کتاب حواست نیست
معرفی کتاب حواست نیست
کتاب حواست نیست نوشته کیت مورفی است که با ترجمه نازنین فاطمه سوداگر منتشر شده است. کتاب حواست نیست به اهمیت شنیدن میپردازد و توضیح میدهد نشنیدن تا چه حد میتواند مضر باشد.
درباره کتاب حواست نیست
در روزگار مدرن امروزی، همواره تشویق میشویم به ندای قلب و ضمیر و ذهن خود، گوش فرا دهیم، اما از دل دادنِ مشتاقانه به صحبتهای دیگران، کمتر توصیهای میشنویم. حتی در دورهمیهای دوستانه، جلسات کاری و حتی میهمانیهای خانوادگی، با سر و وضعی آراسته ظاهر میشویم تا تنها ستارهٔ تکتاز گفت و شنودها باشیم، میان حرف دیگران بپریم و بهجای دنبال کردن مباحثات، آنها را سردمداری کنیم. و حتی در گرفتن مکالمات، فقط و فقط در پی ابراز خویشتن هستیم. بهجای آنکه ارزش از آنِ فهم کردن و فراگرفتنِ موضوعات باشد، ابراز آراء شخصیست که اعتبار میآورد.
اما در حقیقت منزلت گوش سپردن بس فراتر از سخن گفتن است. همین دل ندادن به سخنهاست که آتش جنگها را افروخته، داراییها را به باد داده و دوستیها را تباه نموده است.
با این تفاسیر، تأسفآور است که در دبیرستانها و دانشگاهها، برای تقویت فنبیان و اقناع مخاطب انجمنها و دورههایی را تشکیل میدهند، اما دریغ از یک طرح یا کلاس، که فن شنیدن مؤثر را افزایش دهد. این کتاب سعی دارد این موضوع را جبران کند.
کتاب حاضر ستایشیست از موهبت گوش سپردن و نیز سوگواریای بر فرهنگ رایج کنونی که گویی کمر به محو این عطیهٔ نیکو بسته است.
خواندن کتاب حواست نیست را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند موفق باشند پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب حواست نیست
پس از آن موضوع غرق گفتوگو دربارهٔ خیالات و وهم و رویابینی در بیداری و کلاً اینگونه پدیدهها شدیم، که سَکس نام شاعرانهٔ «حال و هوای ذهن» را به آنها داده بود. همانطور که سگم داشت پنجه بر در بستهٔ پستو میکشید، سَکس از حال و هوای ذهنی خودش در همین اواخر میگفت، که آسمانش را ابراهای فروماندگی از تشخیص چهرهها پوشانده بودند، تا جایی که از تشخیص بازتاب صورت خود نیز باز میماند. او قوّهٔ جهتیابی خویش را هم از دست داده بود، از این رو حتی پس از یک پیادهروی کوتاه، به دشواری میتوانست راه بازگشت خود به خانه را تشخیص دهد.
هردوی ما آن روز از لحاظ زمانی در تنگنا قرار داشتیم. من علاوهبر گزارش مربوط به او، گزارش دیگری را هم میباید تنظیم کرده و به روزنامه تحویل میدادم. اما سَکس با سخنانش راجعبه بیماران، تدریس و سخنرانی مرا بمباران کرده بود. حسابی در گفتوگوی خود غرق شده بودیم و در زمان مناسب از مبادلهٔ استعارههای آب و هوایی مربوط به حال و هوای ذهن نیز دریغ نمیورزیدیم: دیدگاه آفتابی، استنباط مهآلود، فوارهٔ الهام، خشکسالی خلاقیت، سیلاب آرزو و غیره؛ بله! با اینکه در پستویی تاریک نشسته بودم، تلألو فراست، معرفت، خلاقیت، مزاح و همدلی، آلونکم را روشنی بخشیده بود. دکتر سَکس چند سال پس از آن مصاحبه، در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت، اما گپ و گفتم با او همچنان در ذهن من جان دارد.
بهعنوان یک خبرنگارِ تماموقت برای روزنامهٔ تایمز و پارهوقت برای دیگر نشریات، شانس این را داشتم پای صحبتهای متفکران برجستهای چون دکتر سَکس و صد البته متفکرانی گمنام از زنانهدوزها گرفته تا کارگران ساختمانی بنشینم. متفکرانی که فراست و خردمندی آنها کم از افراد مشهور و برجسته ندارد. تکتک آنها جهانبینی و فهم مرا ژرفتر ساختند. معرفت آنها در دل و جانم رخنه نمود. در میان اطرافیانم به این شهره شدم که قادر هستم با هرشخصی به گفتوگو بنشینم، اما در حقیقت انسانی هستم که میتواند به هرشخصی گوش فرا دهد؛ این ویژگی به حرفهام که خبرنگاریست، بهرهٔ زیادی رسانده است. موضوع بهترین مقالاتم را عموماً از مکالماتی الهام میگیرم که بدون نقشهٔ قبلی صورت گرفتهاند؛ مثلاً مأمور ادارهٔ برق که در خیابان کابلهای برق را درست میکند، دستیار دکتر در مطب دندانپزشکی یا کارشناس امور مالی که به دامداری تغییر شغل داده است و با او در سوشیفروشی سر صحبت را باز کردهام.
اکثر گزارشهایی که برای تایمز نگاشتهام، براساس خراب کردن یک چهرهٔ قدرتمند و رسواییهایش نبودهاند، بلکه موضوع را از میان فهرستهای پربازدید و مضامینی که در اکثر ایمیلها به آن پرداخته شده است، انتخاب کردهام. دلیل این امر هم، شنونده بودن من برای حرفهای دیگران است؛ اینکه چه چیز موجب شادی، اندوه، احساس فریبخوردگی، رنجش، نگرانی و سردرگمی ایشان شده است. آنگاه نهایت تلاش خویش را به کار میبستم تا پیرامون مقصود نظرِ آنها، بحث را باز کرده و خودشان را مورد خطاب قرار دهم. شنیدن و دل دادن به کلام، مهارتیست که عنصر بنیادین همهٔ فعالیتها شمرده میشود. از طراحی و تولید یک محصول مشتریپسند گرفته تا ارائهٔ خدمات طراز اول و مشتریمدارانه و یا استخدام نیروی انسانی و حتی فروشندگی. برای امور فردی و بِینافردی نیز چنین است؛ لازمهٔ یک دوست یا معشوق و یا والد خوب بودن نیز شنیدن و دل سپردن به صحبتهای طرف مقابل است.
حجم
۲۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۴۳٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
شنیدن از مهمترین کارهایی که همه باید یاد بگیریم و این کتاب تو این زمینه کمک میکنه
این کتاب یک کتاب فوق العاده زیبا و شنیدنی است