
نظرات کاربران
با مطالعه این اثر دید روشنتری نسبت اتفاقات معاصر هم پیدا میکنید تاثیر اقشار مختلف جامعه رو درک میکنید و تاثیر حضور روحانیون و افراد انقلابی رو در تغییر وضعیت شاهنشاهی و سختی ایام در ایجاد روحیه نشاط اجتماعی و انقلابی مردم
زندگی مردم نماینگر نظر ایت اله ها و اخوندهاست دیگر نیازی به نظر نیست