کتاب تصویرسازی ذهنی

کتاب تصویرسازی ذهنی نوشته مارتین راسمن با ترجمه مهدی قراچه‌‌داغی در انتشارات نقش و نگار به چاپ رسیده است.

درباره کتاب تصویرسازی ذهنی

 مارتین راسمن در این کتاب از تأثیر متقابل ذهن، جسم و روح سخن می‌گوید و هماهنگی میان این سه عنصر را کی از مهم‌ترین کارهایی می‌داند که می‌تواند به التیام زخم‌ها و افزایش سلامتی بیانجامد. او در این کتاب می گوید مهم‌ترین کار برای افزایش سلامتی و طول عمر در بدو امر، تغییر دادن ذهن است و سپس تغییر سبک زندگی، رژیم غذایی و...رسیدن به نگرشی جدید در قبال زندگی، عشق و روابط با دیگران می‌تواند سلامتی شما را تغییر دهد اما برای آنکه چنین اتفاقی بیفتد ابتدا باید ذهنتان را تغییر دهید. باید دریچه‌های ذهن و دل را بگشایید. رسیدن به معنویتی که مناسب و در خور شما باشد زندگی شما را تغییر می‌دهد و بر سلامتی‌تان تأثیر می‌گذارد اما قبل از آن باید بخواهید ذهنتان را باز و آرام کنید.

مراقبه و یوگا که سابقه چند هزار ساله دارند به ما کمک می‌کنند به کمک روش‌هایی بسیار مؤثر و ساده، ذهن و جسم خود را آرام کنیم و از توجه و خیال و تصویرسازی ذهنی برای رسیدن به تغییراتی که به آن احتیاج داریم استفاده نماییم و همین روش‌ها هستند که دکتر مارتین راسمن در این کتاب کلاسیک اما با حال امروزی قصد آموزش آن را دارد.

این کتاب ابزار مهمی برای فراگیری روش تصویرسازی ذهنی برای رسیدن به التیام است. روش‌های پیشنهادی او به شدت ساده هستند و با این حال می‌توانند توانایی شما را برای رسیدن به التیام افزایش دهند. تعلیمات راسمن می‌تواند روی اشخاص با باورهای مختلف و تجارب گوناگون اثر بگذارد. او همیشه معتقد بوده که اشخاص می‌توانند در جریان التیام خود مشارکت فعال داشته باشند و این کتاب نمونه بارزی است که گفته‌های او را ثابت می‌کند.

 خواندن کتاب تصویرسازی ذهنی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به کتاب‌هایی درباره آرامش، خودشناسی و مراقبه ذهنی مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب تصویرسازی ذهنی

یک افسر بازنشسته نیروی دریایی با مرد تصوری سالخورده‌ای به نام «یاور» صحبت می‌کند و می‌تواند خودش را از بیماری آسم نجات دهد.

زنی به توصیه‌های زن جوانی به نام لارا گوش می‌دهد. او این زن جوان را همه روزه در تصویرسازی‌اش ملاقات می‌کند. این زن با تغییر دادن میزان نور و روشنایی در منزل و در دفتر کارش می‌تواند از آلرژی‌های شدید نجات پیدا کند.

یک شخصیت تصویرسازی شده به نام ریکاردو با یک روانپزشک جوان مشورت می‌کند. به او می‌گوید «تو یک شفادهنده هستی، اما قبل از اینکه بتوانی ناراحتی دیگران را برطرف کنی باید ناراحتی خودت را التیام بخشی.» ریکاردو به او روشی یاد می‌دهد تا از درد گردن شدید که ماه‌ها او را رنج داده است نجات پیدا کند.

به فکر شبح و جن افتادید؟ نه نیازی به این نیست. صحبت کردن با یک شخصیت مدبر، یک مشاور درونی، ممکن است عجیب به نظر برسد با این حال انجام دادن این کار یکی از قدرتمندترین روش‌هایی است که من می‌شناسم. این روش به شما کمک می‌کند تا به روابط میان افکار، احساسات، اعمال و سلامتی‌تان پی ببرید.

ما در درون خود مجهز به اطلاعات گسترده و وسیعی هستیم که اغلب از آن استفاده نمی‌کنیم. مشاور درونی ارائه نمادین خرد و تجربه درونی است. مشاور درونی خود را دوستی صمیمی در نظر بگیرید که شما را به ذخایر و منابع پرقیمت ذهن ناهشیار رهنمون می‌شود و به شما امکان می‌دهد که از خود درک عمیق‌تری پیدا کنید.

آیا تاکنون اتفاق افتاده مسئله‌ای داشته باشید و بعد پس از گوش دادن به ندای درون خود با آن کنار بیایید؟ آیا به هنگام تصمیم‌گیری‌های مهم به احساسات قلبی خود توجه می‌کنید؟ شاید هم خواب‌هایی می‌بینید که شما را راهنمایی می‌کنند. آیا جرقه‌ای از بصیرت و فراست در وجودتان پدیدار می‌شود؟ آیا شم به کمکتان می‌آید؟ همه اینها چیزهایی هستند که از درون شما را هدایت می‌کنند. اینها بخشی از وجود شما هستند که معمولاً ذهن هشیار شما از آن واقف نیست. اگر این راهنمایی را شخصیتی در نظر بگیرید که می‌توانید با او مذاکره کنید، شرایطی فراهم می‌سازد تا این شخصیت در تماس بیشتری با شما باشد.

مشاور درون می‌تواند در زمینه‌های مختلفی شما را راهنمایی کند: تغذیه، حالت بدن، ورزش، محیط، نگرش، احساسات و باورها. مشاور درونی شما می‌تواند رابطی میان مغز ساکت و مغز کلامی، و به عبارتی ذهن هشیار و ناهشیار شما باشد.

اجازه بدهید به سه نفری که در شروع فصل به آنها اشاره کردم نظر دقیق‌تری بیندازیم. فرانک، بیست و هشت ساله افسر سابق نیروی دریایی در جنگ‌های ویتنام بود. او از آسم شدید رنج می‌برد. آسم او وقتی از کنار مزارع و اسب‌ها می‌گذشت شدیدتر می‌شد. داروهای متعارف برای درمان آسم تنها تا اندازه‌ای از شدت ناراحتی او می‌کاستند. فرانک ترجیح می‌داد اگر شیوه درمانی دیگری مناسب حال او پیدا شود، داروی استروئید مصرف نکند. پس از آزمایش مشخص شد که فرانک نسبت به یونجه و پرزهای موی اسب حساسیت شدید دارد. اما او مایل نبود که از کارش دست بکشد، هم این کار را دوست داشت و هم به آن نیاز داشت. او را برای معالجه به نزد من فرستادند. فرانک با شک و تردید قبول کرد که به روش تصویرسازی ذهنی با ناراحتی‌اش برخورد کند. وقتی در حالت آرامش قرار گرفت و مترصد یافتن مشاور درونی شد، تصویر مرد سالخورده‌ای را دید که روی یک ماشین کار می‌کرد. این مرد خودش را «یاور» معرفی کرد. این مرد فرانک را به یاد پدربزرگش می‌انداخت که او را در مزرعه بزرگ کرده بود.