کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی
معرفی کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی
کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی نوشته عباس خاتم یزدی است. این کتاب شرح خاطرات این عالم و عارف بزرگوار است که همواره در خدمت و یار امام خمینی (ره) بودند.
درباره کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی
مرحوم آیتالله سید عباس خاتم یزدی از جمله کسانی بود که از زمان حضور امام در نجف اشرف، خود را وقف امام و انقلاب کرد. خاطرات آن مرحوم، گنجینهای از اطلاعات ارزشمند در مورد اوضاع سیاسی، اجتماعی و مذهبی عراق در زمان حضور حضرت امام و حاوی مطالب مهمی مربوط به انقلابیون است که در این کتاب به تفضیل بیان شده است.
خاطرات مرحوم آیتالله خاتم یزدی (ره) به دلیل حضور مستمر و پرفروغاش در نجف اشرف از ویژگیهای خاصی برخوردار است ارائه اطلاعات بسیار از زمان اقامت امام در نجف و تحلیل حوادث و وقایع مربوط به انقلابیون و همچنین تحلیل مواضع مخالفین نهضت امام، از جمله ویژگیهای خاطرات ایشان است.
کتاب حاضر، مجموعه خاطرات آیتالله خاتم یزدی (ره) است که در طی جلسات متعددی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی استان قم بیان شدهاست. این کتاب در یک مقدمه، پنج فصل و یک ضمیمه که در آن تصاویر و اسنادی از ایشان منتشر شدهاست.
در فصل اول به زندگینامه و دوران تحصیل ایشان در یزد، قم و نجف پرداخته است. فصل دوم شامل خاطرات و تحلیلی از اوضاع سیاسی اجتماعی دوران پهلوی اول و دوم، از جمله فداییان اسلام، مرحوم آیتالله کاشانی و نیز مرحوم آیتالله العظمی بروجردی است. در فصل سوم به شخصیت و نهضت امام خمینی به خصوص در دوران تبعید در ترکیه و نجف میپردازد. در این فصل از خصوصیات اخلاقی سایر مراجع تقلید در نجف نیز سخن به میان میآورد. فصل چهارم به خصوصیات اخلاقی و جریان رحلت مشکوک آیتالله مصطفی خمینی اختصاص دارد. در فصل پنجم مواضع سیاسی علمای نجف و نیز ارتباط آنها با یکدیگر از یک طرف و ارتباط آنها با حضرت امام از طرف دیگر مورد توجه قرار میگیرد.
خواندن کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به زندگی یاران امام خمینی (ره) پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب خاطرات آیت الله خاتم یزدی
بنده در ابتدا علیرغم اصرار خانواده و آشنایان و از جمله شوهر خالهام مرحوم سیدعبدالکریم که خود از روحانیون و وعاظ یزد به شمار میرفت گرایش چندانی به روحانیت و تحصیل علوم دینی نداشتم و این عمدتاً به جهت فشارهایی بود که در زمان رضاخان بر روحانیت به طور عام و بر پدرم به طور خاص وارد میشد. همان طور که میدانید در زمان رضاخان، فشار روی مردم و به ویژه روحانیت فوقالعاده زیاد بود، روحانیون را مجبور میکردند که لباس روحانیت را از تن درآورده و کت و شلوار بر تن کرده و کلاه پهلوی بر سر بگذارند و در مجالس عمومی زنهایشان را بدون حجاب با خود ببرند. اما این درخواستها برای مرحوم پدرم سید فوقالعاده غیوری بود و اصلاً راضی نمیشد که همسرش از منزل بیرون برود و این مسئله برایش غیرقابل قبول بود. به همین جهت ایشان به مدت سه سال شهر یزد را به مقصد روستای دره که در دوازده فرسخی یزد قرار داشت، ترک گفت و به تبلیغ و سخنرانی و روضهخوانی برای مردم پرداخت، کاری که در یزد ممنوع و غیرممکن بود. اگرچه این روستای دور افتاده نیز از شر مأموران رضاخان در امان نبود منتهی به جهت رفاقتی که پدرم با کدخدای ده داشت وی مأموران را دست به سر میکرد و ایشان با خیالی راحت به کار تبلیغی خویش ادامه میداد. من در همان دوران کودکی شاهد این تضییقات و تبعات ناجور اقتصادیش در خانواده بودم به همین خاطر موقعی که پدر را در سن یازده سالگی از دست دادم برای تأمین معاش خانواده مشغول کار شدم تا اینکه بعد از مدتی مرحوم آقای وزیری چندین و چند بار به منزل ما آمد و با اصرار فراوان از من خواست که دست از کار کشیده و به تحصیل علوم دینی بپردازم که بالاخره من هم قبول کردم و ابتدا در مدرسه شفیعیه واقع در میدان خان یزد مشغول آموختن دروس مقدماتی شدم و بحمدالله علیرغم آن بیمیلی اولیه، خداوند منّان شوق و شعف زایدالوصفی نسبت به کسب علم در من پدید آورد به طوری که شبانه روز مشغول درس و بحث بودم و به عنوان طلبهای که تمام اوقاتش را صرف تحصیل علم میکند شهرت یافتم. مرحوم حاج سیدمحمد وزیری که واقعاً حق بزرگی هم از نظر مادی و هم معنوی بر گردن بنده دارد از جمله علما و منبریهای طراز اول یزد بود که خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد که شاخصترین آن کتابخانهٔ معروف وزیری است که در حال حاضر زیر نظر کتابخانهٔ آستان قدس رضوی اداره میشود.
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه