کتاب لامداد
معرفی کتاب لامداد
کتاب لامداد؛ چند جستار از ایران، اثری پژوهشی از عبدالرحمان عمادی است. او در این کتاب در قالب شانزده مقاله به بررسی موضوعات مرتبط با فرهنگ عامه ایران و مخصوصا نواحی شمالی پرداخته است.
درباره کتاب لامداد
لامداد اثری پژوهشی از عبدالرحمان عبادی است که بر پایه تحقیقات و پژوهشهای او در فرهنگ و ادبیات کهن ایرانی نوشته شده است. این کتاب در قالب جستارها و مقالاتی مستند و با زبانی قابل فهم به بررسی موضوعاتی میپردازد که در فرهنگ عامه مردم ایران، علی الخصوص ساکنان نواحی شمالی رواج داشته است. علاوه بر این، در اين اثر دو واژهنامه از گويشهای یزدی و همدانی ايرانی نیز بررسی شده است.
کتاب لامداد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
لامداد کتابی جذاب با مطالبی بدیع است که توجه علاقهمندان به کتابهای تاریخی را به خود جلب میکند. اگر دوست دارید درباره فرهنگ ایران بدانید، این کتاب گزینه خوبی برای شما است.
درباره عبدالرحمان عمادی
عبدالرحمان عمادی در بهمن سال ۱۳۰۴ در روستای «ای نی» اشکور در خانوادهای از طایفه سادات دیلمانی، از نوادگان مشاهیر دیلمی به دنیا آمد. او شاعر، پژوهشگر و حقوقدان است. ابتدا در مکتبخانه روستا تحصیل کرد و بعد به رودسر، رشت و قزوین رفت و تحصیلات متوسطه را ادامه داد.
او لیسانس حقوقش را از دانشگاه تهران در زمان حکومت دکتر مصدق در سال ۱۳۳۱ گرفت و همزمان با کار وکالت مشغول پژوهش در مباحث ایرانشناسی شد و مقالاتش را در مجلات معتبر منتشر میکرد. از میان کتابهای او میتوان به کتاب لامداد، چند صد نام دریای خزر و دماوند یا گب آوند اشاره کرد.
عبدالرحمان عمادی ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ در سن ۹۴ سالگی در شهر رودسر گیلان، چشم از دنیا فروبست.
بخشی از کتاب لامداد
جال در دیلمی بمعنی: یکدندگی زورگویانه و کودکانه برای بکرسی نشاندن سخن خویش است. جلندی باین معنی نیز جور درمیآید. زیرا صفت سردودمان روادیان بوده.
همه معناهای بالا گویای کارهای «رواد ازدی پسر مثنی» در آغاز کار اوست که چون با قبیله خود بآذربایجان کوچید و در سرزمینهای آذربایجان خاوری نشیمن کرد با غصب تور و دام ماهیگیران و قایقهای رودخانهای آنان در کرانههای رودهای کر و ارس و دریای خزر، از بینوائی و جلنبری بدولت و پادشاهی رسید و بشیوه ناکسان نودولت بزیانکاری و آزار و ستم و زورگوئی دست یازید و مردم را بستوه آورد. گوئی این شعر حافظ شیراز در چند صد سال بعد سخن دل آن ستمدیدگان بود که:
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان
کاین همه ناز از غلام و اسب و استر میکنند
«میمذ» و «رواد»: در این نوشته بجاست که میمذ و رواد را با معناهائی که تاکنون ناشناخته ماندهاند، بشناسانم. میمذ: دیدیم که نویسنده حدودالعالم نام همه قلمرو پسر رواد را که اهر مرکز آن بوده، میمذ نامیده است. تاجالعروس میمذ را نام کوه و شهری در آذربایجان و ابنالندیم در الفهرست (ترجمه، ص ۶۱۱ و ۶۱۳) میمذ را در ناحیه اهر زادگاه بابک خرمدین نوشتهاند.
پس میمذ در آن زمان شهرستانی بزرگ بوده است. نام و واژه میمذ از دو جزء می = mei بمعنی: مه، خوب و بزرگ و گرامی و («مذ =) یعنی: میهن و زادگاه و آستانه و درگاه خرمی و سرزمین خرم و در خور ستایش درست شده. در این باره ابوالحسن علیبن زید بیهقی که کتاب تاریخبیهق را در ۵۶۳ هجری نوشته از روی کتابهای پیشین آورده: «مذ در لغت پهلوی بسیارست. گویند: برغمذ و فریومذ و ششتمذ و انجمذ. و در مسترقه: اسفندمذ، و نام ماهها: اسفندارمذ... در زبان فارسی گویند: رذ و مذ. رذ، دانا و بخرد باشد: فردوسی گوید:
یکی انجمن ساخت با بخردان
هشیوار و کار آزموده رذان
و مذ: مدح بقاع و مواطن است. و آن ایام، زمین پاک خوش را مذ میخواندند. رذ، مدح مردم بود و مذ در زبان پهلوی بسیار درآید» (ص ۳۷، چاپ بهمنیار).
گویا این نام در پیوندی که با خرمی و «رواد» و زادگاه بابک خرمدین داشته با همین مفاهیم در زمان خرمیان و خرمدینان بکار میرفته است.
رواد: دانشمند نامی سیداحمد کسروی تبریزی، نویسنده کتاب شهریاران گمنام، برای بازشناختن روادیان عرب از روادیان کرد، نام پسر مثنی ازدی، روّاد اول را، رواد بر وزن شدّاد دانسته و نوشته.
حجم
۲۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه
حجم
۲۰۱٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۴۵ صفحه