کتاب تنها در کنار هم
معرفی کتاب تنها در کنار هم
کتاب تنها در کنار هم نوشته شری تورکل با ترجمه محمد معماریان است. نویسنده در این کتاب در تلاش است تا به این پرسش پاسخ بدهد: چرا ما از فناوری بیشتر و از یکدیگر کمتر انتظار داریم؟
درباره کتاب تنها در کنار هم
کتاب تنها کنار هم آخرین کتاب از سه گانه شری تورکل درباره موضوع انسان و فناوری است. دو کتاب دیگر او عبارتند از خود دوم: رایانهها و روح انسانی و زندگی روی صفحه نمایش: هویت در عصر اینترنت.
اما این کتاب از چه چیزی سخن میگوید؟ شری تورکل در این کتاب درباره فناوری و تاثیری صحبت میکند که رایانهها بر زندگی ما گذاشتهاند. او معتقد است که رایانهها فلسفه را به زندگی روزمره کشاندند و کودکان را فیلسوف کردند. کودکان هنگامی که با کامپیوتر کار میکنند، بازی میکنند اما در کنارش درباره موضوعات خاص دیگری هم صحبت میکنند: آیا رایانهها زندهاند؟ نحوه تفکر رایانهها به چه صورت است؟ آیا متفاوت از انسانها فکر میکنند؟
او در کتاب تنها در کنار هم در تلاش است تا به این پرسش پاسخ دهد: در عصری که ما زندگی میکنیم، دورانی که تمام کارها توسط ماشینهای هوشمند انجام میشود، انسان بودن چه ویژگی خاصی دارد؟
کتاب تنها در کنار هم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
تمام علاقهمندان به مطالعه کتابهای حوزه جامعهشناسی را به خواندن کتاب تنها در کنار هم دعوت میکنیم.
بخشی از کتاب تنها در کنار هم
من این نوع سردرگمیِ متمایز و جدید را بارها دیدهام: این روزها، مردم خواه آنلاین باشند یا نه، بهسادگی به نقطهای میرسند که نمیدانند به همدیگر نزدیکترند یا خیر. حس گمگشتگیِ خودم را وقتی برای اولین بار کشف کردم که «تنها کنار هم» هستیم، به خاطر میآورم. آن زمان، یک مسافرت خستهکننده سیوششساعته به ژاپن داشتم تا در یک همایش روباتیک پیشرفته شرکت کنم. سالنِ بزرگ و پرازدحام کنفرانس، مجهز به WiFi بود: سخنران برای ارائهاش از وب استفاده میکرد، لپتاپهای شرکتکنندگان باز بودند، انگشتها روی صفحهکلیدها پرسه میزدند و حس تمرکز و فشردگی در فضا جاری بود. اما تعداد کمی از مخاطبان به سخنران توجه میکردند. انگار اکثر افراد در حال چککردن ایمیل، دانلود فایل و وبگردی بودند. مردی که کنار من نشسته بود، برای ارائه خودش دنبال یک کاریکاتور از مجله نیویورکر۲۰۰ میگشت. مخاطبان هر از گاهی به سخنران توجهی میکردند و با بدخلقی، با ژست نزاکت، نمایشگر لپتاپ خود را پایین میآوردند.
در راهروهای بیرون سالن، نگاه افرادِ اطرافم از من میگذشت و به دنبال دیگر افراد مجازی بود. آنها سر لپتاپ و موبایلهای خود نشسته بودند و به همکارانشان در این کنفرانس که اطرافشان میگشتند و به دیگرانی در سراسر دنیا وصل میشدند. هم آنجا بودند و هم نبودند. البته دستههایی از حاضرین هم با همدیگر حرف میزدند، برای شام برنامه میریختند و بهسبک قدیمی «شبکهسازی» میکردند؛ یعنی همان سبکی که در آن قهوه یا غذایی هم با همدیگر صرف میشود. اما در این همایش، مهمترین خواسته هرکس از فضای عمومی مشخصاً این بود که او را با شبکههای فردیاش تنها بگذارد. دور هم جمعشدن خوب است، اما متصلماندن به دستگاههایمان مهمتر است. در این فکر بودم که زیگموند فروید قدرت اجتماع برای شکلدهی و براندازیمان را مدنظر داشت، که یک جناس روانتحلیلگرانه به ذهنم رسید: «اتصال و ملالتهای آن.»
این عبارت چند ماه بعد، زمان مصاحبه با تعدادی از مشاوران حوزه مدیریت، دوباره به یادم آمد: انگار شمّ غریزیشان در کشف مزیت رقابتی را از دست داده بودند. آنها از انقلاب بلکبری شکایت داشتند: ناگزیربودنِ آن را میپذیرفتند ولی آن را تباهگر میدانستند. میگفتند که قبلاً پیش از ارائههایشان یا در تاکسی بهسمت فرودگاه با هم حرف میزدند، اما اکنون این وقت را برای چککردن ایمیلهایشان صرف میکنند. بعضیهایشان میگویند که از «وقتهای مرده» بهتر استفاده میکنند، اما این استدلالِ خودشان را باور ندارند. وقتی که قبلاً در زمان انتظار برای قرار یا حرکت بهسمت فرودگاه برای صحبت با هم صرف میکردند، «وقت مرده» نبود؛ بلکه دقیقاً همان وقتی بود که تیمهای جهانی، روابط خود را تحکیم کرده و ایدههایشان را اصلاح میکردند.
در بنگاهها، در میان دوستان و در حلقههای دانشگاهی، افراد قبول میکنند که پیغام صوتی یا ایمیل را به صحبت رودررو ترجیح میدهند. برخی از کسانی که میگویند «من روی بلکبری زندگی میکنم»، درباره اجتناب از تعهداتِ «بلادرنگِ» تماس تلفنی رُک هستند. فناوریهای نوین به ما امکان میدهند تماس انسانی را، هم ماهیت و هم دامنهٔ آن را، کاهش دهیم. اخیراً گفتوگویی میان دو زن را در یک غذاخوری شنیدم. زن اول با قدری تعجب گفت: «دیگر کسی در خانه ما به تلفن جواب نمیدهد. قدیمتر بچهها میدویدند تا گوشی را بردارند. اما الان در اتاقشان هستند، میدانند کسی به آنها زنگ نمیزند و در عوض روی فیسبوک یا چیزهایی مثل آن میروند و پیام میدهند.» والدینِ نوجوانان بهنشانه تأیید این ماجرای آشنا و شاید از تعجبِ وقوع چنین پدیدهای، آنهم بدین سرعت، سر تکان میدهند.
حجم
۶۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۶۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه